• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

تأليف ابن عربى نقل كرده كه نوشته است: وقتيكه ظلم و جور زمين را فرا گرفت مهدى خروج مى كند و زمين را پر از عدل و داد مى نمايد. آنجناب از اولاد رسول خدا و از نسل فاطمه است. جدش حسين است و پدرش حسن عسكرى فرزند امام على نقى ، فرزند امام محمد تقي، فرزند امام على رضا، فرزند امام موسى كاظم، فرزند امام جعفر صادق، فرزند امام محمد باقر ، فرزند امام زين العابدين ، فرزند حسين بن على بن ابيطالب است.اليواقيت و الجواهر ص 1.43.

12ــ خواجه پارسا در كتاب «فصل الخطاب» نوشته است: محمد فرزند حسن عسكري، در نيمهءشعبان سنهء «255» به دنيا آمد. نام مادرش نرجس بوده در سن پنج سالگى پدرش وفات نمود، از آن زمان تا حال غائب است و اوست امام منتظر شيعيان و وجودش پيش خواص اصحاب و ثقات اهلش به اثبات رسيده است. خدا عمرش را مانند خضر و الياس طولانى مى گرداند. نقل از كتاب ينابيع المودة ج 2 ص 1.26.

13ــ ابوالفلاح حنبلى در كتاب « شذرات الذهب» و ذهبى در كتاب «العبرفى خبرمن غبر» مى نويسند: محمد فرزند حسن عسكرى فرزند على هادي، فرزند جواد، فرزند على رضا، فرزند موسى كاظم، فرزند جعفر صادق، علوى حسينى مى باشد. كنيه اش ابوالقاسم است و شيعيان او را بنام هاى خلف و حجت و مهدى و منتظر و صاحب الزمان ناميده اند«شذرات الذهب» ط بيروت ج 2 ص 1.41. و كتاب« العبرفى خبرمن غبر» ط كويت ج 2 ص31.

14ــ محمد بن على حموى مى نويسد: ابوالقاسم محمد منتظر در سال«259» در شهر سامرا متولد شد.. تاريخ منصوري، عكس بردارى شدهء مسكو ص 1.14.و بالجمله، اشخاصيكه نام برده شد و گروه ديگرى از علماى اهل سنت، تاريخ تولد فرزند امام حسن عسكرى عليه السلام را در كتابها نوشته اند.. اگر باطلاعات بيشترى نيازمند باشيد مى توانيد بكتاب «كشف الاستار» تأليف حسين بن محمد تقى نورى و كتاب «كفاية الموحدين» تأليف طبرسى ج 2 مراجعه نماييد.در اين هنگام، جلسه پايان پذيرفت و قرار شد شب شنبهء بعد در منزل آقاى جلالى تشكيل شود.

آيا كودك پنج ساله امام مى شود؟

پس از شروع جلسه ، آقاى فهيمى ، سؤال خود را اينطور مطرح كرد: فهيمى : بر فرض اينكه امام حسن ، فرزندى داشته باشد اما چگونه مى توان باور كرد كه : كودكى در سن پنج سالگى به مقام ولايت و امامت منصوب گردد؟ و به مأموريت حفظ و تحمل احكام الهى انتخاب شود و در آن صغرسن، از حيث علم و عمل، امام و پيشواى مردم و حجت خدا باشد؟!!. 9 هوشيار: شما نبوت و امامت را يك مقام ظاهرى ناچيزى پنداشته ايد كه به هيچ قيد و شرطى مشروط نيست و هر كسى صلاحيت دارد كه مأمور حفظ و تحمل احكام گردد و هيچ نيازى به استعداد و كمال و امتياز ذاتى نيست، بطورى كه ممكن بود به جاى محمد بن عبدالله(ص) ابوسفيان به مقام نبوت انتخاب شود و به جاى على بن ابيطالب عليه السلام طلحه و زبير امام گردند! ليكن اگر تأمل كنيد و به اخبار اهل بيت مراجعه نماييد تصديق مى فرماييد كه موضوع به اين سادگى نيست. زيرا نبوت مقام ارجمندى است كه شخص واجد آن مقام با حق تعالى ارتباط و اتصال داشته از افاضات وعلوم عوالم غيبى برخوردار مى شود، احكام و قوانين الهى بر باطن و قلب نورانيش وحى و الهام مى گردد و به طورى آنها را دريافت مى كند كه از هر گونه خطا و اشتباهى معصوم است. همينطورولايت و امامت مقام بزرگى است كه واجد آن مقام به طورى احكام خدايى و علوم نبوت را تحمل و ضبط مى كند كه خطا و نسيان و عصيان در ساحت وجود مقدسش راه ندارد و همواره با عوالم غيبى مرتبط بوده و از افاضات و اشراقات الهى بهره مند مى گردد. به واسطهء علم و عمل پيشوا و امام انسانيت و نمونه و مظهر دين و حجت خداوندى است.

