• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

فصل دهم: دواى هرزه گردى خيال

هر يك از قواى ظاهره و باطنه نفس قابل تربيت و تعليم است با ارتياض مخصوص، و طريق عمده رام نمودن آن عمل نمودن به خلاف است. و آن، چنان است كه انسان در وقت نماز خود را مهيّا كند كه حفظ خيال در نماز كند و آن را حبس در عمل نمايد و به مجرّد اينكه بخواهد از چنگ انسان فرار كند آن را استرجاع نمايد؛ و در هر يك از حركات و سكنات و اذكار و اعمال نماز ملتفت حال آن باشد و از حال آن تفتيش نمايد و نگذارد سر خود باشد. اين در اوّل امر كارى صعب به نظر مى آيد، ولى پس از مدّتى عمل و دقّت و علاج حتماً رام مى شود و ارتياض پيدا مى كند. شما متوقع نباشيد كه در اوّل امر بتوانيد در تمام نماز حفظ طاير خيال كنيد، البته اين امرى است نشدنى و محال و شايد آنها كه مدّعى استحاله شدند اين توقّع را داشتند؛ ولى اين امر بايد با كمال تدريج و تأنّى و صبر انجام بگيرد. ممكن است در ابتداى امر در عُشر نماز يا كمتر آن حبس خيال شده حضور قلب حاصل شود؛ و كم كم انسان اگر در فكر باشد و خود را محتاج به آن ببيند، نتيجه بيشتر حاصل كند و اندك اندك غلبه بر شيطانِ وهم و طاير خيال پيدا كند كه در بيشتر نماز زمام اختيار آنها را در دست گيرد. و هيچ گاه نبايد انسان مأيوس شود، كه يأس سرچشمه همه سستيها و ناتوانيهاست و برق اميد انسان را به كمال سعادت خويش مى رساند.
ولى عمده در اين باب حسّ احتياج است كه آن در ما كمتر است؛ قلب ما باور نكرده كه سرمايه سعادت عالم آخرت و وسيله زندگانى روزگارهاى غير متناهى نماز است. ما نماز را سربار زندگانى خود مى شماريم و تحميل و تكليف مى دانيم. حبّ به شى ء از ادراك نتايج آن پيدا مى شود؛ ما كه حبّ به دنيا داريم براى آن است كه نتيجه آن را دريافتيم و قلب به آن ايمان دارد و لهذا در كسب آن محتاج به دعوت خواهى و وعظ واتّعاظ نمى باشيم.
آنها كه گمان كردند نبىّ ختمى و رسول هاشمى صلى الله عليه وآله دعوتش داراى دو جنبه است: دنيايى و آخرتى، و اين را مايه سرافرازى صاحب شريعت و كمال نبوّت فرض كرده اند، از ديانت بى خبر و از دعوت و مقصد نبوّت عارى و برى هستند. دعوت به دنيا از مقصد انبياء عظام بكلّى خارج، و حسّ شهوت و غضب و شيطان باطن و ظاهر براى دعوت به دنيا كفايت