• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

قلب انسانى چون سلامت از آفات و عيوب باشد، حق را به فطرت سالمه خود دريابد و پس از دريافت كردن آن براى آن تسليم شود و چون تسليم شددر اعمال صوريه قالبيه انقياد كند. پس از قلب سالم تسليم حاصل شود و از تسليم قلبى انقياد صورى، و اين «استسلام» است.
چنانكه قلب اگر معيوب و آفت خودبينى و خودخواهى در آن متمكّن شود، كبر در آن حاصل شود. و آن حالتى است نفسانيّه كه حالت بزرگ ديدن و بالاتر ديدن خود از ديگران است. و اگر بر طبق اين حالت نفسانيّه رفتار كند و در ظاهر بزرگى فروشد بر بندگان خدا، گويند: تكبّر كرد. و اگر از روى اين كبرياء نفسانى نافرمانى و سركشى كند، گويند: استكبار نمود. پس استكبار نافرمانى و سركشى حاصل از كبر است، و آن در مقابل استسلام است كه انقياد صورى از روى تسليم باطنى است. پس، نه هر انقيادى استسلام، و نه هر نافرمانى و سركشى استكبار است.

فصل دوم: [ استسلام از جنود عقل و استكبار از جنود جهل است ]

از بيان فصل سابق معلوم توان كرد كه «استسلام» از لوازم فطرت مخموره و از جنود عقل است، و «استكبار» از لوازم فطرت محجوبه و از جنود جهل است؛ زيرا انسان چون به فطرت اصليه خود - كه فطرت سالمه است، و از مواهب الهيه است در اصل خميره خلقت - باقى باشد، و آفات و عيوب نفسانيّه و احتجاب و كدورت روحيّه براى او دست نداده باشد، به همان فطرت سليمه حق را دريابد، و نيز مَحَبّت به حق پيدا كند. پس بالفطره، در مقابل آن خاضع شود و تسليم آن شود. و چون تسليم شود، ناچار استسلام براى او رخ دهد.
در حديث است كه پيغمبرصلى الله عليه وآله فرمود: «المُوْمِنُونَ هَيِّنُونَ لَيِّنُونَ، إنْ قُيِّدُوا انْقادُوا؛ وَ إنْ اُنْيِخُوا اسْتَناخُوا».(613)
هيِّن و ليِّن بودن، و انقياد در مقابل حق نمودن از صفات مؤمنين است؛ بلكه چه بسا اگر به آنها تحميلى شود، باز منقاد شوند؛ چنانكه گويند: «المؤمنُ إذا خَدَعْتَهُ انْخَدَع»، حتى در مقابل