معلوم است كه:هر كس قابليت و استعداد احراز اين مقام شامخ را ندارد بلكه بايد از حيث روح، در مرتبهء اعلاى انسانيت قرار گرفته باشد تا لياقت ارتباط با عوالم غيبى و دريافت علوم وضبط آنها را واجد باشد و از حيث تركيبات جسمانى و قواى دماغى در كمال اعتدال باشد تا بتواند حقائق عالم هستى و افاضات غيبى را بدون خطا واشتباه به عالم الفاظ و معانى تنزل دهد و به مردم ابلاغ كند. پس پيغمبر و امام از حيث آفرينش ممتازند و به واسطهء همين استعداد و امتياز ذاتى است كه خداوندمتعال آنان را به مقام شامخ نبوت يا امامت انتخاب مى كند. اين امتياز، از همان اوان كودكى دروجود آنان موجود است لكن هر وقتى كه صلاح بود وشرائط موجود شد و مانعى در كار نبود،آن افراد برجسته ، رسماً به مقام و منصب نبوت و امامت معرفى مى شوند و مأمور حفظ و تحمل احكام مى گردند. اين انتخاب و نصب ظاهرى چنانكه گاهى بعد از بلوغ يا در زمان بزرگى انجام مى گيرد ممكن است در ايام كودكى تحقق پذيرد. چنانكه حضرت عيسى عليه السلام در گهواره با مردم سخن گفت و خودش را پيغمبر و صاحب كتاب معرفى نمود. خداوند متعال در سورهء مريم مى فرمايد: عيسى گفت : من بندهء خدايم كه مرا كتاب داده و به پيغمبرى برگزيده است و هر كجا باشم مباركم گردانيده و به نماز و زكوة، تازنده هستم، سفارشم كرده است

فاشارت اليه قالوا: كيف نكلم من كان فى المهد صبياً. قال: انى عبدالله آتانى الكتاب و جعلنى نبياً وجعلنى مباركاً اين ما كنت و اوصانى بالصلوة و الزكوة مادمت حياًــ سورهء مريم آيهء 29.از اين آيه و آيات ديگر استفاده مى شود كه : حضرت عيسي(ع) ازهمان ايام صغر و كودكى پيغمبر و صاحب كتاب بوده است. از اين نظر است كه مى گوييم : هيچ مانعى ندارد كه كودكى در سن پنج سالگى با عوالم غيبى ارتباط داشته باشد و به وظيفهء سنگين خزينه دارى و ضبط و تبليغ احكام منصوب گردد و در انجام وظيفهء خويش و اداى اين امانت بزرگ كاملاً نيرومند و مقتدر باشد.

اتفاقاً حضرت جواد(ع)، نيز درهنگام وفات پدر نه ساله يا هفت ساله بوده و از جهت صغرسن، امامتش در بين بعضى از شيعيان مورد ترديد واقع شد. به منظور حل اين مشكل گروهى از بزرگان شيعه خدمتش رسيدند و صدها معضله و مسائل مشكل را از وى پرسيدند و جواب كافى دريافت نمودند و كراماتى را نيز مشاهده كردند كه شك و شبهه آنان برطرف شد..اثبات الوصية ص 1.66.حضرت رضا(ع) آنجناب را امام و جانشين خود معرفى مى نمود و در مقابل تعجب مخاطبين مى فرمود: حضرت عيسي(ع) هم در سن كودكى پيغمبر و حجت خداشد..اثبات الوصية ص 1.66.امام على نقي(ع) نيز، شش سال و پنج ماه از سن شريفش گذشته بود كه پدرش از دنيا رحلت نمود و امامت به وى منتقل گشت..مناقب ابن شهرآشوب، ط قم ج 4 ص 4.01 واثبات الوصية ص 1.74.جناب آقاى فهيمي!آفرينش و خلقت ويژه انبياء و ائمه طورى است كه نمى توان آنان را با افراد عادى مقايسه كرد و قضاوت نمود.

