• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

ادراك و ظهور تحريك و قدرت است كه همين هفت يا هشت عضو است، بر زمين مذلّت و مسكنت نهادن علامت تسليم تامّ و تقديم تمام قواى خود و خارج شدن از خطيئه آدميّه است.
چون تذكّر اين معانى در قلب قوى شد، كم كم قلب از آن منفعل شده، حالى دست دهد كه آن حالت فرار از خود و ترك خودبينى است. نتيجه اين حال، حصول حالت انس است و دنباله آن، خلوت تامّ حاصل شود و مَحَبّت كلّى پيدا شود.

باب هفتم: آداب سلام

عبد سالك چون از مقام سجود، به خود آمد و حالت صحو و هشيارى براى او دست داد و از حال غيبت از خلق به حال حضور رجوع كرد، سلام دهد به موجودات، سلام كسى كه از سفر و غيبت مراجعت نموده. پس در اوّل رجوع از سفر، سلام به نبىّ اكرم دهد و پس از آن، به ديگر موجودات توجّه كند. كسى كه در نماز غايب از خلق نبوده و مسافر الى الله نشده، براى او سلام حقيقت ندارد و جز لقلقه لسان نيست. پس، ادب قلبىِ سلام به ادب جميع صلات است؛ و اگر در اين نماز، كه حقيقت معراج است، عروجى حاصل نشده و از بيت نفس خارج نشده، سلام براى او نيست. نيز در اين سفر اگر سلامت از تصرّفات شيطان و نفس امّاره بود، و در تمام اين معراج حقيقى قلب را علتى نبود، سلام او حقيقت دارد والّا لاسلامَ له. قال الصادقُ عليه السلام :
مَعنَى «السَّلامِ» فى دبْرِ كُلِّ صَلاةٍ، الاَمانُ؛ اَىْ، مَنْ اَدّى اَمْرَ الله وَسُنَّةَ نَبِيّهِ صلى الله عليه وآله خاشِعاً مِنْهُ قَلْبُهُ، فَلَهُ الاَمانُ مِنْ بَلاءِ الدُّنيا وَبَراءَةٌ مِنْ عَذابِ الآخِرَةِ. وَ «السَّلامُ» اِسْمٌ مِنْ اَسْماءِ الله تَعالى ، اَوْدَعَهُ خَلْقَهُ لِيَسْتَعْمِلُوا مَعْناهُ فِى المُعامَلاتِ وَالأماناتِ والاِضافاتِ وَتَصْديقِ مُصاحَبَتِهم فيما بَيْنهُمْ وَصِحَّةِ مُعاشَرَتِهِمْ. وَاِذا اَرَدْتَ اَنْ تَضَعَ السَّلامَ مَوْضِعَهُ وَتُؤَدِّىَ مَعْناهُ، فَاتَّقِ الله، وَلْيَسْلَمْ مِنْكَ دينُكَ وَقَلْبُكَ وَعَقْلُكَ، وَلا تُدَنِّسْها بِظُلْمَةِ الْمَعَاصِى، وَلْتَسْلَمْ حَفَظَتُكَ اَنْ لا تُبْرِمَهُمْ وَلا تُمِلَّهُمْ وَتُوحِشَهُمْ مِنْكَ بِسُوءِ مُعامَلَتِكَ مَعَهُمْ، ثُمَّ صَديقُكَ ثُمَّ عَدُوُّكَ؛ فَاِنَّ مَنْ لَمْ يَسْلَمْ مِنْهُ مَنْ هُوَ الأقْرَبُ اِلَيْهِ، فَالاَبْعَدُ اَوْلى . وَمَنْ لا يَضَعُ «السَّلامَ» مَواضِعَهُ هذِهِ، فَلا سَلامَ وَلا تَسْليمَ ؛ وكان كاذِباً فِى سَلامِهِ وَإنْ أفْشاهُ فِى الْخَلْق.(249)