• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

مفعول له

اسمي است که علت وقوع عامل خود را بيان مي کند.

مثال1: ضَرَبَ زيدٌ بکراً تأديباً.

ترکيب:ضَرَبَ: فعل، زيدٌ: فاعل، برکاً: مفعول به، تأديباً: مفعول له.

مثال2:قَعَدَزَيدٌ عَنِ الْحَرْبِ جُبْناً.

ترکيب: قَعَدَ: فعل، زيدٌ: فاعل، عَنِ الحربِ: جارّ و مجرور متعلّق به قَعَدَ، جُبناً: مفعول له.

تذکر:

1ـ مفعول له در جواب سؤالِ «براي چه؟» «به چه علت؟» مي آيد.

2ـ مفعول له در صورتي که مصدر بوده و با عامل خود از جهت وقت و فاعل متحّد باشد منصوب مي شود.

و در غير اين صورت به وسيله يکي از حروف جرّ «لام، مِنْ، في، باء» که داراي معناي تعليل مي باشند مجرور مي گردد.

مثال1: ههُوَ الَّذي خَلَقَ لَکُمْ ما فِي الأَرضِ.

ه.

ترکيب: هُوَ:مبتدا، محلاً مرفوع، الَّذي: اسم موصول، در محلّ رفع، خبر، خَلَقَ: فعل و فاعل (ضمير هو مستتر فاعل آن مي باشد)، لَکُمْ: جارّ و مجرور متعلّق به خَلَقَ، ما: اسم