• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 

4/12/77 سه شنبه

درس شماره (73) كتاب النكاح / سال اول

بسم الله الرحمن الرحيم‏

دو تا روايت است كه از آنها استفاده مى‏شود كه تنها سوأتين عورت نيست عورت بيشتر از آنها است، يكى روايت بشير نبّال است، يكى حديث اربع مأمه است ما روايت بشير نجّال را من تمام روايت را نگاه نكرده بودم قطعه‏اى از آن را نگاه كرده بودم و عرض مى‏كردم دلالتى بر بحث ندارد، ولى خود روايت را مى‏خوانيم آن روايت دلالت آن بد نيست.
00:51

عن بشير الفّبال قال سألت اباجعفر عليه السلام عن الحّمام، سوال كرده از حمام پيداست از جوابى كه مى‏دهد اين است كه وظيفه انسان در حمام رفتن، آداب حمام چيست؟ چه جور بايد انسان حمام برود فقال تريد الحمام، مى‏خواهى حمام بروى قلت نعم قال فأمر بأسخان الحمام، دستور داد كه حمام را گرم كنند، در بعضى از روايات هست كه حضرت خودش حمامى داشته، حضرت باقر(ع) اين هم بى تناسب نيست با اين مطلب، دستور مى‏دهد كه حمام را گرم كنند ثم دخل دخل فاتزر بأزار، بالنگ حضرت وارد شد و غطّى ركبتيه وسرته دو تا زانو تا ناف را با اين ستر كرد ثم امر صاحب الحمام ضطلّى، طلّى ما كان خارجاً من الازار آن قسمتى كه لنگ روى آن نبود دستور داد به كسيه كش او را بانوره تنظيف كرد ثم قال اخرج عنى برو كنار ثم طلى هو ما تحته بيده ما تحت الازار را خودش حضرت با دست خودش كرد و آن تنظيف كن را عذر خواست گفت برو كنار، عمده اين است كه اين استدلال براى اين قسمت ذيل است 03:19

ثم قال هكذا فافعك، اينكه من مى‏خواهم بگويم دستور مى‏دهد كه تو هم اينجور كار بكن، خود حضرت اينكار را اگر كرده بود تنها، عمل اعم از استحباب و وجوب و اينهاست در اينجور موارد ولى دستور به طرف هم مى‏دهد امر مى‏كند تو هم هين كار را كه من مى‏كنم تو هم اين كار را بكن، خوب امر را ه م ظاهر در وجوب مى‏گيرند و اين استدلال به اين روايت شدهه اين‏
روايت البته قطع نظر از اينكه جمع ما بين روايات ديگر اقتضاء مى‏كند اين امر را حمل به استصحاب كنيم اگر روايت صحيح السند بود، ولى اساساً روايت صحت سندى ندارد، چون در سند دو نفر واقع شده كه هيچ راه اصلاح براى آن نيست دو، سه تا ديگر هست آنها را خوب بعضى از آن را مى‏شود تصحيح كرد و بعضى از آن را روى بعضى از مبانى صحيح است، ولى در تاست كه راه تصحيحى براى آن نيست، سند اينجورى است عده من اصحابنا عن سهل بن زياد عن محمد بن عيسى عن اسماعيل بن يسار، عن عثمان بن عفاون السدوسى عن بشير نبال قال سةلت اباجعفر عليه السلام، حالا سهلا بن زياد را ماثقه مى‏دانيم، محمد بن عيسى كه عبيدى است او را هم ماثقه مى‏دانيم مشهور، مشتهر است بين متأخرين هم، همينجور هاست مضعّف آن ضعيف است احتمال تضعيف آن، آن هم ثقه است و از اجلاء ثاقت است بشير نبال هم توثيق نشده ولى بعضى‏ها ممكن است روى روايت عده‏اى بخواهد او را معتبر بدانند يك مدحى هم شده آن مدح دلالت بر وثاقت و اينها نمى‏كند همسايه از او راضى بوده كمك مى‏كرده و از اينها، آنها دليل بر وثاقت حديثى و روايتى نمى‏كند.
05:48

عمده عبارت از اسماعيل يسار و عثمان بن عنان سدووسى است، اسماعيل بن يسار كه به احتمال غير موهوم شايد به احتمال مظنون اين كه اسماعيل بن يسار هاشمى است، اسماعيل بن يسار هاشمى، محمد بن حسين بن ابى الخطاب كه با محمد بن عيسى در يك طبقه هستند و خيلى موقع روايات را هر دو با هم روايت را، معطوفاً روايت مى‏كنند او از روات اسماعيل بن يسار هاشمى است و بعيد، محمد بن حسين از روات اسماعيل بن يسار هاشمى است و محمد بن عيسى به احتمال تا اندازه‏اى مظنون عبارت از اين است كه همان اسماعيل بن يسار كه ابن ابى الخطاب، محمد بن حسين بن ابى الخطاب نقل مى‏كند اينكه در اينجا محمد بن عيسى از او نقل مى‏كند همان باشد آن اسماعيل بن يسار هاشمى هم نجاشى دارد كه اصحابنا او را به ذكروه بالضعيف موثقى هم درباره او نيست شواهد توثيقى، كثرت روايت اجلايى يا من لايروى ولا يرسل الا عن ثقه چيزى در كار نيست كه از روى قرائن عامه‏
بخواهيم توثيق بكنيم، نجاشى هم كه مى‏گويد اصحابنا ذكروه بالضعف اين راجع به اسماعيل بن يسار هاشمى كه بعيد نيست همين اسماعيل بن يسار اينجا همان باشد، عثمان بن عفان سدوسى اينكه سرتاسر كتب اربعه هم آن مقدار كه من مراجعه كردم فقط در عقاب الاعمال ص 262 چاپ آقاى غفارى آنجا يك روايتى است كه عثمان بن عفان سدورسى و راوى آن هم محمد بن على است كه ابوثمينه باشد كه آن هم از ضعفاء است معروف به ضعف است غير از اين دو جا اسمى از اين عثمان بن عفان سروسى نيست لذا اين روايت از نظر سند قابل اعتماد نيست ولو دلالت آن بد نيست چون امر هست.
08:19

