چهار.كنايه
چهار. كنايه كنايه يعنى آن كه كلمات را در معنى خودشان به كار گيريم، امّا مُراد و منظورى ديگر از آن ها داشته باشيم: اگر چيزى را به همان نام كه هست، بناميم، سه چهارم لذّت و زيبايى بيان را از ميان برده ايم; زيرا كوششى كه ذهن براى ايجاد پيوند معانى و ارتباط اجزاى سازنده خيال دارد، بدين گونه از ميان مى رود و آن لذّت كه حاصل جستوجو است، به صورت ناچيزى درمى آيد. كنايه يكى از صورت هاى بيان پوشيده و اسلوب هنرى گفتار است. بسيارى از معانى را كه اگر با منطق عادى گفتار ادا كنيم لذّتبخش نيست و گاه مستهجن و زشت مى نمايد، از رهگذر كنايه مى توان به اسلوبى دلكش و مؤثّر بيان كرد. در بعضى موارد، استعمال كنايه از باب ظرافت است در فكر يا بيان; و گويى به كلام عادى رنگى از شعر مى دهد و چاشنى ملاحت و لطف خاصّى به كلام مى بخشد. اگر نويسنده به اقتضاى سخن، كنايه هايى مناسب و زيبا را به كار گيرد، هم مقصود حقيقى خويش را بهتر مى رساند و هم نوشته اش را خيال انگيز و گيرا و زيبا مى سازد. بايد دانست كه معمولاً كنايه هاى خوب و رسا به شكل مَثَل درمى آيند و از اين رو است كه در اين كنايه ها، واژه ها داراى معنايى ظاهرى اند كه نويسنده آن معانى را اراده نكرده، بلكه مُرادى ديگر داشته است: فراروى آيينه ايستاده بود و خود را مى آراست. مى دانستم كجا مى رود و آرايش از بَراى كيست. ليك دلم تاب نياورد كه ببينم
اين نهال بهشتى هيمه دوزخى مى شود... مرا به خانه خويش خواست. رفتم و ديدم بساطى چيده اند و اهل حال جمعند و به قمار سرگرم.
چند دستى گوى به چوگانش خورد... گفتمش: اى دوست! شب از نيمه گذشت.
تا كى سر جنگ دارى؟... گفت:
تا تير در تركش دارم،
كمان از دست ندهم. مال پدر وى به پايان رسيد و ياران به تركش گفتند. پيش وى رفتم و گفتم: اى دوست!
به تركش تير دارى يا نى؟ لختى بينديشيد و قطره اى اشك بريخت و گفت: اى برادر!
باد آورده را باد همى بُرد. قطعه زير نيز كاربرد كنايه و اثرگذارى آن را به خوبى نشان مى دهد: