• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

باشد و به جاى حسين حسن ثبت شده باشد. زيرا عين همين حديث با همين سند و متن در كتب ديگر موجود است و بجاى حسن، حسين ضبط شده است.اثبات الهداة ج 7 ص 2.08.ثانياً : اين حديث در مقابل احاديث بسيارى كه در كتب سنى و شيعه وجود دارد و مهدى را از نسل حسين مى شمارد اعتبار ندارد. از باب نمونه چند حديث از كتب اهل سنت قرائت مى شود. حذيفه مى گويد پيغمبر(ص) فرمود: اگر از دنيا بيش از يك روز هم باقى نمانده باشد، خدا آنرا طولانى مى گرداند تا مردى از اولاد مرا كه همنام من است برانگيزد ، سلمان عرض كرد : يا رسول الله! از كدام فرزندانت به وجود مى آيد ؟ پيغمبر دست مباركش را برحسين زده فرمود: از اين ..عن حذيفة ان النبى (ص) قال : لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلك حتى يبعث رجلا من ولدى اسمه اسمى. فقال سلمان : من اى ولدك يا رسول الله ؟ قال من ولدى هذا و ضرب بيده على الحسين ، ذخائر العقبى ص 1.36.ابو سعيد خدرى روايت نموده كه پيغمبر به فاطمه (ع) فرمود : مهدى اين امت كه حضرت عيسى در نماز باو اقتدا مى كند از ماست ،سپس دست مباركش را بر شانهء حسين زده فرمود:مهدى اين امت از نسل اين فرزندم به وجود مى آيد.كتاب البيان فى اخبار صاحب الزمان باب 9سلمان فارسى مى گويد:خدمت رسول خدا رسيدم در حالى كه حسين بن على بر زانوى مباركش نشسته بود. بر صورت و دهانش بوسه مى زد و مى فرمود : تو بزرگ و بزرگ زاده و برادر سيد هستى ، امام و امام زاده و برادر امام مى باشى ، حجت فرزندحجت و برادر حجت هستي. تو پدرنه نفر حجت مى باشى كه نهمين آنها قائم خواهد بود.كتاب ينابيع المودة ج1ص 145.على عليه السلام از پيغمبر(ص) روايت نموده كه فرمود: دنيا سپرى نمىشود تا اينكه مردى از اولاد حسين اختيارامورامتم را در دست گرفته دنيا را پر ازعدل و داد كند چنانكه از ستم پر شده است.عن على رفعه قال : لا تذهب الدنيا حتى يقوم على امتى رجل من ولد الحسين يملاءالارض عدلا كما ملئت ظلماً ــ الصواعق المحرقة ص 1.65.به مقتضاى اين احاديث كه دلالت دارند مهدى از نسل حسين مى باشد ، بايد از حديثى كه دلالت مى كرد كه مهدى از نسل امام حسن به وجود مى آيد دست برداشت. بر فرض اينكه حديث مذكور از حيث سند و متن هم صحيح باشد، با احاديث دستهء دوم قابل جمع است. زيرا امام حسن و امام حسين(ع) هر دو از جداد امام زمان بوده اند چون مادر امام محمد باقر(ع) از اولاد امام حسن (ع) بوده است. حديث ذيل را مى توان شاهد جمع دانست. پيغمبر(ص) به فاطمه(ع) فرمود دو سبط اين امت از ما هستند. آن دونفرعبارتند از دو فرزندت حسن و حسين كه سيد جوانان اهل بهشتند. به خدا سوگند!پدرشان از آنان افضل مى باشد. به خدايى كه مرا به حق مبعوث نموده سوگند! كه مهدى اين امت از نسل آن دو فرزندت به وجود مى آيد در هنگامى كه دنيا هرج و مرج گردد. قال النبي(ص) لفاطمة و مناسبطا هذه الامة و هما ابناك الحسن و الحسين و هما سيدا شباب اهل الجنة و ابوهما والذى بعثنى بالحق خيرمنهما ؛ يا فاطمة و الذى بعثنى بالحق ان منهما مهدى هذه الامة اذا صارت الدنيا هرجاً و مرجاً الحديث، اثبات الهداة ج 7 ص 1.83

اگر معروف بود

اگر معروف بود جلالى : مهدى موعود اگر چنين شخصيت ممتاز و معروفى داشت و تعريفات وتوصيفات مذكور به گوش مسلمين صدر اسلام و اصحاب ائمه اطهار رسيده بود قاعدتاً بايد را ه سوءاستفاده و اشتباه بسته باشد و اصحاب ائمه و علما دراشتباه واقع نشوند، در صورتى كه گاهى ديده مى شود كه بعض اولاد ائمه اطهار هم از واقع مطلب بى اطلاع بوده اند پس اين همه مهدى هاى دروغين كه در صدر اسلام پيدا شدند چگونه خود را به عنوان مهدى موعود اسلام قالب مى زدند و مردم را فريب مى دادند؟! اگر مسلمين مهدى را با نام و كنيه و نام