• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

دور افتاده از هر كمال و معرفت بكلّى از آن غافليم؛ و اوامر الهيّه را، كه فى الحقيقه بالاترين نعم بزرگ نامتناهى است، از تكلّف و كلفت دانيم و با كسالت قيام به آن كنيم، و از اين جهت از نورانيّت آن بكلّى محروم و محجوبيم.
ركن دوم «تحميد» است. و آن، مقام توحيد فعلى است كه مناسب حال قيام است و مناسب قرائت است نيز. از اين جهت، اين تسبيحات در ركعات اخيره قائم مقام «حمد» است و مصلّى مختار است كه «حمد» را نيز بخواند بجاى آن.
ركن سوم «تهليل» است. و از براى آن مقاماتى است:
يكى مقام نفى معبود غير حق است، و «لا اله الا الله» اَىْ: لا معبودَ سِوى الله. بنابراين، مقام «تهليل» نتيجه مقام «تحميد» است؛ زيرا اگر محمدت منحصر به ذات مقدّس حق شد، عبوديّت نيز بار خود را در آن مقام مقدّس افكند؛ پس، گويى سالك چنين گويد كه چون جميع محامد منحصر در حق است، عبوديت نيز منحصر به او شود، و او معبود شود و بتها همه شكسته شود. از براى «تهليل» مقامات ديگرى است كه مناسب اين مقام نيست.
ركن چهارم «تكبير» است. آن نيز تكبير از توصيف است؛ گويى كه عبد در اوّل ورود در «تحميد» و «تهليل»، تنزيه از توصيف نموده، پس از فراغ از آن نيز تنزيه و تكبير از توصيف نمايد، كه تحميد و تهليلش محفوف به اعتراف به تقصير و تذلّل باشد.
عبد سالك بايد در اين اذكار شريفه كه روح معارف است حال تبتّل و تضرّع و انقطاع و تذلّل را در قلب تحصيل كند؛ و به كثرت مداومت باطن قلب را صورت ذكردهد و حقيقت ذكر را در باطن قلب متمكّن سازد، تا قلب متلبّس به لباس ذكر شود و لباس خويش، كه لباس بُعد است، از تن بيرون آورد؛ پس، قلب الهىِ حقّانى شود.

فصل دوم: آداب قلبيه قنوت

«قنوت» يكى از مستحبّات مؤكّده است كه ترك آن شايسته نيست، بلكه احتياط در اتيان به آن است؛ زيرا بعضى از اصحاب قائل به وجوب شده اند، و ظاهر بعض روايات نيز وجوب است، گرچه اقوى در صناعت فقهى عدم وجوب است، چنانكه مشهور بين علماء اعلام است. و آن متقوّم است به بلند نمودن دست را در حذاء وجه، و بسط باطن كفها را طرف