• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

شود كه از قوّه اى كه صبغه عقليّه بلكه الهيه پيدا كرده، تعبير به «عفّت» شود.
از اين بيانات معلوم شد كه معنى «هتك» چيست كه در روايت شريفه، مقابل و مضادّ با «عفّت» قرار داده شده، و ظاهر آن است كه طرفِ افراط و غلوّ باشد. و اينكه فقط اين طرف اختصاص به ذكر پيدا كرده، براى آن است كه به حسب نوع، مردم مبتلا به اين طرف هستند و به ندرت اتفاق افتد كه اختياراً كسى از حد اعتدال به طرف تفريط و تقصير ميل كند. و با تكلّف، توان طرفين افراط و تفريط را در هتك داخل كرد؛ زيرا هتكْ عبارت از خرق و پرده درى است. پس خرق اعتدال و پرده ميانه روى را دريدن، عبارت از ضد آن است و آن شامل طرفين شود.
تتميم: از فصول سابقه و فصول آتيه ظاهر شود كه عفّت از فطريات و لوازم فطرت مخموره و از جنود عقل است، و هتك از لوازم فطرت محجوبه و از جنود ابليس و جهل است؛ زيرا عدالتِ در قوا كه به منزله جنس است براى عفّت، فطرى و جور برخلاف فطرت است، چنانكه گذشت.
نيز خضوع و فرمانبردارى كامل و تبعيّت از «كُمَّل» فطرى است، چنانكه مقابل آن برخلاف فطرت است.
نيز خود عفّت و حيا و حُجْب از فطريات تمام بشر است، چنانكه تهتّك و فحشا و بى حيايى برخلاف فطرت جميع است، لهذا در نهاد بشر، عشق به عفّت و حيا، و تنفر از هتك و بى حيايى مخمَّر است.

فصل دوم: [ ثمرات قوّه شهويّه ]

قوّه شهوت از قواى شريفه اى است كه حق تعالى به حيوان و انسان مرحمت فرموده براى حفظ شخص خود و بقاى آن در عالم طبيعت و براى ابقاء نوع و حفظ آن. اگر انسان اين قوّه را نداشت، به واسطه محلّلات خارجيّه و داخليّه به اسرع اوقات رو به فنا و زوال مى گذاشت، و تحصيلِ بدل ما يتحلّل نمى كرد. و چون تحصيل سعادتِ ابدىِ بى بقاى در عالم دنيا و اقامه در نشئه طبيعت صورت نگيرد، سعادتِ ابدىِ انسان و حياتِ شريفِ ملكوتى او مرهون منّت اين قوه است.