• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

ب) آيا علم به تأويل مختص خداوند است؟

اين سؤال نيز با توجه به ذيل آيه هفت سوره آل عمران مطرح گرديده است.
حتى در مورد قراءت و تلاوت آيه نيز اختلاف مهمى در گرفته است كه به قول بعضى مهم ترين و معنادارترين اختلاف قراءت در سراسر قرآن است.
اختلاف بر سر وقف كردن يا نكردن بعد از كلمه «الله » در وما يعلم تأويله الا الله است. (9)
بر اساس قول به «وقف » علم به تأويل مختص به خداوند است و مطابق قول به عطف، علم تأويل مختص به خداوند نيست، بلكه راسخان در علم هم علم به تأويل دارند.
گرچه اين بحث از گذشته تا به امروز همواره وجود داشته است، اما بيشتر از آن كه فايده عملى داشته باشد، جنبه علمى آن مورد نظر بوده است; زيرا از نظر نحوى و ادب عربى هر دو قول وقف و عطف جايز است و اشكال ادبى بر هيچ يك نمى توان وارد ساخت.
بهترين شاهد بر اين امر طرفداران هريك از اين دو نظريه هستند كه در ميان آنها بزرگان ادب عرب نيز ديده مى شوند.
قائلان به قراءت وقف تقريبا همه از اهل سنتند; از جمله ابى بن كعب، ابن مسعود، حسن بصرى، مالك، فراء، اخفش، جبايى معتزلى، طبرى، ميبدى، امام فخر رازى و...
، قائلان به قراءت عطف هم از ميان اهل سنت هستند و هم اكثريت قريب به اتفاق شيعه.
از اهل سنت: مجاهد، نحاس نحوى، عكبرى نحوى، قاضى عبد الجبار، زمخشرى، ابن ابى الحديد، بيضاوى، زركشى، آلوسى و شيخ محمد عبده. (10)
عدم ترتب فايده عملى بر اين بحث، از آن روست كه كسانى چون علامه طباطبائى كه به نظر آنان قول به عطف را از آيه نمى توان استفاده نمود، در عين حال بر اين عقيده اند كه علم به تأويل به دلايل ديگر از جمله با كمك آيات ديگر و روايات به خداوند محصور و محدود نمى شود.
دليل عقلى روشن بر اين كه راسخان در علم، تأويل آيات متشابه را مى دانند، اين است كه قرآن به زبان مردم و براى هدايت آنان نازل گرديده است و اگر عالمان و راسخان در علم از تأويل قرآن بازبمانند، قرآن در زمينه آيات به صورت معماى لاينحل درمى آيد; در حالى كه قرآن خود به تدبر و تعقل در آياتش دستور داده است.
عجيب تر آن كه اگر علم به تأويل مختص به خداوند باشد، پس پيامبر و امامان هم از آن محروم خواهند بود; يعنى پيامبرى كه مهبط وحى است، تأويل آيات آن را نمى داند!

گزيده مطالب

1. قدما، تأويل را به معناى تفسير و متاخران به معناى مخالف با ظاهر لفظ دانسته اند.
2. به عقيده علامه طباطبائى، تأويل، حقايق و واقعياتى است كه مستند تمام بيانات قرآن كريم قرار مى گيرند، و كاربرد اين واژه در قرآن نيز نشان مى دهد كه «تأويل » از قبيل مفاهيم و معانى نمى باشد.
بنابراين تمام قرآن، چه محكمات و چه متشابهات داراى تأويل هستند.
3. بعضى بر اين عقيده اند كه تأويل دو معناى اصطلاحى دارد: توجيه متشابه، و معناى ثانوى كلام كه از آن به «بطن » تعبير مى گردد در مقابل معناى اولى (ظهر).
4. اين كه آيا علم به تأويل مختص به خداوند است، يا خير، بيشتر جنبه علمى دارد تا عملى; زيرا دلايل روشنى -صرف نظر از دلالت يا عدم دلالت خود آيه- بر عدم اختصاص علم به تأويل به خداوند وجود دارد.
5. اكثريت علماى اهل سنت قائل به «وقف »، يعنى اختصاص علم به تأويل به خداوند، و اكثريت دانشمندان شيعه قائل به «عطف » يعنى عدم اختصاص علم به تأويل به خداوند، گرديده اند.