• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

با اين عمل جان فرزندش موسي(ع) را از خطر حتمى نجات داد، زيرا مى دانست كه اگر امامت و وصايت او براى خليفه محرز گردد در صدد قتل و نابوديش برمى آيد. اتفاقاً پيش بينى آن حضرت درست درآمد و خليفه دستورداد كه وصى آنجناب را اگر شخص معينى است به قتل رسانند.

چرا ديگران مطلع نشدند؟

چرا ديگران مطلع نشدند؟ فهيمى : براى هر كس فرزندى متولد شود خويشان و اقارب و همسايگان و دوستانش از آن مطلع مى شوند خصوصاً اگر شخص آبرومندى باشد و موضوع فرزندش هرگز مورد خلاف واقع نمى گردد. چگونه مى توان باور كرد كه براى امام حسن عسكري(ع) با آن مقامى كه نزد شيعيان داشت، فرزندى متولد شود ولى به طورى مردم از آن بى اطلاع بمانند كه در اصلش ترديد و اختلاف داشته باشند؟! هوشيار: جريان عادى همانطور است كه فرموديد ليكن امام حسن(ع) برخلاف معمول، از اول تصميم داشت كه تولد فرزندش را مخفى بدارد. بلكه از زمان پيغمبر اكرم و ائمه اطهار عليهم السلام چنين تصميمى دربارهء آن وجود مقدس گرفته شده بود به طوريكه خفاى ولادت را از علائم آنجناب مى شمردند، از باب نمونه: حضرت سجاد عليه السلام فرمود:ولادت قائم ما برمردم پوشيده مى ماند به طوريكه خواهند گفت: اصلاً متولد نشده است،تا اينكه وقتى قيام نمود بيعت هيچكس برگردنش نباشد.. سعيدبن جبير عن على بن الحسين(ع) قال: القائم منا تخفى ولادته على الناس حتى يقولوا : لم يولد بعد، ليخرج حين يخرج وليس لا حدفى عنقه بيعة بحارالانوار ج 51 ص 1.35عبدالله بن عطا مى گويد: خدمت امام باقر(ع) عرض كردم: شيعيان شما در عراق زيادند، به خدا قسم!هيچيك از خويشانت چنين موقعيتى را ندارند ، پس چرا خروج نمى كنيد؟ فرمود: عبدالله! سخنان بيهوده را به گوشت راه داده اى. به خدا سوگند!من صاحب الامر معهود نيستم. عرض كردم: پس صاحب الامر كيست؟ فرمود: مراقب كسى باشيد كه ولادتش بر مردم مخفى مى شود.اوست

بحارالانوار ج 51 ص 3.4فهيمى : امام حسن عسكرى چرا تولد فرزندش را از مردم پوشيده داشت تا در شك و حيرت واقع شوند و گمراه گردند؟. هوشيار: چنانكه قبلاً هم تذكر دادم، داستان مهدى موعود از همان صدر اسلام، مورد توجه مسلمين بود. اخبار و احاديثى كه پيغمبر اكرم(ص) درباره اش فرموده بود و تأييدات ائمه اطهار، در بين مردم شايع بود. سلاطين وقت هم از آن اخبار بى اطلاع نبودند. شنيده بودند كه مهدى موعود از نسل فاطمه و حسين به وجود مى آيد و حكومت ستمكاران به دستش منقرض مى گردد و بر شرق و غرب عالم سلطنت مى نمايد و ستمكاران را به خاك و خون مى كشد. لذا از پيدايش و ظهور مهدى موعود در بيم و هراس بودند و تصميم داشتند كه بهر طور شده خطر احتمالى را از سلطنت خودشان دفع كنند. از اين جهت بود كه خانه هاى بنى هاشم بالاخص ، خانهء امام حسن عسكري(ع) تحت مراقبت و كنترل شديد مأمورين مخفى و علنى دولت قرار داشت. معتمد عباسى عده اى از زنان قابله را مأموريت سرى داده بود كه گاه و بيگاه در خانه هاى بنى هاشم مخصوصاً خانه امام حسن عسكري(ع) رفت و آمد نمايند و مراتب را گزارش دهند. هنگاميكه از بيمارى امام حسن(ع) اطلاع يافت، گروهى از خواص خويش را مأموريت داد كه شب و روز مراقب خانهء آن حضرت باشند. هنگاميكه خبر فوتش را شنيد گروهى را مأموريت داد تا در جستجوى فرزند، خانهء آن جناب را تفتيش و بازرسى كنند، باين مقدارهم اكتفا نكرده گروهى از زنان متخصص را فرستاد تا تمام كنيزان آن حضرت را معاينه نمايند. اگر آبستنى در بين آنان ديده شد بازداشت كنند.

