• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

11. ادب امامان عليهم السلام

از حضرت اميرالمؤمنين على(عليه السلام) نقل شده است:

روزى بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) وارد شدم و او در يكى از حجره هايش بود. ابتدا اذن ورود خواستم، حضرت اذن ورود داد و من وارد شدم، سپس فرمود: يا على خانه، خانه توست و نياز به اجازه نيست. گفتم: يا رسول الله، دوست داشتم اجازه بگيرم. پيامبر فرمود: يا على چيزى را دوست دارى كه خدا دوست دارد و ادب الهى را رعايت كردى.(1)

امام حسين(عليه السلام) به احترام امام حسن(عليه السلام) هيچ گاه در حضور او لب به سخن نمى گشود. همين طور برادرش محمد بن حنفيه در محضر امام حسين(عليه السلام) به احترام او سخن نمى گفت.(2)

على(عليه السلام)مى فرمايد:

حسن(عليه السلام) در زمان حيات رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مرا ابوالحسين، و حسين(عليه السلام) مرا ابوالحسن صدا مى كرد و آن دو پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)را پدر خطاب مى كردند. هنگامى كه رسول خدا از دنيا رفت مرا پدر صدا مى كردند.(3)

كنيزى شاخه گلى براى امام حسن(عليه السلام) آورد، امام فرمود: تو را در راه خدا آزاد كردم. سؤال شد چرا در مقابل يك شاخه گل او را آزاد كردى؟ حضرت فرمود: «أدَّبنا الله تعالى، فقال: (وإذا حُيِّيتُمْ بتحيّة فحيّوا بأحسن منها ...) وكان أحسن منها إعتاقها».(4)

امام زين العابدين(عليه السلام)فرمود:

به شدت بيمار شدم. پدرم فرمود: چه ميل دارى؟ گفتم: ميل دارم از جمله كسانى باشم كه در مقابل آنچه پروردگارم براى من در نظر گرفته چيزى را پيشنهاد نكنم; يعنى به انتخاب او راضى باشم. پدرم فرمود: آفرين بر تو كه شبيه ابراهيم خليل(عليه السلام) هستى، هنگامى كه او در ميان آتش بود جبرئيل گفت: چه نيازى دارى؟ ابراهيم(عليه السلام)فرمود: چيزى به پروردگارم پيشنهاد نمى كنم، او خودش مرا كفايت مى كند و بهترين وكيل است.(5)

1. بحار الأنوارج 76، ص 14 ـ 15، باب 98، ح 5 .

2 . بحار الأنوارج 43، ص 319، باب 13، ذيل حديث 2.

3 . شرح نهج البلاغهج 1، ص 11.

4 . بحار الأنوارج 43، ص 343، باب 16، ح 15.

5 . بحار الأنوارج 46، ص 67 ، باب 5 ، ح 34.