• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

ب) معناى سوره

سورة انزلناها وفرضناها وانزلنا فيها آيات بينات; (15) سوره اى است كه آن را نازل و فرض گردانيديم و در آن آياتى روشن فرو فرستاديم.
«سوره » در لغت به صورت مهموز و غيرمهموز به كار رفته است.
1. در صورت اول از «سؤر» به معناى نيم خورده و باقى مانده آب يا هر چيز ديگرى است و جمع آن اسآر است.
2. در صورت غيرمهموز بودن، گاه از ريشه «سور» به معناى بارو و ديوار است; همان گونه كه عرب به ديوارى كه شهر را احاطه مى كند «سور المدينه » مى گويد.
راغب مى گويد: «سور المدينة، حائطها المشتمل عليها و سورة القرآن تشبيها بها لكونه محاطا بها، احاطة السور بالمدينة. »
(16) سور، به اين معنا به اسوار و سيران جمع بسته مى شود.
3. سوره در اصل لغت به معناى علو و منزلت است.
ابن فارس مى گويد: «السين و الواو و الراء اصل واحد يدل على علو و ارتفاع. »
نابغه ذبيانى در شعرى خطاب به نعمان بن منذر گفته است: ا لم تر ان الله اعطاك سورة ترى كل ملك دونها يت-ذب-ذب خداوند چنان جايگاهى و مقامى به تو داده است كه سلطنت پادشاهان دربرابر آن كوچك است.
سوره آن گاه كه در معناى مقام و منزلت به كار رود به سور، سور، سورات و سورات جمع بسته مى شود.
هر يك از معانى سه گانه فوق با سوره در اصطلاح قرآن كه در يك قالب خاص با بسمله شروع مى گردند، سازگارى دارند.
اما اگر ريشه مهموز داشته باشند، از آن جهت كه قطعه اى از قرآن است به آن سوره گفته اند.
يا آن كه سوره قرآن چون دژى تسخيرناپذير و غيرقابل نفوذ است; همان طور كه برج و باروى شهر كه بر شهر و هر آن چه در آن است احاطه دارد، سوره نيز گرداگرد آيات را فراگرفته و آنها را به هم ربط داده است.
در معناى سوم نيز چون سوره كلام خداست، داراى شرافت و منزلت و مقام رفيع است، و يا آن كه قراءت و تلاوت آن موجب رفعت شان و برترى مقام قارى مى گردد.
به نظر مى رسد از احتمالات سه گانه، احتمال سوم صحيح تر باشد; چرا كه سوره در اصطلاح قرآن به سور جمع بسته مى شود و اين جمع تنها در مورد احتمال و معناى سوم به كار رفته است.
سوره در شكل مفرد در نه مورد از قرآن كريم به معناى اصطلاحى آن ديده مى شود.