• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

صنايع معنوي

مراعات نظير: بگذار كَتبسته از دستهاى به خواب رفته كلامم استفاده كنم. (ص 21) صداى هاى هاى گريه راننده هاى كاميون ها، در آن سياهى چادرها و در آن ظلمت اردوى پادر ركابِ رفتن، سربه فلك مى كشد. (ص 23) سجع با آهنگ كلمات پياپى: حقارت كلماترا به عظمت ثمراتاين تقابل باورنكردنى ببخش. (ص 21) صنايع معنوى معمولا در كتب بديع، پنج صنعت مَجاز، تشبيه، كنايه، استعاره، و ايهام را در رديف صنايع معنوى مهم ذكر مى كنند. از آن جا كه ما چهار مورد از اين پنج صنعت را در بحث «پرورش معانى» آورده ايم، اينك روا است از ايهام و برخى صنايع معنوى ديگر ياد كنيم.

يك. ايهام(1): آوردن واژه اى كه بيش از يك معنا داشته باشد، يكى نزديك به ذهن و بقيّه دور از ذهن; و هدف گوينده، غالباً معناى دوم باشد. به چند مثال مشهور از كار برد صنعت ايهام بنگريد: ديشب صداى تيشه از بيستون نيامدشايد به خواب شيرين، فرهاد رفته باشد(حزين لاهيجى) در بيت بالا، شيرين هم صفتى است براى خواب فرهاد و هم نام محبوبه او. مراد همين معناى دوم است. كسى به وصل تو چون شمع يافت پروانهكه زير تيغ تو هر دَم سرِ دگر دارد(حافظ) در اين بيت، پروانه هم به معناى جاندارى است و هم به معناى جَواز. شاعر همين معناى اخير را اراده كرده است. به راستى كه نه همبازىِ تو بودم منتو شوخْ ديده مگس بين كه مى كند بازى(سعدى) در اين جا، بازى هم به معناى لَعِب است و هم نوعى پرنده شكارى. مراد شاعر، معناىاخير است.

.euqoviuqe..