[جلسه 104 - دوشنبه: 19/10/79]
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
كلام در شق چهارم از شقوق اكراه بود و گفتيم اگر كسى را به كشتن خودش امر كند و اين امر همراه با تهديد و توعيدى اشدّ از قتل باشد كه اكراه شرعى محقق گردد، در اين صورت محققا آثار اكراه رفع مىشود. به عنوان مثال، مىگويد: يا خودت رابه قتل برسان يا من ترا با آتش خواهم سوزاند، يا بدنت را قطعه قطعه كرده و سپس ترا خواهم كشت.
اينجا اين بحث واقع مىشود كه اولا: هل يجوز قتل نفسه ام لا؟، ثانيا: فى صورة وقوع القتل هل يكون على المكرِه قصاصٌ ام لا؟
كلام مرحوم صاحب مسالك مبنى بر رفع اثم و حرمت تكليفى از مكرَه و ثبوت قصاص بر مكرِه و استدلال ايشان نقل شد. مرحوم صاحب جواهر در مقام اشكال برايشان سه مطلب را بيان كردند مطلب اول: اين است كه مىفرمايند: اگر بگوييد اين صورت از قتل نفس از ادله حرمت، خارج است مىگوئيم دليلى بر اين نداريد و اطلاق ادلّه حرمت قتل نفس كه قتل لنفسه و لغيره را شامل مىشود اين مورد را هم مىگيرد و مطلب دوم: اين بود اينكه بگوييد قصاص به مكرِه منتقل مىشود اين هم درست نيست چون اينجا مباشر، اقوى از سبب است به دليل اينكه حكم تكليفى حرمت قتل از او برداشته نمىشود و مطلب سوم: اشكال نقضى بود كه اگر شما در اينجا قائل به عدم حرمت شده و قتل را جائز بدانيد بايد در مورد اضطرار هم همين حكم را ملتزم شويد كه حتما ملتزم نخواهيد شد مثل اين كه شخصى مىداند فردا از عطش خواهد مرد، امروز جايز باشد خودش را به قتل برساند.
گفتيم: در فرمايش مرحوم صاحب جواهر مناقشاتى به نظر مىرسد كه خلاصه آنها را بيان مىكنيم اما مطلب اول كه فرمودند اطلاق ادله حرمت قتل نفس شامل اين مورد نيز مىشود، اين كلام، فىنفسه فرمايش متينى است و شكِ در اين كه آيا اين مصداق از موضوع، داخل در حكم مطلق هست يانه؟ يدفعه اصالة الاطلاق. لكن بر فرض، حرمت اين قتل نفس را با اطلاق ادله ثابت كرديد، آيا اين را هم ثابت مىكنيد كه ادله حاكمه مثل دليل رفع يا دليل نفى حرج يا نفى عسر و امثال اينها شامل اينجا نيست؟ شايد نظر مرحوم شهيد ثانى به اين ادله حاكمه است و ايشان نمىخواهند بگويند: اطلاق دليل قتل نفس شامل اين مورد نمىشود، البته بايد بحث كنيم كه آيا ادله حاكمه شامل اين مورد مىشود يا نه؟ اما مطلب دوم كه فرموديد: حالا كه حرمت هست نتيجه مىگيريم كه مباشر اقوى از سبب است عرض كرديم كه اقوائيت سبب از مباشر يا عدم آن، امرى نيست كه از حكم تكليفى يا عدم حكم تكليفى انتزاع شود بلكه يك امر واقعى است كه عرف آن را تشخيص مىدهد. ملاك هم اين است كه انسان بتواند به حسب نظر عرف دقيق نه عرف مسامح، قتل را به كسى نسبت دهد هر جا كه ما توانستيم نتيجه يعنى قتل را نسبت به مباشر دهيم اينجا، مباشر اقوى است، يعنى تأثير او در حصول نتيجه از تأثير سبب بيشتر مىباشد. والا همه معدّات و اسباب، تأثيرى در تحقق نتيجه دارند، لكن اگر تأثير نهايى متعلق به مباشر باشد او اقوى است. اما هر جا كه تأثير اقوى متعلق به سبب باشد مانند تقديم طعام مسموم به غير يا شهادت زور و امثال آن در اين موارد سبب اقوى است مثلا در مورد شهادت زور اگر چه قاضى حكم به قتل اين شخص داده است. و مأمور، حكم را اجراء كرده است لكن قتل مستند به شاهد زور است كه بحث آن خواهد آمد، بنابراين مسأله قوت سبب يا قوت مباشر يك امر واقعى است كه عرف آن را با نظر دقيق خود نه با نظر مسامحى مىتواند تشخيص دهد، پس، اين كه شما فرموديد چون قتله لنفسه براى مباشر حرام است لذا اقوى از مباشر است، صحيح نيست. بلكه ممكن است در عين حالى كه مباشر اقوى است حكم حرمت براى او نباشد همچنان كه در اين مورد همين طور است كه عامل قتل، مكرَه است اما بخاطر دليل رفع، حرمت تكليفى ندارد كه انشاءا... بحث خواهيم كرد.
اما فرمايش سوم ايشان كه دليل نقضى بود عرض كرديم در باب اضطرار هم قضيه اينطور روشن نيست كه بطور جزم بگوييم جائز نيست كه انسان در حال اضطرار مرتكب قتل نفس شود زيرا ممكن است در يك مواردى بگوئيم جايز است و حكم آن با حكم صورت اكراه يكى است كه هر دو را بحث خواهيم كرد.
1- مسالك چاپ مؤسسه المعارف اسلاميه ج15 ص90
2- كشف اللثام ج2 ص444
3- و قد يناقش بأن ذلك لا يقتضى جواز قتله لنفسه المنهى عنه فلا حكم لاكراهه المزبور و حينئذٍ يكون المباشر اقوى من السبب و احتمال الجواز باعتبار شدة الامر المتوعد به مناف لاطلاق دليل المنع و الا لجاز للعالم بانه يموت عطشا مثلا ان يقتل نفسه بالاسهل من ذلك فتامل جيدا