• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

در فطرت خالصه جز حبِّ حق تعالى - كه كمال مطلق است - نيست، و چون با مَحَبّت غيرِ حق تعالى اختلاط پيدا كرد، از خلوص خارج شود. و بدتر و بالاتر اختلاط، آن است كه با مَحَبّت دنيا و طبيعت آميخته و آلوده شود؛ كه چون اين آميختگى و آلودگى دست داد، بكلّى صفحه قلب را كه به حسب فطرت، صافى بود، زنگار بگيرد و هيچ حقيقتى در او آن طور كه هست، نمايش پيدا نكند، بلكه يا اصلاً از حقايق در آن نقشى واقع نشود، يا به طور اعوجاج و انحراف واقع شود؛ «فَأمَّا الَّذِيْنَ فِى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَاءَ تَأْوِيْلِهِ»(523).
قلوب معوجّه منحرفه كه مختلط با هواهاى نفسانيّه و حبّ نفس و دنيا شده است، تأويل كتاب شريف الهى و تأويل آيات تدوينيّه بلكه تكوينيّه را بر طبق هواهاى نفسانيه خود كنند، و اين تفسير به رأى است كه تصرّف شيطان و نفس در آن دخالت دارد، و اين تفسير باطل و حرام است.

مقصد شانزدهم:

رِفْق و ضدّ آن: خُرْق

فصل اوّل: [ معنى رِفق و خُرق ]

«رِفق» به كسر، ضدّ «عُنف» و به معنى مدارا و ملايمت است. «يقال رَفَقَ رِفقاً به وله وعليه: عامله بلطفٍ؛ و رفَقه: أعانه و نفعه؛ و رفُق رَفاقة: أى صار رفيقاً». رفيق را نيز به ملاحظه مدارا و ملايمت، رفيق گويند. و «رفق» به معنى لِين جانب است.(524)
خَرِقَ خُرْقاً از باب تعب، خلاف رفاقت و مداراست. و خُرق، به معنى ضعف عقل و حمق و جهل و عنف و زجر و عجله آمده است(525). و في الحديث: «الْخُرْقُ شُؤمٌ وَ الرِّفْقُ يُمْنٌ»(526). و خرق جامه به معنى پاره كردن و تمزيق آن است(527). و خَرَق به معنى دَهِشَ و خاف، و أخْرَقَ به