• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه پنجم> قرآن (5)> گزیده تفسیر نمونه جلد 4


بـعـد از مـسـاله توحيد كه اساسى ترين مساله در تعليمات انبيا است مساله معاد با ويژگيها و آثار تربيتى و فرهنگيش در درجه اول قرار دارد, لذا در بحثهاى قرآنى بيشترين آيات را بعد از توحيد و خداشناسى به خود اختصاص داده است .
مـباحث قرآنى معاد گاه به صورت استدلالهاى منطقى است و گاه به صورت بحثهاى خطابى و تلقينات مؤثر و كوبنده كه گاه از شنيدن آن مو بر بدن انسان راست مى شود, و لحن صادقانه كلام چنان است كه همچون استدلالات در اعماق جان وروح انسان نفوذ مى كند.
در بخش اول , يعنى استدلالات منطقى , قرآن بيشتر روى موضوع امكان معاد تكيه مى كند, چرا كه منكران غالبا آن را محال مى پنداشتند, و معتقد بودندمعاد آن هم به صورت «معاد جسمانى » كه مستلزم بازگشت اجسام پوسيده و خاك شده به حيات و زندگى نوين است , امكان پذير نيست .
در ايـن بـخـش , قرآن از طرق كاملا گوناگون و متنوع وارد مى شود, و طرقى كه همه به يك جا ختم مى گردد و آن مساله «امكان عقلى معاد» است .
گـاه زنـدگـى نخستين را در نظر انسان مجسم مى كند, و در يك عبارت كوتاه وگويا و روشن مى گويد
«همان گونه كه شما را از آغاز آفريد باز مى گرديد» (اعراف /29).
گـاه زندگى و مرگ گياهان , و رستاخيز آنها را كه همه سال با چشم مى بينيم مجسم كرده و در پايان آن مى گويدرستاخيز شما نيز همين گونه است .
«ما از آسمان آب پربركتى فرستاديم و به وسيله آن باغهاى سرسبز رويانديم ودانه هاى دروشده و بـه وسـيـله آن سرزمين مرده اى را زنده كرديم , رستاخيز (شما) نيزهمين گونه است ؟» (ق /9 تا 11).
در جـاى ديـگـر مـى گـويـد«خـداوند همان كسى است كه بادها را فرستاد تا ابرهارا به حركت درآورنـد و آن را بـه سـوى سـرزمـيـن مرده رانديم و به وسيله آن زمين رابعد از مرگش حيات بخشيديم , رستاخيز نيز چنين است ! (فاطر /9).
گـاه مـساله قدرت خداوند را در آفرينش آسمانها و زمين مطرح كرده , مى گويدآيا نمى دانند خـداوندى كه آسمانها و زمين را آفريد و از آفرينش آنها خسته نشدقادر است كه مردگان را زنده كند؟ آرى او بر هرچيز تواناست » (احقاف /33).
و گاه رستاخيز انرژيها و بيرون پريدن آتش از درون درخت سبز را به عنوان نمونه اى از قدرت او, و قرارگرفتن آتش در دل آب , مطرح كرده , مى گويد
«آن خـدايـى مـردگـان را لـبـاس حـيـات مى پوشاند كه از درخت سبز براى شماآتش آفريد! (يس /80).
گـاه زندگى جنينى را در نظر انسان مجسم مى سازد و مى گويد«اى مردم !اگردر رستاخيز شك داريد فراموش نكنيد كه ما شما را از خاك آفريديم , سپس از نطفه ,و بعد از علقه (خون بسته شده ) سپس از مضغه (پاره گوشتى همچون گوشت جويده شده ) كه بعضى داراى شكل و خلقت اسـت و بـعـضـى بـى شـكل هدف اين است كه ما براى شما روشن سازيم (كه بر هرچيز قادريم ) و جـنـيـنهايى را كه بخواهيم تا مدت معينى در رحم مادران نگاه مى داريم , سپس شما را به صورت طفلى به عالم دنيا مى فرستيم » (حج /5).