كودكان نابغه

در بين اطفال عادى هم گاهى افراد نادرى ديده مى شوند كه از حيث استعداد و حافظه، نابغهء عصر خويش بوده و قواى دماغى و ادراكات آنان، از مردان چهل ساله هم بهتر است. ابوعلى سينا فيلسوف نامى را از اين افراد شمرده اند. از وى نقل است كه گفته: چون به حد تميز رسيدم مرا به معلم قرآن سپردند و پس از آن به معلم ادب. پس هر چه را شاگردان براستاد اديب قرائت مى كردند من همه را حفظ مى نمودم. بعلاوهء آن،استاد مرا به كتابهاى ذيل تكليف كرد:«الصفات» و «غريب المصنف» و«ادب الكاتب» و«اصلاح المنطق» و «العين» و«شعروحماسه» و«ديوان ابن رومي» و «تصريف مازني» و«نحوسيبويه». پس همه را در مدت يكسال و نيم ازبر كردم و اگر تعويق استاد نبود در كمتر از اين مدت حفظ مى كردم و چون به ده سالگى رسيدم مورد تعجب اهل بخارا بودمپس از آن، شروع كردم به ياد گرفتن فقه وچون به دوازده سالگى رسيدم بر طبق مذهب ابى حنيفه فتوى مى دادم. پس از آن شروع كردم به علم طب و«قانون» را در سن شانزده سالگى تصنيف نمودم و در سن بيست و چهارسالگى خودم را در تمام علوم متخصص مى دانستم.هدية الاحباب ط تهران سال 1329 ص 7.6.

دربارهء فاضل هندى گفته شده:« قبل ازرسيدن به سن سيزده سالگى تمام علوم معقول و منقول را تكميل كرده بود و قبل از دوازده سالگى به تصنيف كتاب پرداخت.هدية الاحباب ص 2.28«توماس يونگ» كه بايد او را از جملهء بزرگترين دانشمندان انگلستان محسوب داشت از كودكى اعجوبه اى بود. از دو سالگى خواندن را مى دانست و در هشت سالگي، خودش به تنهايى به آموختن رياضيات پرداخت و از نه سالگى تا چهارده سالگي، اوقات فراغت خويش را در بين فواصل كوتاه ساعات درس به آموختن زبانهاى فرانسه و ايتاليايى و عبرى و فارسى و عربى صرف كرد و زبان هاى مذكور را به خوبى ياد گرفت. در بيست سالگى مقاله اى در بارهء تئورى رؤيت به جامعهء پادشاهى فرستاد و در آن شرح داد كه چگونه مى توان به وسيلهء تغيير انحناى زجاجيهء چشم همواره تصوير را واضح ديد. تاريخ علوم تأليف«پى يرروسو» ترجمهء صفاري،چاپ سوم ص432.

اگر صفحات تاريخ شرق و غرب را ورق بزنيد از امثال و نظائر اين نوابغ زياد خواهيد يافت. جناب آقاى فهيمي! در صورتى كه اطفال نابغه، داراى چنان مغز و قوائى باشند كه در سنين خردسالي، ازعهدهء حفظ هزاران مطلب گوناگون و حل مشكلات و غوامض علوم برآيند و نيروى محيرالعقول آنان باعث اعجاب گردد، پس چه استبعادى دارد كه خداوند متعال، حضرت بقيةالله و حجت حق و علت مبقيهء انسانيت و مهدى دادستان را در سن پنج سالگى به ولايت منصوب گرداند و تحمل و ضبط احكام را به عهده اش واگذاركند؟.ائمه اطهارهم موضوع صغر سن آنجناب را پيش بينى كرده بودند:حضرت باقر(ع) فرمود: حضرت صاحب الامر سن مباركش از تمام ما كمتر و گمنام تر ميباشد.قال ابوجعفر(ع): صاحب هذاالامر اصغرنا سناً و اخملنا شخصاًــ بحارالانوار ج 51 ص 3.8.

