• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

ما بيچارگان ضعيف از فرط دل باختگى به دنيا، دست و پاى خود را گم كرديم، و از نور فطرت محجوب و مهجور شديم، و فطريات خويش را فراموش كرديم، و به مخلوقى ضعيف و بينوا - كه اگر ذُبابى طعمه آنها را بربايد، قدرت بر استرداد آن ندارند، و اگر همه، پشت به پشت دهند، تصرف در مورى نتوانند - دل داديم و اعتماد كرديم، و از ساحت قدس تو و توكّل به ذات مقدس تو دور افتاديم.
بارالها ! اين دل هر جايى ما را يكجايى كن، و اين چشم دوبين را يك بين فرما، و جلوه توحيد را در قلب ما متجلّى كن، و اَنانيّت ما را فانى فرما.

فصل چهارم: معرفت بعض مراتب و درجات توكل

اختلاف درجات توكّل به اختلاف معرفت به اركان آن است:
چنانكه اگر به طريق علم آن اركان را دريافت، حكم به لزوم توكّل كند (علماً و برهاناً)، و پيش از اين معلوم شد كه اين مرتبه را توكّل نتوان گفت.(406)
اگر ايمان به اركان مذكوره آورد، صاحب مقام توكّل شود، و اين اوّل مرتبه توكّل است.
پس مؤمن چون همه اشيا را براى خود مخلوق مى داند و خود را براى حق، چنانكه شهادت دهد به اين مطلب: «يابن آدَمَ خَلَقْتُ الأشياءَ لأَجْلِكَ وَخَلَقْتُكَ لأَجْلي».(407)
پس چون اشيا را براى خود مخلوق ديد، و كيفيت استعمال موجودات را در صلاح نفس خود و در رساندن او را به كمال لايق خود دريافت، و حق (جلَّ و علا) را عالم به استعمال آنها به وجه صلاح دريافت، و بقيه اركان توكّل را به نور ايمان دريافت؛ توكل به حق كند و ذات مقدس را براى اين مقصد بزرگ وكيل خود كند.
چون مرتبه ايمان به حدّ طمأنينه و اطمينان رسيد، تزلزل و اضطراب بكلّى ساقط شود، و دل سكونت به حق و تصرف حق پيدا كند. و تا انسان در اين حدود است، براى غير حق تصرفى قائل است.
پس چون از اين مقام گذشت، به نور معرفت جلوه اى از جلوات توحيد فعلى را دريابد، و