• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

فصل سوم: بعض آداب شهادت به الوهيت

سالك بايد حقيقت «لامؤثّرَ فى الوجود اِلّا الله» را اوّل با برهان حكمى مستحكم كند؛ و از معارف الهيّه، كه غايت بعثت انبياست، فرار نكند، و از تذكّر حق و شؤون ذاتيّه و صفاتيّه اعراض نكند كه سرچشمه تمام سعادتها تذكّر حق است؛ «وَمَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِى فَإنَّ لَهُ مَعيْشَةً ضَنْكاً»(132). پس از آنكه به حقيقت اين لطيفه الهيّه كه سرچشمه معارف الهيّه و باب الابواب حقايق غيبيّه است با قدم تفكّر و برهان رسيد، به قدم تذكر و رياضتْ قلب را با آن مأنوس كند تا قلب ايمان آورد به آن. اين اوّل مرتبه صدق مقاله اوست؛ و علامت آن، انقطاع به حق و چشم طمع و اميد از جميع موجودات پوشيدن است؛ و نتيجه آن توحيد فعلى است كه از مقامات بزرگ اهل معرفت است. چون سالك الى الله قصرِ جميعِ تأثيرات را در حق كرد و چشم طمع را از جميع موجودات جز ذات مقدّسش بست، لايق محضر مقدّس شود، بلكه قلبش فطرةً و ذاتاً متوجّه به آن محضر شود.

فصل چهارم: بعض آداب شهادت به رسالت

طى اين سفر روحانى و معراج ايمانى را با اين پاى شكسته و عنانِ گسسته و چشم كور و قلب بى نور نتوان نمود؛ «وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّه لَهُ نُوراً فَمالَهُ مِنْ نُورٍ»(133). پس، در سلوك اين طريق روحانى و عروج اين معراج عرفانى تمسّك به مقام روحانيّتِ هاديان طرق معرفت و انوار راه هدايت، كه واصلان الى الله و عاكفان على الله اند، حتم و لازم است؛ و اگر كسى با قدم انانيّت خود بى تمسّك به ولايت آنان بخواهد اين راه را طى كند، سلوك او الى الشّيطان و الهاوية است.
بالجمله، تمسّك به اولياء نعم كه خودْ راه عروج به معارج را يافته و سير الى الله را به تمام رسانده اند از لوازم سير الى الله است؛ چنانكه در احاديث شريفه به آن بسيار اشاره شده و در وسائل بابى منعقد فرموده در بطلان عبادت بدون ولايت ائمه و اعتقاد امامت آنان(134). از كافى