• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

فصل سوم: [ رأفت از جنود عقل است ]

رحمت و رأفت و شفقت و لينت و حلم، هر يك از لوازم فطرتِ مخموره و از جنود عقل و رحمانند، و حبّ تعاطف و ترحّم و مودّت و معدلت در خميره ذات تمام عائله بشرى هست. هر كس هر چه ظالم باشد، به حسب جبلّت اوّليه، به زيردستان و افتادگان و ضعفا و بيچارگان و به كودكان ضعيف، رحيم و عطوف و رؤوف است؛ بلكه رحمت بر هر صاحب حياتى و رأفت بر هر موجودى در نهاد انسان به وديعت گذاشته شده. انسان را خداى تعالى از حقيقت رحمت خود آفريده و انسان صورت رحمت الهيّه است. چنانكه خداى تعالى فرمايد: «الرَّحْمنُ * عَلَّمَ الْقُرآنَ * خَلَقَ الإنْسانَ»(438)؛ خلق انسان را به اسم رحمان نسبت مى دهد. از اين جهت است كه انسانِ ظالم و قسىّ القلب هم از ظلم و قساوت فطرتاً متنفّر است، و اگر ظلم و قساوت خود را هم غفلت كند، از قساوت و ظلم ديگران بالفطره تكذيب مى كند، و از معدلت و رحمت و رأفت، ذاتاً خوشش مى آيد؛ و مى خواهد خود را - گرچه در اسم و صورت - به آن نزديك كند و از آن بهره بردارى كند، ولو به اسم و صورت باشد.
اين مطلب - يعنى رحمت و رأفت و معدلت و مَحَبّت و مودّت و امثال آن، از لوازم فطرت مخموره بودن، و مقابلات آنها برخلاف فطرت و از لوازم احتجاب آن بودن - پس از مراجعه به وجدان خود و حالات ديگران از عائله بشرى محتاج به اقامه برهان و تطويل و بيان نيست.

فصل چهارم: [ ثمرات قوّه غضبيه ]

قوّه غضبيّه يكى از نعم بزرگ الهى است بر حيوان و بالخصوص بر انسان كه به واسطه اين قوّه شريفه، حفظ بقاى شخصى و نوعى و حفظ نظام عائله و بقاى فردى و جمعى شود؛ چون كه انسان تا در عالم مادّه و طبيعت واقع است، به واسطه تضادّ و تصادمى كه در اين عالم است و به واسطه قوّه قبول و انفعال و تأثّرى كه در طبيعت اوست، دائماً در نضج و تحليل است كه اگر