• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

[ 1] فَاِذا أَتَى الْعَبْدُ كَبِيْرَةً مِنْ كِبارِ الْمَعاصِي أوْ صَغِيْرَةً مِنْ صِغارِ الْمَعاصِي الَّتي نَهَى اللهُ عَزَّ وَجَلَّ عَنْها كانَ خارِجاً مِنَ الإيمانِ، ساقِطاً عَنْهُ اسْمُ الإيْمانِ، وَثابِتاً عَلَيْهِ اسْمُ الإسْلامِ، فَإنْ تابَ وَاسْتَغْفَرَ عادَ إلى دارِ الإيْمانِ... .(294)
[ 2] كانَ أبي يَقُولُ: إنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إلّا [ وَ] في قَلْبِهِ نُورانِ: نُورُ خِيْفَةٍ وَ نُورُ رَجاءٍ؛ لَوْ وُزِنَ هذا لَمْ يَزِدْ عَلى هذا، وَلَو وُزِنَ هذا لَمْ يَزِدْ عَلى هذا.(295)
در روايات شريفه، اوصاف مؤمنين را شمرده اند و آنها را مُتَّصف به صفاتى كردند؛ از قبيل توكّل و تسليم و رضا و خوف و رجا و امثال آن. و البته كسى كه مُتَّصف به آن صفات نباشد، از اهل ايمان نخواهد بود. اين نيست جز آنكه اين علم و ادراك كه در ما هست، ايمان نيست، والّا ملازم با اين اوصاف شريفه و اعمال صالحه بوديم، والله العالم.

فصل چهارم: [ راه تحصيل ايمان ]

اكنون كه معلوم شد ايمان غير از علم است، و آنچه كه در ما از معارف و حقايق توحيد و اسماء و صفات است علم است و قلب ما را از آنها خبرى نيست، و معلوم شد كه تا اين امور به قلب نرسد و قلب به آنها مؤمن نشود اثرش كم است، بايد انسان در صدد تحصيل ايمان بر آيد كه اگر خداى نخواسته از اين عالم - كه دار تغيُّر و تبدُّل است و هر يك از ملكات و اوصاف و احوال قلبى را مى توان در آن تغيير داد - بيرون رويم و از ايمان دست ما تهى باشد، خسارتهاى فوق العاده به ما وارد خواهد آمد و در خسران بزرگ واقع خواهيم شد و ندامتهاى بى پايان نصيب ما خواهد گرديد. و در آن عالم، ممكن نيست هيچ حالى از احوال نفس تغيير كند، يا اگر ايمان در اينجا حاصل نشد، آنجا بتوان حاصل نمود.
پس انسان بايد در همين عالم، اين چند صباح را مغتنم شمارد و ايمان را با هر قيمتى هست، تحصيل كند و دل را با آن آشنا كند. و اين در اوّل سلوك انسانى صورت نگيرد، مگر آنكه اوّلاً، نيّت را در تحصيل معارف و حقايق ايمانيه خالص كند و قلب را با تكرار و تذكّر، به اخلاص و ارادت آشنا كند تا اخلاص در قلب جايگزين شود؛ چه اگر اخلاص در كار نباشد