• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

مشتهيات عقلانى براى وصول به حقايق معارف ربّانى. و اين اوّل مقامات اوليا و محبيّن است و از مراتب عاليه زهد است، پس زهدِ حقيقى عبارت است از ترك غير خدا براى خدا.
پس از اين، مقامات ديگر اولياست كه مقام را گنجايش ذكر آن نيست، و ما اكتفا مى كنيم به ذكر همين سه درجه كه از امّهات درجات است.

فصل سوم: منزلت زهد نسبت به مقام سلوك انسانيّت و كمال روحانيّت

آنچه مقصد ذاتى و غايت بعثت و دعوت انبيا عليهم السلام و مجاهدت و مكاشفت كُمَّل و اوليا عليهم السلام است، آن است كه انسان طبيعى حيوانى بشرى، انسان لاهوتى الهى ربّانى روحانى شود.
و تمام اعمال قلبيّه و قالبيّه و افعال روحيّه و جسديّه براى حصول اين مقصد مقدّس، و به غايت بسط معارف الهيّه است. و چون اين مقصد حاصل نشود مگر به دو امر: يكى «اقبال» به سوى خداى تعالى، و ديگر «ادبار» از غير حق تعالى و اعراض از ماسوى؛ از اين جهت، كليه دعوتهاى الهيّه يا دعوت به اقبال به سوى حق تعالى است، يا دعوت به اعراض از غير اوست. و كليه اعمال قلبيّه و قالبيّه و ظاهره و باطنه يا نفس اقبال بر خدا[ ست ] يا اعانت به آن كند، يا اعراض از ماسوى الله است يا معين آن.
شايد در اين حديث شريف كه اشتغال به شرح آن داريم، و در احاديث ديگر كه فرمايد: «به عقل گفتيم اقبال كن! اقبال كرد، و گفتيم ادبار كن! ادبار كرد»(502)، منحصر نمودن امر الهى را به «اقبال» و «ادبار» اشاره به همين معنى باشد كه تمام اوامر و نواهى به اين دو مطلب رجوع كند.
چون اين مطلب معلوم شد، منزلت زهد و اعراض از دنيا و ماسوى الله كه زهد حقيقى است، نسبت به سلوك انسانى معلوم گرديد، و محقّق شد كه اعراض از غير حق، مقدمه است براى وصول به جمال جميل و استغراق در بحر معارف و توحيد، و خود زهد بنفسه از كمالات انسانيّه و مقامات روحانيّه كه مورد توجه استقلالى باشد، نيست؛ چنانكه در احاديث شريفه اشاره به اين معنى بسيار است:
قالَ أمِيْرُالْمُؤْمِنينَ: «إنَّ مِنْ أعْوَنِ الأخْلاقِ عَلَى الدِّيْنِ الزُّهْدَفِي الدُّنْيا».(503)