• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه پنجم> قرآن (5)> گزیده تفسیر نمونه جلد 4

11اى كسانى كه ايمان آورده ايد!نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگر را مسخره كند شايد آنها (كه مورد سخريه قرار گرفته اند) از اينها بهتر باشند و نه زنانى زنان ديگر را (نبايد مسخره كنند) شايد آنان بهتر از اينان باشند و يكديگر را مورد طعن و عيبجوئى قرارندهيد و با القاب زشت و ناپسند يكديگر را يادنكنيد بسيار بد است كه بر كسى پس ازايمان نام كفرآميز بگذاريد و آنها كه توبه نكنند (و از اين اعمال دست بر ندارند) ظالم و ستمگرنديا ايها الذين آمنوا لا يسخر قوم من قوم عسى ان يكونوا خيرا منهم ولا نسا من نسا عسى ان يكن خيرا منهن ولا تلمزوا انفسكم بئس الا سم الفسوق بعد الا يمان ومن لم يتب فاولئك هم الظالمون

استهزا, عيبجوئى و القاب زشت ممنوع !

از آنـجا كه قرآن مجيد در اين سوره به ساختن جامعه اسلامى براساس معيارهاى اخلاقى پرداخته , پـس از بـحـث دربـاره و ظائف مسلمانان در مورد نزاع ومخاصمه گروههاى مختلف اسلامى در اينجا به شرح قسمتى از ريشه هاى اين اختلافات پرداخته تا با قطع آنها اختلافات نيز برچيده شود, و درگيرى و نزاع پايان گيرد.
در ايـن آيـه در زمـيـنـه مـسائل اخلاق اجتماعى به سه حكم اسلامى به ترتيب عدم سخريه , ترك عيبجوئى و تنابز به القاب اشاره كرده , مى فرمايد«اى كسانى كه ايمان آورده ايد!نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگر را مسخره كند» (يا ايها الذين آمنوا لا يسخر قوم من قوم ).
چه اين كه «شايد آنها (كه مورد سخريه قرار گرفته اند) از اينها بهتر باشند»(عسى ان يكونوا خيرا منهم ).
هـمـچنين «و نه زنانى زنان ديگر را (نبايد مسخره كنند) شايد آنان بهتر از اينان باشند» (ولا نسا من نسا عسى ان يكن خيرا منهن ).
در اينجا مخاطب مؤمنانند, اعم از مردان و زنان , قرآن به همه هشدارمى دهد كه از اين عمل زشت بپرهيزند, چرا كه سرچشمه استهزا و سخريه همان حس خود برتربينى و كبر و غرور است كه عامل بسيارى از جنگهاى خونين در طول تاريخ بوده .
سپس در دومين مرحله مى فرمايد«و يكديگر را مورد طعن و عيبجوئى قرارندهيد» (ولا تلمزوا انفسكم ).
و بـالاخـره در مرحله سوم مى افزايد«و با القاب زشت و ناپسند يكديگر را يادنكنيد» (ولا تنابزوا بالا لقاب ).
بـسـيـارى از افـراد بى بند و بار در گذشته و حال اصرار داشته و دارند كه برديگران القاب زشتى بگذارند و از اين طريق آنها را تحقير كنند, شخصيتشان رابكوبند, و يا احيانا از آنان انتقام گيرند, و يـا اگـر كـسـى در سـابـق كـار بـدى داشـته سپس توبه كرده و كاملا پاك شده باز هم لقبى كه بازگوكننده وضع سابق باشد بر او بگذارند.
اسـلام صـريحا از اين عمل زشت نهى مى كند, و هر اسم و لقبى را كه كوچكترين مفهوم نامطلوبى دارد و مايه تحقير مسلمانى است ممنوع شمرده .
در حـديـثى آمده است كه روزى «صفيه » دختر «حى بن اخطب » (همان زن يهودى كه بعد از مـاجراى فتح خيبر مسلمان شد و به همسرى پيغمبراسلام (ص )درآمد) روزى خدمت پيامبر(ص ) آمـد در حالى كه اشك مى ريخت , پيامبر(ص ) ازماجرا پرسيد, گفت عايشه مرا سرزنش مى كند و مى گويد«اى يهودى زاده »!
پيامبر(ص ) فرمود«چرا نگفتى پدرم هارون است , و عمويم موسى ,و همسرم محمد!.
و در اينجا بود كه اين آيه نازل شد.
بـه هـمـيـن جـهـت در پـايان آيه مى افزايد«بسيار بد است كه بر كسى پس ازايمان نام كفرآميز بگذاريد» (بئس الا سم الفسوق بعد الا يمان ).
و در پايان آيه براى تاكيد بيشتر مى فرمايد«و آنها كه توبه نكنند (و از اين اعمال دست بر ندارند) ظالم و ستمگرند» (ومن لم يتب فاولئك هم الظالمون ).
چـه ظلمى از اين بدتر كه انسان با سخنان نيش دار, و تحقير و عيبجوئى , قلب مردم با ايمان را كه مركز عشق خداست بيازارد.
آيـه ـ شان نزول مفسران نقل كرده اندجمله «ولا يغتب بعضكم بعضا»درباره دو نفر از اصحاب رسـول اللّه (ص ) اسـت كـه رفـيقشان «سلمان » را غيبت كردند,زيرا او را خدمت پيامبر فرستاده بـودند تا غذائى براى آنها بياورد, پيامبر سلمان راسراغ «اسامة بن زيد» كه مسؤول «بيت المال » بود فرستاد.
«اسامه » گفت الان چيزى ندارم , آن دو نفر از «اسامه » غيبت كردند و گفتندو بخل ورزيده و دربـاره «سـلمان » گفتنداگر او را به سراغ چاه سميحه (كه چاه پرآبى بود) بفرستيم آب آن فـروكـش خـواهد كرد!سپس خودشان به راه افتادند تا نزد«اسامه » بيايند, و درباره موضوع كار خود تجسس كنند.
پيامبر(ص ) فرمودمن آثار خوردن گوشت در دهان شما مى بينم .
عرض كردنداى رسول خدا ما امروز مطلقا گوشت نخورده ايم !
فرمودآرى گوشت «سلمان » و «اسامه » را مى خورديد.
آيه نازل شد و مسلمانان را از غيبت نهى كرد.