زنان قابله، به يكى از كنيزان بدگمان شده مراتب را گزارش دادند. خليفه كنيز رادر حجره اى بازداشت نمود و نحرير خادم را مراقب وى گردانيد و تا از حملش مأيوس نشد آزادش نكرد. تنها بخانهء امام حسن(ع) اكتفا نكرده وقتى از دفن جنازه فارغ شد دستورداد تمام خانه هاى شهر را با كمال دقت تفتيش و كنترلكنند. اصول كافى ،باب مولد ابى محمد الحسن بن علي. و كتاب ارشاد مفيد و كتاب اعلام الوري، تأليف طبرسى ، و كتاب كشف الغمه ، باب الامام الحادى عشر.اكنون تصديق مى فرماييد كه امام حسن(ع) با آن اوضاع خطرناك چاره اى نداشت جزاينكه ولادت فرزندش را از مردم مخفى بدارد تا از شر دشمنان محفوظ بماند. پيغمبر اسلام و ائمه اطهار(ع) هم چون اوضاع مذكور را پيش بينى مى نمودند، موضوع خفاى ولادت را قبلاً به مردم اطلاع مى دانند. امثال اين داستان، در تاريخ هم بى سابقه نيست مثلاً : فرعون چون شنيده بود كه پسرى در بنى اسرائيل متولد مى شود و سلطنتش بدست او منقرض مى گردد، براى رفع خطر، جاسوسانى را مأموريت داد كه تمام زنان آبستن را تحت مراقبت و كنترل شديد قرار دهند. اگر نوزادى پسر بود به قتلش رسانند و اگر دختر بود اسيرش نمايند. بدين منظور صدها طفل بى گناه را نابود كرد تا به مقصد خويش نائل گردد. ليكن با تمام آن جنايات ، عاقبت به مقصد نرسيد و خداوند متعال حمل و تولد موسى را مخفى نمود تا خواسته اش را عملى سازد. اما امام حسن عسكري(ع) با وجود آن اوضاع خطرناك، باز هم براى هدايت مردم، فرزندش را به گروه كثيرى از معتمدين نشان داد و تولدش را به جماعتى از ثقات خبر داد. ولى در عين حال، سفارش مى كرد كه موضوع را از دشمنان مكتوم دارند و حتى از بردن نامش خوددارى كنند.

مادر صاحب الامر

جلالى : نام مادر حضرت صاحب الامر چيست؟ هوشيار : مادر آن جناب را به نامهاى متعدد معرفى نموده اند مانند: نرجس، صيقل، ريحانه، سوسن، خمط، حكيمه، مريم، بدو نكتهء زير اگر توجه كنيد منشأ اختلاف مذكور را درك خواهيد نمود: الف: امام حسن عسكري(ع) كنيزهاى متعددى داشته به نامهاى مختلف. موضوع تعدد كنيزها را حكيمه خاتون دردو مورد بيان نموده است. در يك جا حكيمه خاتون مى گويد: روزى خدمت امام حسن(ع) رسيدم ديدم در حياط خانه نشسته و كنيزانش بدورش اجتماع نموده اند. عرض كردم فدايت شوم ، جانشينت از كدام كنيزان به وجود خواهد آمد؟ فرمود: از سوسن.بحار ج 51 ص 1.7.

