• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

فوائد بيشمار و عوائد بسيار، و در اعتزالْ حرمان از معارف و علوم بسيار است، و خدمت به خلق - كه از افضل طاعات و قربات است - نوعاً با معاشرات دست دهد؛ لكن چون آفات معاشرت بسيار است و انسان نمى تواند نوعاً خود را از آن حفظ كند، مشايخ اهل رياضتْ اعتزال را ترجيح دهند بر عشرت.
و حق آن است كه انسان در اوائل امر كه اشتغال به تعلّم و استفاده دارد، بايد معاشرت با دانشمندان و فضلا كند، ولى با شرايط عشرت و مطالعه در احوال و اخلاق معاشرين. و در بدايات سير و سلوك و اواسط و اوائلِ نهايات نيز از خدمت مشايخ و بزرگان اهل حال استفاده كند، پس ناچارِ به عشرت است.
و چون به نهايات رسيد، بايد مدتى به حال خود پردازد، و اشتغال به حق و ذكر حق پيدا كند. اگر در اين اوقات، «خلوت با حق» با «عشرت» جمع نشود، بايد اعتزال كند تا كمال لايق از ملكوت اعلا بر او افاضه شود. و چون حال طمأنينه و استقرار و استقامت در خود ديد و از حالات نفسانيّه و وساوس ابليسيّه مطمئن شد، براى ارشاد و تعليم و تربيت بندگان خدا و خدمت به نوع، به خلطه پردازد، و خود را آماده كند كه تا مى تواند از خدمت به بندگان خدا باز ننشيند.
همين طور اين دستور كلّى است براى صمت و سكوت و تكلّم و ارشاد، كه در اوائل امر كه خودْ متعلّم است، بايد به بحث و درس و تعلّم اشتغال پيدا كند، و فقط از كلمات و اقوال لغو و باطل خوددارى كند. و چون كامل شد، به تفكّر و تدبّر اشتغال پيدا كند، و زبان از كلام به غير ذكر خدا و آنچه مربوط به اوست بربندد تا افاضات ملكوتى بر قلب او سرشار شود. و چون وجود او حقّانى شد، و از گفتار و اقوال خود مطمئن شد، به سخن آيد و به تربيت و تعليم و دستگيرى مردمان برخيزد، و لحظه اى از خدمت آنان ننشيند تا خداى تعالى از او راضى شود، و در شمار بندگان مربّى او را قرار دهد و اگر نقصى در اين ميان داشته باشد، به واسطه اين خدمت، جبران كند.

فصل دوم: زيانهاى هذر، هذيان، باطل، لغو، و سخنان بيهوده بى فائده

مكرّر ذكر شد كه رابطه بين روح و باطن ملكوتى با ظاهر و قواىِ مُلكىِ نفس، به قدرى