و بالاخره گاه شبح رستاخيز را در خوابهاى طولانى ـ خوابهايى كه برادر مرگ است بلكه از جهاتى خـود مـرگ باشد ـ مانند خواب سيصدونه ساله اصحاب كهف نشان مى دهد, و بعد از شرح جالب و زيـبـايـى پـيرامون خواب و بيدارى آنهامى فرمايد«اين چنين مردم را متوجه حال آنها كرديم تا بدانند وعده رستاخيزخداوند حق است و در قيام قيامت ترديدى نيست » (كهف /21).
اين شش راه مختلف است كه در لابه لاى آيات قرآن براى بيان امكان معادمطرح شده است .
عـلاوه بـر ايـن داسـتـان مـرغان چهارگانه ابراهيم (بقره /260) و سرگذشت عزير(بقره /259) و داسـتـان كـشـته اى از بنى اسرائيل (بقره /73) كه هركدام يك نمونه تاريخى براى اين مساله است شواهد و دلائل ديگرى است كه قرآن در اين زمينه ذكر مى كند.
كـوتـاه سـخن اينكه ترسيمى كه قرآن مجيد از معاد و چهره هاى آن و مقدمات ونتايج آن دارد, و دلائل گـويـايـى كـه در اين زمينه مطرح كرده است به قدرى زنده وقانع كننده است كه هركس كمترين بهره اى از وجدان بيدار داشته باشد تحت تاثيرعميق آن قرار مى گيرد.

5ـ معاد جسمانى .

منظور از معاد جسمانى اين نيست كه تنها جسم در جهان ديگر بازگشت مى كند, بلكه هدف اين اسـت كه روح و جسم تواما مبعوث مى شود, و به تعبير ديگربازگشت روح مسلم است , گفتگو از بازگشت جسم است .
جـمعى از فلاسفه پيشين تنها به معاد روحانى معتقد بودند, و جسم را مركبى مى دانستند كه تنها در ايـن جهان با انسان است , و بعد از مرگ از آن بى نياز مى شود,آن را رها مى سازد و به عالم ارواح مى شتابد.
ولـى عـقـيـده عـلـماى بزرگ اسلام اين است كه معاد در هر دو جنبه روحانى وجسمانى صورت مى گيرد در اينجا بعضى مقيد به خصوص جسم سابق نيستند, ومى گويندخداوند جسمى را در اختيار روح مى گذارد, و چون شخصيت انسان به روح اوست اين جسم جسم او محسوب مى شود!
در حالى كه محققين معتقدند همان جسمى كه خاك و متلاشى گشته , به فرمان خدا جمع آورى مـى شود, و لباس حيات نوينى بر آن مى پوشاند, و اين عقيده اى است كه از متون آيات قرآن مجيد گرفته شده است .
شـواهد معاد جسمانى در قرآن مجيد آن قدر زياد است كه بطور يقين مى توان گفت آنها كه معاد را منحصر در روحانى مى دانند كمترين مطالعه اى در آيات فراوان معاد نكرده اند وگرنه جسمانى بودن معاد در آيات قرآن به قدرى روشن است كه جاى هيچ گونه ترديد نيست .
هـمـيـن آيـاتى كه در آخر سوره يس خوانديم به وضوح بيانگر اين حقيقت است چرا كه مرد عرب بـيـابـانى تعجبش از اين بود كه اين استخوان پوسيده را كه دردست دارد چه كسى مى تواند زنده كند؟.
و قرآن با صراحت در پاسخ او مى گويد«بگوهمين استخوان پوسيده راخدايى كه روز نخست آن را ابداع و ايجاد كرد زنده مى كند».
تـمـام تعجب مشركان و مخالفت آنها در مساله معاد بر سر همين مطلب بودكه «چگونه وقتى ما خـاك شـديـم و خاكهاى ما در زمين گم شد, دوباره لباس حيات در تن مى كنيم ؟» (الم سجده /10).
آنـها مى گفتند«چگونه اين مرد به شما وعده مى دهد وقتى كه مرديد و خاك شديد بار ديگر به زندگى بازمى گرديد» (مؤمنون /35).
آنـهـا بـه قـدرى از ايـن مـسـالـه تـعـجب مى كردند كه اظهار آن را نشانه جنون و يادروغ بر خدا مى پنداشتند.
كـافـران گفتند«مردى را به شما نشان دهيم كه به شما خبر مى دهد هنگامى كه كاملا خاك و پراكنده شديد ديگر بار آفرينش جديدى مى يابيد» (سبا /7 و8).
بـه هـمـيـن دلـيل عموما استدلالات قرآن در باره امكان معاد بر محور همين معاد جسمانى دور مى زند, و بيانات ششگانه اى كه در فصل قبل گذشت همه شاهدو گواه اين مدعاست .
بعلاوه قرآن كرارا خاطرنشان مى كند كه شما در قيامت از قبرها خارج مى شويد (يس /51 ـ قمر/7) قبرها مربوط به معاد جسمانى است .
داستان مرغهاى چهارگانه ابراهيم , و همچنين داستان عزير و زنده شدن اوبعد از مرگ , و ماجراى مقتول بنى اسرائيل , همه با صراحت از معاد جسمانى سخن مى گويد.
تـوصـيـفهاى زيادى كه قرآن مجيد از مواهب مادى و معنوى بهشت كرده , همه نشان مى دهد كه معاد هم در مرحله جسم و هم در مرحله روح تحقق مى پذيرد,وگرنه حور و قصور و انواع غذاهاى بهشتى و لذائذ مادى در كنار مواهب معنوى معنى ندارد.
بـه هـرحـال مـمـكـن نـيست كسى كمترين آگاهى از منطق و فرهنگ قرآن داشته باشد و معاد جـسـمانى را انكار كند, و به تعبير ديگر انكار معاد جسمانى از نظر قرآن مساوى است با انكار اصل معاد!
علاوه بر اين دلائل نقلى , شواهد عقلى نيز در اين زمينه وجود دارد كه اگربخواهيم وارد آن شويم سخن به درازا مى كشد.