نام بردن قائم و برخاستن مردم

نام بردن قائم و برخاستن مردم جلالي: چنانكه اطلاع داريد در ميان مردم مرسوم است: وقتيكه كلمه قائم برزبان جارى شد، بلند مى شوند آيا اين عمل مدركى هم دارد يا نه؟ هوشيار: اين رفتار در بين تمام شيعيان بلاد معمول بوده و هست. نقل شده كه امام رضا(ع) در يكى از مجالس خراسان حضور داشت، كلمهء قائم مذكور شد. پس آنجناب ايستاد و دست مباركش را بر سرنهاده فرمود: اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه.كتاب الزام الناصب ط سال«1351» ص 8.1.اين عمل در عصر امام صادق(ع) نيز معمول بوده است خدمت آنجناب عرض شد: علت چيست كه در موقع ذكر قائم بايد قيام كرد؟ در جواب فرمود: صاحب الامر غيبتى دارد بسيار طولانى و از كثرت لطف و محبتى كه به دوستانش دارد، هركس وى را به لقب قائم كه مشعراست به دولت او و اظهار تأثرى است از غربت او ياد كند،آنجناب هم نظر لطفى باو خواهد نمود. چون در اين حال، مورد توجه امام واقع مى شود سزاوار است از باب احترام به پا خيزد و تعجيل فرجش را از خدا بخواهدالزام الناصب ص 8.1.پس اين رفتار شيعيان، ريشه مذهبى دارد و اظهار ادب و شعارى است، گرچه وجوبش معلوم نيست.

داستان غيبت از چه زمانى پيدا شد؟

دكتر: من شنيده ام چون امام حسن عسكري(ع) بدون فرزند از دنيا رفت، گروهى سودطلب مانند عثمان بن سعيد، براى حفظ مقام خويش داستان غيبت مهدى را جعل نموده در بين مردم شايع كردند. هوشيار: پيغمبر اكرم و ائمه اطهارعليهم السلام قبلاً غيبت مهدى را پيش بينى كرده و به مردم اطلاع داده بودند از باب نمونه: پيغمبر(ص) فرمود: سوگند به خداييكه مرا براى بشارت برانگيخت: قائم فرزندان من بر طبق عهدى كه به او مى رسد غائب مى شود، به طوريكه بيشتر مردم خواهند گفت: خدا به آل محمد احتياجى ندارد و ديگران در اصل تولدش شك مى كنند. پس هر كس زمان غيبت را ادراك نمود بايد دينش را نگهدارى كند و شيطان را از طريق شك به خود راه ندهد مبادا كه اورا از ملت من بلغزاند و از دين خارج سازد. چنانكه قبلاً پدر و مادرشما را از بهشت بيرون كرد. خدا شيطان را دوست و فرمانرواى كفارقرار داده است..قال رسول الله صلى الله عليه وآله : والذى بعثنى بالحق بشيراً ليغيبن القائم من ولدى بعهد معهود اليه منى حتى يقول اكثر الناس: ما لله فى آل محمد حاجة، و يشك آخرون فى ولادته. فمن ادرك زمانه فليتمسك بدينه و لا يجعل للشيطان عليه سبيلا بشكه فيزيله عن ملتى و يخرجه من دينى فقد اخرج ابويكم من الجنة من قبل وان الله عزوجل جعل الشياطين اولياء للذين لايؤمنون ــ اثبات الهداة ج 6ص 386.اصبغ بن نباته نقل مى كند كه: اميرالمؤمنين(ع) حضرت قائم را ياد كرده فرمود: آگاه باشيد كه آن جناب به طورى غائب مى شود كه شخص نادان خواهد گفت: خدا بآل محمد احتياجى ندارد.. اثبات الهداة ج 6 ص 3.93.