• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

اخلاق خود توست. تو به دست خود، خويشتن را دچار ذلّت و زحمت كردى و مى كنى، تو با پاى خود به جهنّم مى روى و به عمل خود، جهنّم درست مى كنى. ظلمتها و وحشتهاى برزخ و قبر و قيامت نيست جز ظلّ ظلمانى اخلاق فاسده و عقايد باطله بنى الإنسان:
«فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ»(328).
«يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوْءٍ»(329).
اگر اعمال و صورتهاى غيبى عملهاى زشت ما نبود، جهنّمى نبود و همه عالم غيب بَرْد و سلامت بود.
در عين حال، جهنم، باطنش صورت لطف و رحمت الهى است كه براى تخليص مؤمنان معصيت كار و رساندن آنها را به سعادت ابد، چاره منحصره است؛ زيرا فطرت مخموره صافيه انسان، چون طلايى است كه در ايّام عمر، آن را مغشوش و مخلوط به مِس نموده باشيم. بايد آن طلا را با كوره ها و آتشهاى ذوب كننده خالص نمود و از غلّ و غش بيرون آورد: «النّاسُ مَعادِنُ كَمَعادِنِ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ».(330)
پس جهنم، براى كسانى كه فطرتشان بكلى محجوب نشده و به كفر و جحود و نفاق نرسيده باشند، رحمت است در صورت غضب.

فصل چهارم: كيفيت جمع بين خوف و رجا

جمع بين خوف و رجا آن است كه انسان هميشه بايد جمع كند ما بين دو نظر: يكى نظر به نقص و قصور و فقر و فاقه خود، و در اين نظر، بيابد كه ناقص محض و قاصر صرف است، و از خود [ داراى ] هيچ قدرت و قوّت و كمال و عزتى نيست؛ بلكه آنچه كمال و جمال و حسن و بهاست از حق است، و همه محامد و اَثنيه، به ذات مقدس او راجع است؛ بلكه در آيينه ممكن، كمال و حسن ازل را قصور و نقص عارض شده، چونان آيينه محدود با كدورتى كه نور شمس را محدود و مكدّر نموده. و بدين رؤيت، در عبادات و اطاعات نيز، خوف حاصل