• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

وزن

غروض

ـ همزه و عين و هاى صامت در پايان كلمه نيايد. مثال: اعضاء، شَمْعْ، كُنْهْ. به همين دليل، بِه تر است در نوشتن و خواندن، همزه پايانى جمع هاى مكسّر عربى را بيندازيم. البتّه اين كار هرگز در كلمات ديگر چون «جزء» و «سوء» پيشنهاد نمى شود، چون تشخيص كلمه را بسيار دشوار مى سازد. آوردن اين قواعد به آن معنا نيست كه هرگز از چنين واژه هايى استفاده نكنيم; بلكه غرض اين است كه با وجود معادل هاى خوش آهنگ تر، چنين واژه هايى را به كار نگيريم.

دو. كلمه يا عبارت، دراز و تركيب در تركيب و داراى هجاهاى فراوانِ پياپى نباشد. مثال: غافلگير كننده ترين، ناراحتى كشيده تر، بيرون آورده نشده است. اصولا كلمه ها يا تركيب هايى كه بيش از هفت هجا داشته باشند چندان خوش آهنگ نيستند. اكنون به فراخور اين بحث، از اين نكته ياد مى كنيم كه بسيارى از مناجات ها و دعاهاى امامان معصوم(عليهم السلام) نمونه هاى عالى خوش آهنگى اند. صرف نظر از صنعت سجع كه پيش تر درباره آن سخن رفت، تركيب بندى و ساختار عمومى عبارات در ادعيه ما، خود، جلوه اى از زيبايى و كمال است. حال سزاوار است كه به تناسبِ بحث از خوش آهنگى نوشته، قدرى درباره عَروض و آهنگ سخن نيز سخن بگوييم. دليلِ اهمّيّت آشنايى با عروض اين است كه بسيار رخ مى دهد كه گوينده يا نويسنده اى در ميان كلام خويش، از شعر مدد مى جويد تا نوشتار و گفتارش را طراوت و تنوّع بخشد. ولى با اندوه بايد گفت كه شمارى از اهل قلم از آن جا كه با موسيقى شعر (عروض) خوب آشنا نيستند، دو اشتباه بزرگ را مرتكب مى شوند: يكى اين كه شعر را نادرست نقل مى كنند و كلمه يا هجايى را مى اندازند يا جا به جا مى كنند; و ديگر آن كه شعر را با آهنگى نامناسب و بد عرضه مى دارند. به همين دليل است كه اين فصل را به عروض و آهنگ شعر اختصاص داده ايم تا نويسنده متعهّد هرگاه به انديشه استفاده از شعر روى مى آورَد، روح شاعرِ درگذشته را نيازارد و تن شاعر حاضر را نلرزاند و مخاطبان فرهنگمند را افسرده نسازد. عَروض عَروض يعنى آنچه شعر به آن عرضه مى شود و با آن مِحَك مى خورد. در اصطلاح، عروض از دانش هاى ادبى است كه در باره چگونگى ايجاد وزن و انواع آن و نيز شگردهاى ويژه آهنگ شعر سخن مى گويد. وزن وزن يعنى نظم و تناسبى خاص در صداى كلام كه نوعى آهنگ و موسيقى به آن مى بخشد. واحد وزن