پدر و مادر و دوازدهمين امام و مقدارسن و علائم ديگر مى شناختند. پس چطور شد گروهى در اشتباه واقع شدند و محمد بن حنفيه يا محمد بن عبدالله بن حسن يا حضرت صادق يا موسى بن جعفر و امثال آنان ر ا مهدى پنداشتند؟! هوشيار: چنانكه قبلاً تذكر دادم اصل وجود مهدى در صدر اسلام نزد مسلمينموضوع مسلمى بود به طوريكه در اصل وجودش شك نداشتند. پيغمبراكرم(ص) اصل وجود مهدى و اجمالى از صفاتش و تشكيل دادن حكومت توحيد و دادگسترى و ريشه كن نمودن ظلم و ستم و غلبهء دين اسلام و بعض اصلاحاتى را كه به دست آنجناب انجام مى گيرد براى عموم مسلمين بيان مى كرد و آنان را به اينگونه نويدهاى مسرت بخش دلگرم مى نمود. اما علائم و مشخصات و امتيازات حقيقى آنجناب را براى عموم مسلمين بيان نمى كرد بلكه مى توان گفت: آن موضوع تا حدى از اسرار و رازها بوده اظهار آن را به حاملين اسرار نبوت و اشخاص مورد وثوق و اطمينان اختصاص مى داد. پيغمبر اكرم(ص) علائم حقيقى مهدى را به على بن ابيطالب و فاطمه زهرا و جمعى از ثقات و اصحاب سرّ خويش مى فرمود ولى براى عموم اصحاب موضوع را به طور سربسته و اجمال بيان مى فرمود. ائمهء اطهار نيز از سيره و رفتار پيغمبر اكرم متابعت نموده موضوع مهدى را براى عموم مسلمين بطور سربسته بيان مى فرمودند. علائم مشخصه را هر امامى به امام ديگر مى فرمود. به بعض اصحاب مورد وثوق و اطمينان و رازداران نيز خبر مى دادند. ولى عموم مردم و حتى بعضى از اولاد ائمه هم از تفضيل قضيه بى اطلاع بودند. پيغمبر اكرم(ص) و ائمهء اطهار(ع) از اين اجمال گويى دو منظور داشتند: اول اينكه مى خواستند بدان وسيله ، دشمنان حكومت توحيد و ستمكاران را در حالت تحير و سرگردانى قرار دهند تا مهدى موعود را به طور مشخص و ممتاز نشناسند و به همين وسيله بود كه جان مهدى را از خطر حتمى نجات دادند. آرى پيغمبراكرم و ائمه اطهار مى دانستند كه اگر ستمكاران و خلفا و حكومتهاى وقت ، مهدى را با نام و كنيه و پدر و مادر و سائر خصوصيات بشناسند، بطور يقين و حتم از اصل تولدش جلوگيرى مى نمايند ولو به كشتن پدرانش باشد، بنى اميه و بنى عباس براى نگهدارى حكومت خويش از تمام وسائل استفاده مى نمودند و تمام خطرات احتمالى را دفع مى كردند و در اين راه از آدم كشى اصلاً باك نداشتند. دربارهء هركس احتمال مزاحمت مى دادند، در كشتنش كوشش مى كردند ولو شخص متهم از اخص خواص و نزديكان و خدمتگزاران وفادارشان باشد براى حفظ مقام خويش از كشتن برادر و پدر و پسر خودشان هم دريغ نداشتند. بنى اميه و بنى عباس با اينكه از علائم و مشخصات مهدى به طور كامل اطلاعنداشتند باز هم براى رفع خطر احتمالى هزاران نفر از علويين واولاد فاطمه رابه قتل رساندند، به اميد آنكه به قتل مهدى يا جلوگيرى از تولدش توفيق يابند. امام صادق(ع) در حديثى به مفضل و ابوبصير و ابان بن تغلب فرمود: بنى اميه و بنى عباس چون شنيده بودن كه حكومت ستمكاران بوسيلهء قائم ما سرنگون مى شود، با ما آغاز دشمنى نمودند. شمشير كشيده در قتل اولاد پيغمبر و نابود كردن نسلش جديت كردند، به اميد آنكه به قتل قائم موفق شوند. اما خدا براى اينكه مقصدش را عملى سازد، اطلاع از واقعيات را در دسترس ستمكاران قرار نداد.كمال الدين ج 2 ص 2.3.ائمهء اطهار به قدرى ازافشاى خصوصيات مهدى در بيم و هراس بودند كه ازاصحاب خويش و بعض علويين نيز تقيه نموده حقائق را مكتوم مى داشتند. ابوخالد كابلى مى گويد: از حضرت ابوجعفر(ع) خواهش كردم كه اسم قائم را برايم تعيين كند تا كاملاً او را بشناسم. آن حضرت فرمود: اى اباخالد ازموضوعى سؤال نمودى كه اگر اولاد فاطمه آنرا بدانند آن جناب را قطعه قطعه مى كنندغيبت شيخ ص 2.02منظور دومى كه از اجمال گويى داشتند اين بود كه مى خواستند مردم سست ايمان، از غلبهء دين اسلام مأيوس و نااميد نشوند.

