براى احتياج چند ساله به زندگانى دنيا، تمام اوقات خود را كه بايد صرف تحصيل زندگانى ابدى كند، از دست داده و دلبستگى به جايى پيدا كرده كه پس از چند روزى از دست خواهد داد، و به جز حسرت و ندامت چيزى عايدش نشود.
انسان اگر قدرى در حال اوليا عليهم السلام كه معلّمين عملى بشر هستند، دقت كند، در مى يابد خسران خود را.
خدايا ! ما در خوابيم. تو خود، ما را از اين خواب گران برانگيز، و چشم ما را به راه راست بينا كن، و دل ما را از اين دارالغرور منسلخ كن، و [ چشم ] ما را از غير خودت كور كن، و به جمال جميل خود دل ما را روشنى ده؛ إنَّكَ ذُوفَضْلٍ عَظِيْمٍ.
فصل پنجم: تحصيل ملكه حلم
انسان مادامى كه در دنياست، به واسطه آنكه تحت تغيّرات و تصرّفات واقع است، تبديل هر ملكه اى به ملكه اى مى تواند بكند. و اينكه مى گويند: «فلان خُلق، فطرى و جبلّى است و قابل تغيير نيست» كلامى است بى اساس، و پايه علمى ندارد.
اين مطلب، علاوه بر آنكه برهانى است و وجدانى، شاهد بزرگش آن است كه در شريعت مطهّره، تمام اخلاق فاسده مورد نهى واقع شده است و براى علاج آنها دستور داده شده، و تمام اخلاق حسنه مورد امر است و براى تحصيل آنها نيز دستور رسيده است. پس انسان مادامى كه حيات دنياوى را از دست نداده، بايد قدر آن را بداند و در تحصيل ملكات فاضله كوشش كند و با هر رياضتى است، پس از قلع ملكات خبيثه از نفس، در تحصيل مقابلات آنها كه جنود عقل و رحمان است، بايد جان فشانى كند. و نبايد به نداشتن اخلاق فاسده قانع شود؛ زيرا قلع مادّه فساد مقدّمه براى اصلاح و تكميل نفس است.
آنچه بيشتر مورد نظر است حصول كمالات روحانيّه است كه مايه سعادت انسانى و مقدمه كمالِ تامِّ توحيدى است؛ چنانكه تقوا نيز منظور استقلالى نيست و مَثَل تخليه نفس از ملكات خبيثه، مَثَل تقواست اگر مرتبه عملى تقوا را ملحوظ داريم. همان طور كه تقوا براى تنزيه از تَلويث است و اين تنزيه مقدّمه تكميل عمل است، همان طور تنزيه از ملكات خبيثه -