• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

سعادت اين شرف مشرّفند ؛ و لكن اين كمال مرتبه كُمَّل اهل الله نيست، بلكه از مقامات معمولى سرشار آنهاست. و اينكه در ادعيه، مثل مناجات شعبانيّه، حضرت اميرالمؤمنين و اولاد طاهرينش اين مرتبه را خواسته يا اشاره به داشتن آن نموده، نه آنكه مقامات آنها منحصر به همين مرتبه است؛ چنانكه مرتبه هشتم كه در ازاء اين مرتبه است و آن عبارت است از تصفيه عمل از خوف فراق نيز از كمال مقامات كُمَّل نيست، و اينكه جناب اميرالمؤمنين عليه السلام «كَيْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِكَ»(156) گويد از مقامات معمولىِ سرشارِ او و مثل اوست.
بالجمله، تصفيه عمل از اين دو مرتبه نيز در نزد اهل الله لازم است، و عمل با آن معلّل و از حظوظ نفسانيّه خارج نيست؛ و اين كمال خلوص است.

فصل چهارم: [ علم بدون عمل ]

علم بدون عمل را ارزشى نيست و بر عالم حجت تمامتر و مناقشه بيشتر است. افسوس كه ما از معارف الهيّه و از مقامات معنويّه اهل الله و مدارج عاليه اصحاب قلوب بكلّى محروميم. يك طايفه از ما بكلّى مقامات را منكر و اهل آن را به خطا و باطل و عاطل دانند؛ و كسى كه ذكرى از آنها كند يا دعوتى به مقامات آنها نمايد، او را بافنده و دعوت او را شَطَح محسوب دارند. اين دسته از مردم را اميد نيست كه بتوان متنبّه به نقص و عيب خويش كرد و از خواب گران بيدار نمود؛ «اِنَّكَ لا تَهْدى مَنْ اَحْبَبْتَ»(157)، «و مَا اَنْتَ بمُسْمعٍ مَنْ فِى القُبُور»(158).
آرى، آنها كه چون نويسنده بيچاره از همه جا بى خبر دلشان زنده به حيات معرفت و مَحَبّت الهيّه نيست مردگانى اند كه غلاف بدنْ قبور پوسيده آنهاست، و اين غبار تن و تنگناى بدنِ مظلمْ آنها را از همه عوالم نور و نور على نور محجوب نموده؛ «وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّه لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نور»(159). اين طايفه هر چه حديث و قرآن از مَحَبّت و عشق الهى و حبّ لقا و انقطاع به حق بر آنها فرو خوانند، به تأويل و توجيه آن پردازند و مطابق آراء خود تفسير كنند آن همه