در حديث ديگر بازهمان حكيمه خاتون مى گويد: روزى به خانهء امام حسن عسكرى رفته بودم،وقتى خواستم مراجعت نمايم فرمود: افطار را در خانهء ما باش، زيرا خدا امشب فرزندى به من عطا خواهد كرد عرض كردم: از كدام كنيزانت؟ جواب داد از نرجس،عرض كردم :اى آقا! منهم نرجس خاتون را بيش از تمام كنيزانت دوست دارم از اين دو حديث و احاديث ديگر استفاده مى شودكه امام حسن داراى كنيزان متعددى بوده است.بحار ج1 5 ص 2.5ب: چنانكه قبلاً تذكر دادم فرزند امام حسن(ع) در محيطى تولد يافته بسيار خطرناك و وحشتزا، زيرا خلفاى بنى عباس وحتى بعضى از بنى هاشم احساسنموده بودند كه زمان تولد مهدى داد گستر يعنى بزرگترين مبارز حكومت ستمكاران، نزديك شده است، از اين جهت به وسيلهء مأمورين سرى وعلنى خود از خانهء امام حسن بلكه تمام خانه هاى علويين مراقبت كامل به عمل مى آوردند. كارآگاهان زبردست بنى عباس در جديت و كوشش بودند كه نوزاد تازه اى را در آن خانه ها پيدا كنند و تحويل خليفه بدهند. بعد از تذكر اين دو مقدمه بايد بگويم: از جانب خداوند متعال مقدر شده بود كه در چنين محيط رعب آور و خانهء مورد توجهى فرزندى براى امام حسن عسكري(ع) متولد گردد و جانش از خطرات محفوظ بماند از اين جهت تمام پيش بينى هاى لازم به عمل آمد.اولاً چنانكه در روايات وارد شده آثار آبستنى در مادرش ظاهر نشد، ثانياً امام حسن(ع) براى مراعات احتياط نام مادر آنجناب را براى كسى فاش نكرده ، ثالثاً در موقع وضع حمل جز حكيمه خاتون عمهء امام حسن(ع) و شايد بعضى از كنيزان ، كسى حضور نداشت با اينكه معمولاً زنها در موقع وضع حمل به قابله و چندين زن مددكار نيازمندند،اصلاً كسى نمى دانست امام حسن(ع) ازدواج كرده يا نه و اگر ازدواج نموده كداميك از زنان همسرش مى باشند.

در شب نيمهء شعبان هنگامى كه تاريكى شب همه جا را فرا گرفت ، در كمال خفا و پنهانى و با ترس و لرز، نوزادى براى امام حسن(ع) به دنيا آمد آنهم در خانه اى كه چندين كنيز در آن وجود داشت و آثار حمل در هيچيك از آنها ظاهر نبود و در موقع وضع حمل جز حكيمه خاتون كسى حضور نداشت و هيچكس جرئت نداشت قضيه را اظهارنمايد. تا مدتى موضوع كاملاً سرى و مكتوم ماند بعداً در بين خواص اصحاب امام حسن بگومگو شروع شد بعضى مى گفتند خدا به امام حسن نوزادى عطا فرموده و بعضى منكر مى شدند.چون كنيزان مساوى بودند و آثار حمل در هيچ كدام ظاهر نبود طبعاً داستان اختلاف به مادر آنجناب سرايت نمود.بعضى مادرش را صيقل مى دانستند، بعضى سوسن، بعضى ريحانه و بعضى غير اينها. كسى هم از واقع مطلب خبر نداشت جز معدودى كه مأ ذون نبودند واقع را ابراز نمايند. حتى حكيمه خاتون كه شاهد و حاضر ولادت آن جناب بود، براى مراعات احتياطگاهى مادر آن حضرت را نرجس معرفى مى نمود، گاهى سوسن و گاهى هم براى مصالحى كه در نظر داشت خبر وجود و تولد آنحضرت را بمادر امام حسن نسبت مى داد.

احمد بن ابراهيم مى گويد: درسال دويست و شصت ودو خدمت حكيمه خاتون دختر امام جواد(ع) رسيدم و از پشت پرده باوى صحبت نمودم و از عقائدش جويا شدم. او امام هاى خودش را معرفى نمود و در آخر آنان محمد بن حسن را ذكر كرد. گفتم: خودت شاهد قضيه بودى يا اينكه بواسطهء اخبار مى گويي؟ پاسخ داد: قضيه را امام حسن(ع) به مادرش نوشته است: عرض كردم:در اين صورت شيعيان بايد به چه شخصى مراجعه نمايند؟ پاسخ داد : به مادرامام حسن(ع) گفتم: در اين وصيت بايد از يك زن پيروى نمود!! فرمود :آرى ، امام حسن در اين وصيت، به جدش حسين بن على اقتدا كرد،زيرا امام حسين(ع) هم در كربلا زينب را وصى خويش قرار داد و علوم على بن الحسين به زينب نسبت داده ميشود.امام حسين(ع) اين عمل را انجام داد تا موضوع امامت على بن الحسين(ع) مخفى بماند. سپس حكيمه فرمود: شما اصحاب اخباريد مگربرايتان روايت نشده كه نهم از فرزندان حسين ميراثش تقسيم مى شود در حاليكه زنده است. كمال الدين ج 2 ص 1.78

