• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

كارى بى دردسرتر و بى زحمت تر از آن نيست. حال اگر كسى آن قدر به برادر دينى خود بى اعتنا و بى توجّه باشد كه حتّى از سلام كردن هم دريغ ورزد، آيا مى توان براى اين حالت او نامى جز بُخل گذاشت؟ رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «اِنَّ أَبْخَلَ النَّاسِ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلامِ».(1)

آداب سلام

سلام كردن مانند هر سنّت اسلامى، داراى آدابى است كه رعايت آنها، تأثير آن را بيشتر مى كند. برخى از آنها عبارتند از:

الف) چه كسى سلام كند؟

پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «كوچك به بزرگ، يك نفر به دو نفر، گروه اندك به گروه بسيار، سواره به پياده، عابر به ايستاده، و ايستاده به نشسته سلام كند».

ب) افشاى سلام:

از آنجا كه سلام از شعارهاى اسلامى است و مسلمانان بدان شناخته مى شوند، افشاى سلام اهميّت خاصّى پيدا مى كند. پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «أَلا أُخْبِرُكُمْ بِخَيْرِ أَخْلاقِ أهل الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ؟ قالُوا: بَلى يا رَسُولَ اللهِ. فَقالَ: إِفْشاءُ السَّلامِ فىِ الْعالَمِ».(2)

ج) پاسخ شايسته:

هر چند سلام كننده با آغاز به سلام، بيشترين ثواب را به خود اختصاص مى دهد، ليكن طرف مقابل نيز بايد پاسخ شايسته بدهد. قرآن كريم مى فرمايد: (وَ اِذا حُيِّيْتُمْ بِتَحِيَّة فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أوْ رُدُّوها)(3).

د) تساوى در سلام:

مسلمان نبايد در سلام، تفاوتى ميان افراد از جهت دارايى و فقر قائل شود. امام رضا(عليه السلام)مى فرمايد: «مَنْ لَقِىَ فَقيراً مُسْلِماً فَسَلَّمَ عَلَيْه خِلافَ سَلامِهِ عَلَى الْغَنِىِّ، لَقِىَ اللهَ عَزَّوَجَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ هُوَ عَلَيْهِ غَضْبانُ».(4)

هـ ) پرهيز از افراط و تفريط:

نكته ديگر ميانه روى در سلام است. گاهى سلام به قدرى همراه با احترام است كه بيشتر به تظاهر و ريا و چاپلوسى مى مانَد و گاهى نيز به تناسب موقعيّت معنوى افراد، سلام مناسبى به آنها داده نمى شود كه هر دو نارواست. بايد به تناسب موقعيّت معنوى، هر كس به او سلام كرد. اگر سلام فقط احترام ظاهرى باشد و در دل، به مؤمنان ارادت نداشته باشيم، اين نفاق و دورويى است. نيز اگر به آنها بى اعتنايى كنيم و در حدّ

1 . بحار الأنوارج 76، ص 4، باب 97، ح 11.

2 . مستدرك الوسائلج 8 ، ص 362، ح 9676.

3 . نساء (4): 86

4 . بحار الأنوارج 72، ص 38، باب 94، ح 31.