• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

گفت: آيا حاجتى دارى؟ فرمود: «به تو حاجتى ندارم».(321) آنها بار حاجات خود را به كوى دوست انداختند. حاجتى جز خود او ندارند، مقصودى جز قبله حقيقى براى عشاق جمال نيست؛ «قبله عشق يكى آمد و بس».
آرى، ما كوران و كران و محجوبانيم كه از همه مقامات، به شهوتهاى حيوانى دل خوش كرديم و از جمله سعادات، به يك مشت مفاهيم بى مقدار دلبستگى داريم و خود را قانع كرديم؛ مگر آنكه لطف و رحمت دوست دستگيرى فرموده، و از اين حجابهاى غليظ و ظلمتهاى متراكم ما را خارج كند و دل ما را به مَحَبّت خود زندگى بخشد، و از ديگران منقطع و به خود وصل فرمايد.

مقصد چهارم:

رجا و ضدّ آن: قنوط

فصل اوّل: رجا از جنود عقل است، و قنوط از جنود جهل

چون عقل به نور فطرت و صفاى طينت خود، دريافت به ذوقِ معنوى عرفانى كه حق تعالى (جلّ و علا) كامل مطلق است؛ لازمه اين معرفت، رجاء واثق و اميد كامل به حق و رحمت اوست. و چون فطرت او را دعوت به كامل مطلق و رحمت واسعه على الاطلاق كند، او را به رجاء كامل و اميدوارى رساند؛ چنانكه اگر فطرت از نورانيت اصليه خود محتجب شد، از حق و كمالات ذاتيّه و صفاتيّه و سعه رحمت آن ذات مقدس محجوب شود. اين احتجاب گاهى به جايى رسد كه از رحمت حق مأيوس شود. و اين يأس و قنوط در واقع رجوع كند به تحديد در رحمت.
پس معلوم شد كه رجا از فطريّات است، و قنوط برخلاف فطرت مخموره و از احتجاب است. و نيز مبدأ حصول رجا حسن ظنّ به خداى تعالى، و مبدأ قنوطِ از رحمت سوء ظنّ به ذات مقدّس است. گرچه مبدأ حصول حسن ظنّ و سوء ظنّ، علم به سعه رحمت و ايمان به كمال اسمائى و صفاتى و فعلى، و جهل به آن است.
و چون عقل به حسب فطرت ذاتيه مخموره خود، محتجب نيست، و حجاب از رجوع به