توضيح مطلب : مردم صدر اسلام چون زندگى بى آلايش و عدالتخواهى پيغمبر اسلام(ص) و علي(ع) را شنيده يا ديده بودند، بشارتهاى غلبهء دين حق را شنيده و از ظلم و ستم بستوه آمده بودند، با هزاران اميد و آرزو داخل اسلام گشتند اما چون تازه ايمان و قريب العهد به كفر بودند هنوز ايمان كاملاً در قلبشان نفوذ نكرده بود و از حوادث ناگوار تاريخ زود متأثر مى شدند. از طرف ديگر رفتار خلفاى بنى اميه و بنى عباس را مشاهده مى نمودند و هرج و مرج محيط اسلامى را با چشم خويش مى ديدند، آن حوادث ناگوار و هرج و مرج حوزهء مسلمين آنان را سرگردان و متحير نموده بود، بيم آن مى رفت كه مردم سست ايمان به كلى از غلبهء حق و دين اسلام مأيوس گردند و از اسلام دست بردارند. يكى از موضوعاتى كه توانست تا حدى در ابقاى ايمان مسلمين تأثير كند و دلشان را اميدوار و شاداب نگه دارد همان انتظار فرج و قيام مهدىموعود بود. مردم هر روز در انتظار بود. مهدى موعود، نهضت كند و اوضاع نابسامان اسلام و مسلمين را سامان دهد. ظلم و ستم را ريشه كن سازد و آيين اسلام را عالمگير نمايد. معلوم است كه در صورتى اين نتيجه عائد مى شد و حالت اميدوارى مردم محفوظ مى ماند كه وقت حقيقى قيام مهدى و علائم و مشخصات واقعى آنجناب به طور كامل واضح نباشد، والا اگر وقت ظهور و علائم كامل آنجناب روشن بود و مى دانستند كه مثلاً پسر كيست و در چه تاريخى قيام مى كند ــ مثلاً چندين هزار سال به وقت ظهور باقى است ــ چنين نتيجه اى هرگز عائدشان نمى شد.آرى همين اجمال گويى بود كه مردم ضعيف صدر اسلام را اميدوار ساخته بود و آن همه گرفتارى ها و ناراحتى ها را تحمل مى نمودند. يقطين به فرزندش على بن يقطين گفت : چرا پيش بينى هايى كه دربارهء ما شده همه واقع مى شوند امااز پيش بينى هايى كه دربارهء شما شده اثرى ديده نمى شود؟! على بن يقطين پاسخ داد اخباريكه دربارهء ما وشما رسيده هر دو از يك مصدر صادر شده اند ليكن چون موقع حكومت شما فرارسيده پيش بينى هايى كه دربارهء شما شده يكى پس از ديگرى واقع مى شود،اما وقت حكومت آل محمد هنوز فرا نرسيده، از اينجهت ماها را با نويدهاى مسرت بخش و آرزوهاى دلخواه سرگرم نموده اند.اگر به ما گفته مى شد كه حكومت آل محمد(ص) زودتر از دويست يا سيصد سال واقع نمى شود دلها سخت مى شد و تودهء مردم از اسلام خارج مى شدند، ليكن قضايا را جورى به ما گفته اند كه هر روز در انتظار فرج و تشكيل دولت حق باشيمغيبت شيخ چاپ دوم ص 2.07

احاديث اهلبيت

فهيمي: احاديث شما انصافاً مهدى را خوب تعريف و توصيف نموده اند، متأسفانه اينگونه احاديث براى امثال من كه سنى هستم و اقوال واعمال ائمه شما را معتبر نمى دانم ، ارزش ندارد. هوشيار: من الآن در صدد نيستم كه موضوع ولايت و امامت را براى شما اثبات كنم ليكن مى خواهم موضوع ديگرى را تذكر دهم و آن اينست كه : اقوال و گفتار عترت پيغمبر براى عموم مسلمين حجت و معتبر مى باشد. چه آنان را امام بدانند چه ندانند، زيرا به موجب احاديث كثيره و قطيعه اى كه از پيغمبر اكرم(ص) صادر شده و سنى و شيعه در صحت آنها اتفاق دارند، آن حضرت اهل بيت