• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

پروردگار و پديد آورنده آن نيست، و غبار شك و شبهه و كدورتِ ترديد در دلهاى سخت آنها به طورى نشسته كه از فطريات خود غفلت كنند، و به ضروريات و واضحات عقول خاضع نشوند، «قُتِلَ الإنْسَانُ مَا أكْفَرَهُ»(305).
اين نيست مگر آنكه انسان به واسطه اشتغال به عالم طبيعت و مقهور شدن در دست واهمه و شيطنت، نورانيّت فطرت را از دست داده، و علاقه و رابطه آن از حقايق منقطع شده؛ چنانكه خداى تعالى فرمايد: «وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِى حَياتِكُمْ الدُّنْيا وَاسْتَمْتعْتُمْ بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُوْنِ بِما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِروُنَ فِى الأرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ»(306).
شايد يكى از طيّبات خود را كه كفار بردند در زندگانى دنيا، و تمتع به دنيا و استغراق در شهوات همان نور فطرة الله باشد كه از موائد آسمانى براى انسان بود، و به واسطه توجّه به دنيا آن را از دست داد.
بالجمله، چون به حكم برهان، غذا و متغذى بايد مناسب باشد، فطرتهاى اصليّه كه از نورانيّت خود خارج نشده اند، لازمه آنها تصديق حق و خضوع براى حقيقت است و آن فطرتهاى محجوبه، كه جهالت و شيطنت بر آنها غلبه نموده، لازمه آنها انكار و جحود است. پس، تصديق از جنود عقل و جحود از جنود جهل است.

فصل دوم: [ اصلاح نفس از جحود]

انسان تا در اين عالم طبيعت - كه عالم مادّه و تغيّر است - واقع است، مى تواند حالت جحود و انكار را - كه از بدترين احوال نفس، و موجب خذلان نفس و خسران ابدى است - تغيير دهد و از تحت تصرّف جند جهل و شيطان بيرون آيد و در تحت تصرّف عقل و رحمان وارد شود، و آن به علم نافع و عمل صالح انجام پذيرد.
اما علم نافع: تفكر در لطايف مصنوعات و دقايق اسرار وجود است، و اين تفكر براى متوسّطين، ابوابى از معرفت باز كند، گرچه براى كاملين حجاب است، و اين حسنه قلبيه ابرار،