• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

مفعول فيه

مفعول له

موصول، در محلّ نصب، مفعول به، فِي الأَرضِ: جارّ و مجرور متعلّق به عالم مقدّر ( که صله ما مي باشد)، جمله هخَلَقَ لَکُمْ ما فِي الأَرضِه صله الَّذي.

در اين مثال «مخاطبين» علت براي «خلق» مي باشند و ضمير مربوط به آنها ـ چون مصدر نيست ـ مجرور شده است.

مثال2:تَهَيأْتُ لِلسَّفَرِ.

ترکيب: تَهَيأْتُ: فعل و فاعل (ضمير «تُ» فاعل آن مي باشد)، لِسَّفَرِ: جارّ و مجرور، متعلّق به تَهَيأْتُ.

در اين مثال «سفر» علت براي «تَهَياتُ» است و چون از جهت زمان با عامل خود متّحد نيست مجرو شده است.

مثال3: أکرَمْتُکَ لإکْرامِکَ إياي.

ترکيب: أَکْرَمْتُ: فعل و فاعل (ضمير «تُ» فاعل آن مي باشد)، کَ: ضمير متّصل، محلاً منصوب، مفهول به، لـِ: حرف جرّ، إکْرامِ: مجرور و مضاف، کَ: مضاف اليه، محلاً مجرور، إياي: ضمير منفصل، محلاً منصوب، مفعول به براي إکرام.

در اين مثال «إکرام» علت براي «أکْرَمْتُ» است و چون از جهت فاعل با عامل خود متّحد نيست مجرور شده است.

مفعول فيه اسم منصوبي است که براي بيان زمان وقوع عامل يا مکان آن آورده شده و متضمن معناي «في» مي باشد.

مفعنول فيه، در اصطلاح «ظرف» نيز ناميده