6ـ بهشت و دوزخ .

بـسـيـارى چـنـين مى پندارند كه عالم پس از مرگ كاملا شبيه اين جهان است ,منتهى در شكلى كاملتر و جالبتر.
ولى قرائن زيادى در دست داريم كه نشان مى دهد فاصله زيادى از نظركيفيت و كميت ميان اين جـهـان و آن جـهـان است , حتى اينكه اگر اين فاصله را به تفاوت ميان عالم كوچك جنين با اين دنياى وسيع تشبيه مى كنيم باز مقايسه كاملى به نظر نمى رسد.
طبق صريح بعضى از روايات در آنجا چيزهايى است كه چشمى نديده وگوشى نشنيده , و حتى از فكر انسانى خطور نكرده است .
قـرآن مـجـيد مى گويد«هيچ انسانى نمى داند چه چيزهايى كه مايه روشنى چشم است براى او پنهان نگهداشته شده » (سجده /17).
نـظـامات حاكم بر آن جهان نيز با آنچه در اين عالم حاكم است كاملا تفاوت دارد در اينجا افراد به عـنوان شهود در دادگاه حاضر مى شوند ولى در آنجا دست وپا و حتى پوست تن شهادت مى دهد (يس /65 ـ فصلت /21).
بـه هـرحـال آنـچـه در باره جهان ديگر گفته شود تنها شبحى از دور در نظر مامجسم مى كند, و اصـولا الـفـبـاى ما و فرهنگ فكرى ما در اين جهان قادر به توصيف حقيقى آن نيست و از اينجا به بسيارى از سؤالات در زمينه بهشت و دوزخ وچگونگى نعمتها و عذابهايش پاسخ داده خواهد شد.
هـمـين قدر مى دانيم بهشت كانون انواع مواهب الهى اعم از مادى و معنوى است , و دوزخ كانونى است از شديدترين عذابها در هر دو جهت .
امـا در مورد جزئيات اين دو, قرآن اشاراتى دارد كه ما به آن مؤمن هستيم اماتفصيل آن را تا كسى نبيند نمى داند!
ت ت ت.
«پايان سوره يس ».

سوره صافات [37].

اين سوره در «مكه » نازل شده , و 182 آيه است .

