از امام صادق(عليه السلام) روايت شده است:
حضرت على(عليه السلام) به امام حسن(عليه السلام) فرمود:پسرم برخيز و خطبه بخوان (سخنرانى كن) تا سخنت را بشنوم.
حضرت فرمود: اى پدر، چگونه سخن بگويم و حال آنكه من چهره ات را مى بينم و از شما حيا مى كنم.
(1)
12 . سيره معصومان در برابر بى ادبان
تحمل بى ادبى و تندخويى و درشتى ديگران يكى از نشانه هاى بزرگوارى انسان است.
قرآن كريم يكى از ويجگيهاى «عباد الرحمن» را همين مى داند:
(و اذا خاطَبَهمُ الْجَاهلون قالُوا سَلاماً)(2). امامان معصوم كه مظهر بزرگوارى و ادب بودند همواره در برخورد با جاهلان به گونه اى رفتار مى كردند كه جاهلان منقلب مى شدند و تحوّلى در عمق جانشان ايجاد مى شد. در ايامى كه حضرت على(عليه السلام) زمامدار كشور اسلامى بود گاه و بيگاه به بازار مى رفت و به مردم و كسبه تذكراتى مى داد و متخلّفان را با شلاق تهديد مى كرد.
روزى هنگام عبور از بازار خرمافروشان كنيزى را گريان ديد و علت گريه اش را پرسيد. جواب داد: من خدمتكار خانه اى هستم. از اين مغازه خرما خريدم و به منزل بردم ولى آنها نپسنديدند، آورده ام كه پس بدهم، فروشنده قبول نمى كند. حضرت به مرد كاسب فرمود: «اين خدمتكار است، از خود اختيارى ندارد، شما خرما را بگير و پولش را برگردان». مرد از حضرت خواست كه در كار او دخالت نكند. به او گفتند: چه مى كنى، اين اميرالمؤمنين است. مرد خود را باخت و رنگش پريد. فوراً خرما را گرفت و پولش را پس داد. سپس خاضعانه به امام عرض كرد: يا على، مرا ببخشيد و از من راضى باشيد. حضرت فرمود:
«ما أرضاني عنك إذا وفيتهم حقوقهم».(3)