• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

درآمد

يكى از مسائلى كه از ديرزمان در مورد قرآن كريم وجود داشته است و دانشمندان «علم اصول » و «علوم قرآنى » به آن پرداخته اند، موضوع «نسخ » است.
پديده نسخ در قوانين بشرى با آن چه در قوانين آسمانى مطرح است، تفاوتى بنيادين و اساسى دارد.
تغييرات مداوم و مستمرى كه در مقررات وضع شده توسط قانون گذاران مشاهده مى گردد، همگى ناشى از عدم وقوف و اطلاع كامل بر جوانب امور و مسبوق به نوعى ناآگاهى به حوادث و امور زندگى است كه با گذشت زمان بر انسان روشن مى گردد و باپديدارشدن نقاط ضعف و آگاهى يافتن از كاستى ها و ناراستى ها، قانون گذار بشرى، اقدام به ترميم، تكميل، بازنگرى و يا نسخ قانون سابق مى نمايد.
تا آن جا كه تاريخ به ياد دارد، انسان در وضع قوانين اجتماعى، سياسى، اقتصادى، فرهنگى و ساير شؤون زندگى خويش، همواره در مسيرى متلاطم و رو به كمال قرار داشته است.
كاروان بشريت از نقطه اى كه حركت خويش را در بسترى به نام «زمين » آغاز كرده و براى ادامه حيات و بقاى خويش «زندگى جمعى » را برگزيده است، به واقعيتى ديگر نيز تن داده و تسليم گشته است.
احساس كمال جويى كه در فطرت و خلقت هر انسانى نهاده شده از او موجودى پويا و نه ايستا ساخته است.
اين امتياز قبل از آن كه چهره برتر بشر را نمودار سازد، خبر از ضعف و نقص و نياز او مى دهد.
پويا بودن انسان، گوياى اين حقيقت است كه انسان تا رسيدن به كمال فاصله زيادى دارد. اين امر گرچه چندان خوشايند نمى نمايد، اما چيزى است كه همه تغييرات و تحولات در قوانين بشرى را در پرتو آن مى توان توجيه نمود.
آن چه گفتيم تبيينى از علت تحولات در قوانين وضع شده به دست بشر بود. قوانين الهى چگونه اند؟ آيا در قوانين صادر از منبع وحى نيز، تغيير و تبديلى وجود دارد؟
پاسخ اين سؤال مثبت است. اما بايد توجه داشت كه فلسفه تغيير و تبديل در قانون الهى با فلسفه تغيير و تبديل در قانون بشرى كاملا متفاوت است.
در اين مرحله، قانون گذار، كه شارع مقدس است، با علم و آگاهى و احاطه كامل به همه جوانب امور، قوانين را به صورت تدريجى با رعايت حال و موقعيت مردم وضع مى كند. ميزان درجه كمال و ترقى و پيشرفت امت ها، تناسب تام و تمامى با نوع قوانين مقرر براى آنها دارد. هر امتى قانونى خاص خود را مى طلبد; تا از نردبان كمال بالا رود. (1)
حكمت نسخ در شرايع الهى نيز جز اين نيست.
نسخ در واقع پاسخى به نيازهاى ضرورى هر مكتب و برنامه عملى براى جوامع بشرى است. اهميت شناخت نسخ و توجه به اين امر، از سخن بزرگان دين به خوبى مشهود است. در مورد قرآن، كه كتاب قانون اسلام است، آشنايى با ناسخ و منسوخ آن تاكيد و توصيه شده است.
ابوعبدالرحمن سلمى از على بن ابى طالب نقل مى كند كه آن حضرت در برخورد با يك قاضى از او پرسيد:
هل تعرف الناسخ من المنسوخ؟ فقال: لا، فقال: هلكت واهلكت; (2)
آيا ناسخ و منسوخ قرآن را مى شناسى؟ گفت: نه. حضرت فرمود: خودت را هلاك نمودى و ديگران را به ورطه هلاكت افكندى.
در حديث ديگرى آمده است كه حضرت از كسى كه قصه هاى قرآن را بازگو مى نمود همين سؤال را كرد.
اين اختلاف ظاهراً از لفظ «قاض » يا «قاص » ناشى شده است.