خودش را به عنوان مرجع علمى به مسلمين معرفى نموده اقوال و اعمالشان را صحه گذاشته است. از باب نمونه: پيغمبر(ص) فرمود : من دو چيز را بين شما مى گذارم كه اگر به آنها تمسك جوييد هرگز گمراه نمى شويد يكى از آن دو، از ديگرى بزرگ تر است. يكى از آن دو چيز ، كتاب خدا است كه وسيلهء ارتباط بين زمين و آسمان است. دوم اولاد و اهل بيتم مى باشد. اين دو امانت تا قيامت از يك ديگر جدا نمى گردند پس مواظب باشيد چگونه با آنها رفتار مى نماييدقال النبي(ص) :انى تارك فيكم ما ان تمسكتم به لن تضلوا بعدى احدهما اعظم من الاخر: كتاب الله حبل ممدود من السماء الى الارض و عترتى اهل بيتى. و لن يفترقا حتى يردا على الحوض فانظروا كيف تخلفونى فيهما ــ ذخائر العقبى ط قاهره سال 1356 ص 1.6 .الصواعق المحرقة ص 1.47.الفصول المهمة ص 2.2 البداية و النهاية ج 5 ص 209. كنزالعمال ط حيدرآباد ص 1.53 و 167. نظم دررالسمطين تأليف محمد بن يوسف ط نجف ص 232. تذكرة خواص الامة تأليف سبط بن جوزى چاپ سال 1285 هجرى ص 1.82.اين حديث را شيعه و سنى به عبارات و اسناد مختلف در كتب نقل كرده و به صحت آن اعتراف دارند. ابن حجر در كتاب «الصواعق المحرقة» نوشته است: اين حديث به طرق و اسناد كثير از نبى اكرم نقل شده و متجاوز از بيست نفر از اصحاب آن را روايت نموده اند. پيغمبر از بس به قرآن و اهل بيتش اهميت مى داد در چندين مورد و از جمله، حجةالوداع و غديرخم و بعد از مراجعت از سفر طائف ، سفارش آنها را به مسلمين كرده است. ابوذراز پيغمبر(ص) روايت كرده كه فرمود: مثل اهل بيت من، مثل كشتى نوح است كه هركس سوار شد نجات يافت و هر كس تخلف نمود غرق شدعن ابى ذرقال ، قال رسول الله(ص): مثل اهل بيتى مثل سفينة نوح من ركبها نجى و من تخلف عنها غرق ــ الصواعق ص 1.50 و 184، تذكرة خواص الامة ص 1.82. ذخائر العقبى ص 2.0 نظم در رالسمطين ص 2.35.پيغمبر (ص) فرمود: هر كس مى خواهد مانند من زندگى كند و مانند من بميرد و در بهشت نزد درخت طوبايى كه خدا آنرا كاشته است ساكن شود، بايد بعد از من على را ولى خود قرار دهد، با دوستانش موالات و دوستى كند و به امام هاى بعد از من اقتدا نمايد، زيرا آنان عترت من هستند كه از طينت من آفريده شده واز علم و فهم بهرهء كافى نصيبشان گشته است. واى به حال كسانى كه تكذيبشان كنند و احسان به من را دربارهء ايشان قطع نمايند. شفاعت من هرگز نصيب آنان نمى گردد. ينابيع المودة ج2 ص 6.3. اثبات الهداة ج 2 ص 2.53.پيغمبر(ص) به علي(ع) فرمود مثل تو و امام هاى از اولادت مثل كشتى نوح است كه هر كس سوارشد. نجات يافت و هركس تخلف نمود غرق شد. مثل شما مثل ستارگانست كه هر وقت ستاره اى غروب كرد ستارهء ديگر طلوع مى نمايد و اين وضع تا قيامت ادامه دارد.ينابيع المودة ج 1 ص 2.4.جابربن عبدالله انصارى از پيغمبر(ص) روايت نموده كه فرمود: دو فرزند علي، سيد جوانان اهل بهشت و فرزندان من مى باشند. على و دو فرزندش و امام هاى بعد از ايشان، حجتهاى خدا بر بندگانش هستند. آنان در بين امت من درهاى علم و دانش مى باشند. هر كس از ايشان پيروى كند از آتش نجات مى يابد و هر كس