چنانكه ملاحظه مى فرماييد: حكيمه در اين حديث از جواب دادن صريح طفره رفته و داستان فرزند را به مادر امام حسن نسبت داده است يا به جهت اينكه از شنونده ترس داشته و تقيه نموده است يا مى خواسته عمداً موضوع را مشتبه سازد. اما همين حكيمه خاتون در جاى ديگر داستان ازدواج امام حسن(ع) را با نرجس خاتون به طور تفصيل شرح ميدهد و داستان تولد مهدى را كه خودش شاهد بوده مفصلاً بيان مى كند. سپس مى گويد : من اكنون مرتباً آن حضرت را مشاهده مى نمايم و با وى صحبت مى كنم.كمال الدين ج 2 ص 9.9-103خلاصه: اختلافى كه در نام مادر حضرت صاحب الامر(ع) ديده مى شود مطلب غريبى نيست بلكه اوضاع وحشتناك آن زمان و تعدد كنيزهاى امام حسنو شدت اختفائى كه به عمل مى آمد همين اقتضا را داشت . بعيد نيست داستان اختلاف شديدى كه در موضوع ارث امام حسن(ع) در بين مادر آنجناب

و برادرش جعفر كذاب اتفاق افتاد ، توطئه و تحريكى بوده از طرف خليفهء وقت شايد بدان وسيله از فرزند امام حسن اطلاعى كسب كند. صدوق در كمال الدين مى نويسد: هنگاميكه جده، با جعفر در ارث نزاع كرد و محاكمه به خليفه ارجاع شد، يكى از كنيزان امام حسن(ع) بنام صيقل ادعاى آبستنى نمود. آن كنيز را به خانهء معتمد يعنى خليفهء وقت جلب كردند و زنهاى خليفه و خدمتگزاران او و زنهاى موفق و خدمتكارانش و زنهاى قاضى ، پيوسته مراقب آن كنيز بودند تا موضوع آبستنى او روشن گردد. اما درهمين ايام حوادث خطرناكى مانند خروج صفار و مرگ عبدالله بن يحيى و خروج صاحب زنج پيش آمد نمود. اين حوادث سبب شد كه از سامره خارج گردند. بدين جهت به خودشان مشغول گشتند واز موضوع مراقبت از صيقل منصرف شدند.كمال الدين ج 2 ص 1.49.در تعدد و اختلاف نامها ، احتمال ديگرى هم وجود دارد. ممكن است كسى بگويد: تمام آن اسمهاى متعدد نام يك كنيز بوده. يعنى همان كنيزيكه مادر حضرت صاحب الامر(ع) بوده نامهاى متعدد داشته است. اين موضوع چندان استبعادى ندارد زيرا در بين عرب مرسوم است كه افراد مورد توجه را بنام هاى متعدد صدا مى زدند. شاهد احتمال روايتى است كه در كتاب كمال الدين موجود است. صدوق بسند خويش از غياث روايت كرده كه گفت: جانشين امام حسن(ع) در روز جمعه به دنيا آمد. مادر آن حضرت ريحانه بود كه نرجس و صيقل و سوسن نيز ناميده مى شد. چون در وقت آبستنى جلا و نورانيت مخصوصى داشت صيقل ناميده مى شد.كمال الدين ج 2 ص 1.06.

در خاتمه لازم است تذكر دهم كه اگر چه در تعيين نام مادر حضرت صاحب الامر(ع) مختصر ابهامى وجود دارد ليكن اين ابهام ضررى باصل وجود آن حضرت نمىرساند زيرا چنانكه ملاحظه فرموديد هم ائمهء اطهار و همامام حسن عسكري(ع) از وجود فرزند خبر داده اند، هم اينكه حكيمه خاتون دختر حضرت جواد(ع) كه از زنان مورد اعتماد و وثوق بوده جريان تولد آن جناب را شرح داده است. علاوه بر اين، عده اى از موثقين و خدام خانهء امام حسن آن كودك را ديده و به وجودش شهادت داده اند. نام مادرش هرچه باشد.

