• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه سوم> عقائد ( 3) > آموزش عقائد جلد 1 و 2 و 3 ( مصباح )

نقد

نخست بايد توجه داشت که قرار گرفتن دو موجود مادي در کنار يکديگر به گونه اي که يکي از آنها ديگري را تضعيف کند و حتي به نابودي آن، منتهي شود مورد انکار هيچ کسي نيست چنانکه در آب و آتش، ملاحظه مي شود ولي اولا اين جريان، کليت ندارد و نمي توان آن را به عنوان قانوني جهان شمول پذيرفت زيرا صدها و هزارها مثال برخلاف آن مي توان يافت.و ثانيا وجود چنين تضادي در ميان برخي از پديده هاي مادي، ربطي به تضاد و تناقضي که در منطق کلاسيک و فلسفه متافيزيک، محال شمرده شده ندارد زيرا آنچه محال دانسته شده اجتماع ضدين و نقيضين در «موضوع واحد» است و در مثالهاي ياد شده موضوع واحدي وجود ندارد. بگذريم از مثالهاي مضحکي که مارکسيستها براي اجتماع ضدين آورده اند مانند اجتماع جمع و تفريق يا مشتق و انتگرال و... يا غيبگويي کاذبي که درباره تشکيل حکومت کارگري در کشورهاي سرمايه داري کرده اند. و ثالثا اگر پديده اي مرکب از دو ضد باشد بايد براي هر يک از تز و آنتي تز هم ترکيب ديگري در نظر گرفت زيرا هر يک از آنها پديده اي هستند و اصل مزبور مي بايست مرکب از دو ضد باشند و در نتيجه بايد هر پديده محدودي مرکب از بي نهايت اضداد باشد!

و ام اينکه تضاد دروني را به عنوان عامل حرکت، معرفي کرده اند و خواسته اند بدينوسيله نقطه ضعف ماترياليسم مکانيکي را جبران کنند کمترين اشکالش اينست که هيچ دليل علمي بر چنين فرضيه اي وجود ندارد. علاوه بر اينکه وجود حرکتهاي مکانيکي که در اثر نيروي خارجي بوجود مي آيد به هيچ وضع قابل انکار نيست مگر اينکه حرکت توپ فوتبال را هم در اثر تضاد دروني توپ بدانند و نه در اثر برخورد پاي فوتباليست به آن!!

اصل جهش

با توجه به اينکه همه دگرگونيهاي جهان، تدريجي و در خط واحدي نيست و در بسياري از موارد، پديده جديدي بوجود مي آيد که شبهه پديده پيشين نيست و نمي توان آن را به دنباله حرکت و دگرگوني سابق، تلقي کرد مارکسيستها به اصل ديگري به نام«جهش» يا «گذار از تغييرات کمي به تغييرات کيفي» تمسک و چنين وانمود کرده اند که تغييرات کمي هنگامي که