• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

برهان نيز مقصود اصلى نيست؛ بلكه ميزان در كمال، معرفة الله است.

فصل دوم: علم از جنود عقل و جهل از جنود ابليس است

به مراجعه به فطرت بنى الانسان واضح شود كه تمام سلسله بشر، عاشق كمال مطلق و متنفّر از نقص هستند، و عشق به كمالْ عشق به علم است، همين طور جهل نيز با نقصان توأم است. علاوه، خود علم نيز به عنوان خود، مورد علاقه فطرت، و جهل مورد تنفّر آن است، چنانكه از مراجعه به فطرت بشر ظاهر شود.
علم به اين معنى مشهور پيش عامّه كه عبارت از علم به مفاهيم و عناوين و علم ارتسامى است، مورد عشق فطرت نيست؛ زيرا اينها از جهاتى ناقص هستند، و هر چه در او نقص باشد از حدود عشق فطرت خارج است. پس جميع علوم جزئيه و كليه مفهوميّه، مورد عشق فطرت نخواهد بود، حتى علم بالله و شؤون ذاتيّه و صفاتيّه و افعاليّه. بلكه مورد علاقه و عشق فطرت، معرفت به طور مشاهده حضوريه است كه به رفعِ حُجُب حاصل شود، و آنگاه فطرت به معشوق و مطلوب خود رسد كه جميع حجب ظلمانيّه و نورانيّه از ميان برخيزد. و در اين مشاهده شهودِ «كُلّ الكمال» حاصل شود، و فطرت به محبوب خود برسد؛ «ألَا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(465)، «وَ إلَى اللّهِ الْمَصِيرُ»(466).
از اين بيانات و مطالب سابق، معلوم شود كه علم از لوازم فطرت است؛ به اين معنى كه اگر فطرت محتجب نشود، و در غلاف طبيعت نرود، متوجه به معرفت مطلقه شود، و اگر محتجب شود، به اندازه احتجاب از معرفت بازماند، تا برسد به آنجا كه جَهولِ مطلق شود.

فصل سوم: مختصرى در فضايل علم از طريق نقل

تمام آن از نطاقِ قدرتْ خارج [ است ] و در تحت ميزان تحرير بدين مختصرات در نيايد؛ زيرا قرآن كريم به طورى درباره شأن علم و علما و متعلّمان، اهتمام فرموده كه انسان را متحيّر كند كه به كدام يك از آيات شريفه تمسّك كند. چنانكه در تشريف آدم عليه السلام فرمايد: «وَ عَلَّمَ آدَمَ