علماى سنى و تولد مهدي

فهيمى : اگر امام حسن عسكري(ع) فرزندى داشت بايد علما و مورخين اهل سنت نيز آن را در كتب خودشان ثبت كرده باشند. هوشيار: جماعتى از دانشمندان اهل سنت نيز، قضيهء تولد فرزند امام حسن عسكري(ع) و تاريخ او و پدرش را در كتب نگاشته و بدان اعتراف نموده اند.

1ــ محمد بن طلحه شافعى نوشته است: ابوالقاسم محمدبن الحسن در سال«258» در سامره متولد شد. نام پدرش حسن خالص است.، و حجت و خلف صالح و منتظر از القاب اوست. سپس چندين حديث، راجع به مهدى نقل كرده بعد از آن مى گويد: مصداق اين احاديث فرزند امام حسن عسكرى است كه اكنون غائب است و بعداً ظاهر مى گرددكتاب مطالب السؤل ط سال 1287 هجرى ص 8.9

2ــ محمد بن يوسف بعد از ذكر وفات امام حسن عسكري(ع) مى نويسد: فرزندى جز محمد نداشت و گفته شده كه : او همان امام منتظر استكفاية الطالب ص 3.12.

3ــ ابن صباغ مالكى مى نويسد: فصل دوازدهم در احوال ابى القاسم، محمد، حجت، خلف صالح فرزند ابى محمدحسن خالص است وآنجناب امام دوازدهم شيعيان است. سپس تاريخ آن حضرت را نوشته و اخبارى را جع به مهدى نقل مى كند.فصول المهمة ط دوم ص 2.73 و286

4ــ يوسف بن قزاوغلي، بعد از بيان احوال امام حسن عسكرى نوشته: نامفرزندش محمد و كنيه اش ابوعبدالله و ابوالقاسم است. اوست حجت و صاحب الزمان و قائم و منتظر، و امامت به وى ختم شده سپس احاديثى راجع به مهدى روايت نموده است.تذكرة خواص الامة ص 2.04

5ــ شبلنجى در كتاب نورالابصار نوشته است : محمد فرزند حسن عسكرى است. مادرش ام ولدى بوده بنام نرجس يا صيقل يا سوسن. كنيه اش ابوالقاسم است. اماميه وى را حجت و مهدى و خلف صالح و قائم و منتظر و صاحب الزمان مى نامندنورالابصار ط مصر ص 1.68

6ــ ابن حجر در كتاب«الصواعق المحرقة» بعد از بيان احوال امام حسن عسكرى (ع) نوشته است: فرزندى جز ابوالقاسم كه محمد و حجت ناميده مى شود باقى نگذاشت. آن كودك در هنگام وفات پدر پنج ساله بود.الصواعق المحرقة ص 2.06

7ــ محمدامين بغدادى در كتاب «سبائك الذهب» نوشته : محمد كه مهدى نيز ناميده مى شود در هنگام وفات پدر پنج ساله بودسبائك الذهب ص 7.8

8ــ ابن خلكان در كتاب « وفيات الاعيان» نوشته است : ابوالقاسم محمد بن الحسن العسكرى امام دوازدهم اماميه است. شيعيان عقيده دارند كه وى همان منتظر و قائم و مهدى است روضة الصفا ج3

9ــ « اميرخواند» در كتاب «روضة الصفا» نوشته است : محمد فرزند حسن بود كنيه اش ابوالقاسم است ، اماميه او را حجت و قائم و مهدى مى دانند.وفيات الاعيان ط سال 1284 هجرى ج 2 ص 24.

10ــ شعرانى در كتاب «اليواقيت و الجواهر» نوشته است: مهدى فرزند امام حسن عسكرى است كه در نيمهء شعبان سال«255» متولد شد. زنده و باقى خواهد ماند تا با عيسى ظهور كند و اكنون كه سنهء «958»است «703» سال از عمر شريفش مى گذرداليواقيت و الجواهر تأليف شعرانى ط 1 سال 1351 ج 2 ص 1.43.

11ــ شعرانى از باب سيصد و شصت و شش «كتاب فتوحات مكيه»