محتواى سوره

بطوركلى محتواى اين سوره در پنج بخش خلاصه مى شود .
بـخـش اول بـحثى پيرامون گروههائى از ملائكه و فرشتگان خداوند, و درمقابل آنها گروهى از شياطين سركش و سرنوشت آنها را مطرح مى سازد.
بخش دوم از كفار, و انكارشان نسبت به نبوت و معاد, و عاقبت كار آنها درقيامت سخن مى گويد, و گـرفـتـارى تـمـام آنـها در چنگال عذاب الهى , و نيز بخشى ازنعمتهاى مهم بهشتى و لذات و زيبائيها و شادكاميهاى بهشتيان را شرح مى دهد.
بـخـش سـوم قـسـمـتـى از تـاريـخ انبياى بزرگى , مانند «نوح » و «ابراهيم » و«اسحاق » و «مـوسـى » و «هـارون » و «الياس » و «لوط» و «يونس » را به صورت فشرده ودر عين حال بـسـيار مؤثر و نافذ بازگو مى كند, ولى بحث درباره «ابراهيم » قهرمان بت شكن , مشروحتر آمده است .
بـخش چهارم از يكى از انواع شرك كه مى توان آن را «بدترين نوع شرك »دانست يعنى ; اعتقاد به رابطه خويشاوندى ميان خداوند و جن و خداوند وفرشتگان بحث مى كند.
و سـرانـجام بخش پنجم كه آخرين بخش اين سوره است , و در چند آيه كوتاه مطرح شده , پيروزى لشكر حق را بر لشكر كفر و شرك و نفاق , و گرفتار شدن آنها رادر چنگال عذاب الهى , ضمن تنزيه و تقديس پروردگار بيان مى دارد.

فضيلت تلاوت سوره

در حـديثى از پيامبر گرامى اسلام (ص ) آمده است «كسى كه سوره صافات رابخواند به عدد هر جـن و شـيطانى ده حسنه به او داده مى شود, و شياطين متمرد ازاو فاصله مى گيرند, و از شرك پـاك مى شود و دو فرشته اى كه مامور حفظ او هستنددر قيامت درباره او شهادت مى دهند كه به رسولان خداوند ايمان داشته است ».
و در حـديـث ديـگـرى از امام صادق (ع ) چنين مى خوانيم «كسى كه سوره صافات رادر هر روز جمعه بخواند از هر آفتى محفوظ مى ماند, و هر بلائى در زندگى دنيا از اودفع مى گردد, خداوند وسـيـعـتـرين روزى را در اختيارش مى گذارد, و او را در مال وفرزندان و بدن , گرفتار زيانهاى شـيـطـان رجـيم و گردنكشان عنود نمى سازد, و اگر درآن روز و شب از دنيا برود خداوند او را شهيد مبعوث مى كند, و شهيد مى ميراند, واو را در بهشت با شهدا هم درجه مى سازد».
هـدف از تـلاوت , انـديشه و سپس اعتقاد و بعد از آن عمل است , و بدون شك كسى كه تلاوت اين سـوره را بـا ايـن كـيـفـيـت انـجام دهد هم از شر شياطين محفوظ خواهدماند, هم از شرك پاك مى گردد, و با داشتن اعتقاد صحيح و اعمال صالح در زمره شهيدان قرار خواهد گرفت .
ضمنا نامگذارى اين سوره به نام «صافات » به مناسبت آيه اول آن است .
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.

1 قـسـم به آنها كه صف كشيده اند و صفوف خود را منظم ساخته اندوالصافـات صفا

فرشتگانى كه آماده انجام ماموريتند

ايـن سـوره نـخـسـتـيـن سوره از قرآن مجيد است كه اولين آيات آن با سوگندهاشروع مى شود, سوگندهائى انديشه انگيز, كه فكر انسان را همراه خود به جوانب مختلف اين جهان مى كشاند.
درست است كه خداوند از همه راستگويان راستگوتر است , و نيازى به سوگند ندارد, ولى توجه به دو نـكـتـه مشكل سوگند را در تمام آيات قرآن كه از اين به بعد گهگاه با آن سر و كار داريم حل خواهد كرد.
نـخـست اين كه هميشه سوگند به امور پرارزش و مهم ياد مى كنند, بنابراين سوگندهاى قرآن دليل بر عظمت و اهميت امورى است كه به آنها سوگند ياد شده .
ديـگر اين كه سوگند هميشه براى تاكيد است , و دليل بر اين است كه امورى كه براى آن سوگند ياد شده از امور كاملا جدى و مؤكد است .
به هر حال در آغاز اين سوره به نام سه گروه برخورد مى كنيم كه به آنها سوگندياد شده است .
نـخـسـت مـى فـرمـايـد«قـسـم به آنها كه صف كشيده اند و صفوف خود را منظم ساخته اند»! (والصافـات صفا).