• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

بهره وري از تخيّل

پوشاندن جامه محسوس بر پيكر معقول

افعى كشتن و بچّه نگاه داشتن، كار خردمندان نيست. اى مردان! بكوشيد يا جامه زنان بپوشيد. برادر كه در بند خويش است، نه برادر و نه خويش است. عالم ناپرهيزگار كور مشعله دار است. هر چه در دل فرو آيد، در ديده نكو نمايد. هنر چشمه زاينده است و دولت پاينده. پوشاندنِ جامه محسوس بر پيكر معقول بسيارى از نكته هاى ژرف اخلاقى و فلسفى و اعتقادى و جز آن ها را مى توان به يارى محسوسات و واقعيّت هاى ساده و گويا تبيين كرد. به ويژه آن گاه كه خواننده با اصطلاح ها و تعابير معارفى و حِكمى چندان آشنا نيست، مى توان از اين شيوه استفاده برد. مثال اين گونه بيان، مقاله اى است با عنوان «يك نيروى مرموز». در اين مقاله، نويسنده نخست از گل نرگس سخن مى گويد كه طراوت افزاى مجلسى بوده است. آن گاه، آهويى زيبا و فريبا را ترسيم مى كند كه ناگاه آن گل نرگس را فرو مى بلعد. سپس از اشتياق دوستان مجلس براى خوردن كباب گوشت آهو پرده برمى دارد و جدال آهو با كارد قصّاب را به خوبى وصف مى نمايد. بى درنگ، نويسنده به سراغ پروفسورى مى رود كه در كار جرّاحى مغز بسيار استاد بوده و اكنون، خود، با مرگ دست و پنجه نرم مى كند و سرانجام، مقهورانه جان مى دهد. نويسنده اين صحنه ها را جزء به جزء و كاملا محسوس وصف مى كند و سپس از اين دو صحنه ملموس، به نتيجه واحد مى رسد: در اين جا است كه فطرت و وجدان انسان گواهى مى دهد كه يك نيروى نامرئى و قدرت قهّار بر اين جهان حكومت مى كند. قدرت هاى موجود زنده منحصر بود به قدرت نبات و حيوان و انسان; و معلوم شد كه قدرت نبات در قدرت حيوان و قدرت حيوان در قدرت انسان هضم مى شود. و روشن شد كه قدرت انسان هم در يك قدرت نامرئى و مجهول هضم مى گردد و انسان حكومت مطلق بر اين جهان ندارد... . بهرهورى از تخيّل «تخيّل» نيرويى است كه صورت محسوسات را هنگام ناپديدى آن ها، در ذهن فراهم مى آورد و تركيب هاى زيبا و تازه اى را بر پايه آن ها پديدار مى سازد. پس تخيّل، فضايى معنوى است كه هنرمند را احاطه مى كند تا از وراى آن، جهان را آن طور كه مى خواهد ببيند. امّا در تخيّل هنرى، شخصيّت ها و

1. يك نيروى مرموز، مجلّه مكتب تشيّع، سال اوّل.