• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

بدان كه با غرور، مواعظ الهيّه و دعوتهاى انبيا و موعظتهاى اوليا اثر نكند؛ زيرا غرور ريشه همه را بنيان كَن كُند. اين از دامهاى بزرگ و نقشه هاى دقيق ابليس و نفس است كه انسان را از فكر خود و فكر مرضهاى خود ببرد، و موجب نسيان و غفلت شود، و اطباى نفوس از علاج او عاجز شوند، و يك وقت به خود آيد كه كار از اصلاح گذشته و راه چاره بكلى مسدود شده: «وَأنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إذْ قُضِيَ الأمْرُ وَهُمْ فِى غَفْلَةٍ وَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ»(325).

فصل سوم: فرق ميان خوف و قنوط

مبادى خوف از حق تعالى و يأس و قنوط از رحمة الله، مختلف و آثار و ثمرات آنها نيز متفاوت و متمايز است؛ زيرا خوف يا از تجلّى جلال و عظمت و كبرياى حق (جلّ جلاله) است، و يا از تفكّر در شدّت بأس و دقت حساب و وعيد به عذاب و عقاب، و يا از رؤيت نقصان و تقصير خود در قيام امر؛ و هيچ يك از اين امور، منافات ندارد با رجا و وثوق به رحمت.
و ثمره و نتيجه آن شدّت قيام به امر و كمال مواظبت در اطاعت است؛ منتهى آنكه غايت افعال با هر يك از اين مبادى مختلف شود چنانكه آن كس كه رؤيت جلال و عظمت حق (جلّ و علا) او را دعوت به عمل كرده، غايت عمل او تعظيم عظيم و تجليل جليل است، و لسانش «وَجَدْتُكَ أهلاً لِلْعِبَادِةِ فَعَبَدْتُكَ»(326).
اينان هم خوفشان غير از خوف ديگران و هم عملشان غير از عمل سايرين است.
اما قنوط و يأس از رحمت حق، برگشت كند به تقييد و تحديد رحمت الهى و قصورِ غفران و عفو حق از اندام بى اندام خود و اين قنوط، از اكبر كبائر است؛ بلكه الحاد به اسماء الهى و باطنش كفر بالله العظيم است و جهل به مقام مقدّس حق است.
اثر و نتيجه اين نوميدى و قنوط و حرمان و يأس، بازماندن از عمل و دست كشيدن از جدّيت و بريده شدن رشته بندگى و گسيخته شدن افسار صاحب آن است. و كمتر چيزى بنده بيچاره را از درگاه حق تعالى و مقام مقدّسش، مثل اين حالت دور، و از رحمتش مهجور كند.