• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

چه بسا باشد فيلسوفى به برهانهاى فلسفى، شعَب توحيد و مراتب آن را مُبرهن كند و خود، مؤمن بالله نباشد.
براى نزديك كردن مقصود به فهم، مثالى ياد كنيم:
ما به حسب برهان و ادراك عقلى همه مى دانيم كه مردگان به انسان نمى توانند آزارى دهند، و همه مرده هاى عالم به قدر مگسى حركت ندارند، و مى دانيم كه در تاريكى، مردگان زنده نمى شوند؛ با اين وصف، در شب تاريك از مردگان وحشت داريم، و وهم ما غلبه بر عقل مى كند. براى آن است كه به اين حقيقت عقليّه، قلب ايمان نياورده و اين ادراك عقلى به قلب نرسيده، ولى آنها كه با تكرّر عمل و كثرت اقدام و زيادت مراودت در شبهاى تار در قبرستانها، اين مطلب علمى را به قلب رساندند، از مردگان وحشت نكنند؛ بلكه در قبرستانها منزل كنند، و با وادى خاموشان مأنوس شوند.
دسته اوّل و دوم، در علم به اينكه از مردگان به كسى آزار نرسد شريك بودند، ولى در ايمان به اين مطلب با هم مختلف بودند. از اين جهت، علم آنها در آنها اثرى نكرد، ولى ايمان دسته دوم آنها را از وحشت خيالى موهوم بيرون آورد.
پس معلوم شد كه علم غير از ايمان است و اين مطلب به حسب لغت نيز مناسب با معنى ايمان است؛ زيرا ايمان در لغت به معنى وثوق و تصديق و اطمينان و انقياد و خضوع است، در فارسى به معنى گرويدن است. و پر واضح است كه گرويدن غير از علم و ادراك است.

فصل دوم: توضيح و تتميم اين مطلب

ايمان به معارف الهيّه و اصول عقايد حقّه صورت نگيرد مگر به آنكه اوّلاً: آن حقايق را به قدم تفكر و رياضت عقلى و آيات و بيّنات و براهين عقليه ادراك كند، و اين مرحله به منزله مقدّمه ايمان است، و پس از آنكه عقل حظّ خود را استفيا نمود، به آن قناعت نكند؛ زيرا اينقدر از معارف، اثرش خيلى كم است و حصول نورانيّت از آن، كمتر شود. پس از آن، بايد سالك الى الله اشتغال به رياضات قلبيّه پيدا كند، و اين حقايق را با هر رياضتى شده به قلب رساند، تا قلب به آنها بگرود.
پس در اينجا، مراتب ايمان فرق كند، و شايد معنى حديث شريف كه فرمايد: «علم نورى