س:؟ ج:نه اين ملازمه ندارد بين السرة، هيچ جمع عرفى نيست بين السرة و الركبه نه اين بين السرة و الركبه اين معنايش اين است كه خودش عورت است نه اينكه اگر يك قدرى الان سنگ، شلوار را اگر كسى بپوشند، شلوار را بپوشند سراويل خوب سراويل نوعاً پايين‏تر از ناف است خيلى موقع اين استفاده مى‏شود بين السرة و الركبه قستمهاى بالاى شلوار تا ناف برسد اينها جزء عورت اينها كه مى‏خواهند بگويند، بله مى‏خواهم بگويم اين روايات اگر باشد اگر گفته باشند بين السرة و الركبه عورة استفاده مى‏شود بيشتر از آنهاست الفخذ عورة اينها 09:33

روايت بعدى را بخوانيم، روايت ديگر كه در چيز هست حديث اربع مائه است آقاى خوئى اين دو، سه روايت را در فصل تخلى نقل كرده رواياتى كه از آن استفاده مى‏شود بين السرة و الركبه اينها را حكم به ضعف كرده كه يكى روايت حسين بن علوان است كه بر خلاف مبناى كه بعداً اتخاذ كرده اينجا حكم به ضعف كرده خوب ما هم ضعيف مى‏دانستيم چون به حسن مى‏گفتيم توثيق شده مربوط به حسن است نه حسين، ولى ايشان اينجا حكم به ضعف كرده روايت حديث اربع مائه اين هم مى‏خوانيم 10:26

حديث اربع مائه در خصال نقل شده عبارت اين است ليس للرجل ان يكشف ثيابه عن فخذه و يجلس بين قوم به اين تمسك شده كه گفتند فخذ هم جزء عورت‏
حساب است حق ندارد اين كار را شخص بكند اين در خصال در حديث اربع مائه را من مراجعه كردم از اول تا آخرش كه چهارصد تا دستور امير المؤمنين صلوات الله عليه مى‏دهد آنجا امر و نهى كه در آنجا هست اكثر امر و نهى‏ها وجوبى نيست،تحريمى نيست استحبابى و كراهتى است اكثر و بعد موارد تحريم هم در آن هست ولى يا وجوب هست ولى اكثر آن الزامى نيست، ولى تعبير ليس له معمولاً در آنجا تعبير نشده در حديث اربع مائه، دو جا من همينجور كه نگاه مى‏كردم برخور كردم ليس له دارد يكى در همين مسئله ليس له ان يكشف فخذ و يكى هم مورد ديگر، با مراجعه به نظر ما اينجور موارد را اگر كسى مراجعه كند سياق مانع مى‏شود از ظهور اوامر و نواهى و سياق مانع مى‏شود كه بگوئيم خصوص الزاميات را خواسته بيان كند، با اكثر با اينكه غير الزامى است اين معلوم مى‏شود بناى حضرت اعم از اين بوده كه چيزهاى الزامى باشد يا جزء مستحب موكد باشد يا كراهت شديد داشته باشد اينجور چيزها بنا بوده آن چيزها كه مصالح اشخاص اقتضاء مى‏كند كه به آنها بأس كند به طرف آنها تحريك كند حالا به حد الزام رسيده باشد يا نه، كلمه ليس له هم كه دو جا هست، يكجا مسلم براى كراهت است آن ليس له، يكى هم اينجا هست اينجور سياق در اين روايتى كه بنابر الزاميات تنها نيست و ليس له هم كه دو جا هست، يكجا براى در مقام الزام نيست، براى اين است كه خلاف اخلاق است خلاف آداب و امثال اينها است، يكجا ديگر هم اين است، اينها ظهور كلام از آن گرفته مى‏شود مثلاً آن يكى آن است.
13:28

ليس للعبد ان يخرج فى سفر اذا حضر شهر الرمضان لقوله الله عزوجل فهن شهد منكم شهر فليصمه كه در روايات هم هست كه كسى كه در ماه رمضان هست تا بيست و سيم يا بيست و چهارم مسافرت كراهت دارد نهى شده از آن خوب اين دو جاليس له دارد يكى راجع به خروج در ماه رمضان هست كه مسلم ليس له آن تحريمى نيست يكى هم عبارت از اين دومى است، و ما اصلاً ذاتاً هم به نظر ما خيلى ظهور ندارد اين مطلب يك چيزى كه خلاف آداب عرفيف يك نحوه هتكى است اينكار كردن اگر نهى شد استفاده حرمت ذاتى كذايى، خيلى از آن استفاده نمى‏
شود، شخص بخواهد لخت، لخت فقط سوائين را ستر كند يا با دست ستر كند در پيش جمعيت بنشيند يك نحوه هتكى است از اين مثلاً ما بخواهيم استفاده كنيم در حمام اگر كسى فقط شورت بپوشد و آنچا چيز باشد اين هم استفاده مى‏شود، اين ديگر استفاده نمى‏شود ان يجلس بين قول خلاف ظاهر مثل حمام امثال اينهاست،آن جلسات معمولى و اينها ظهور بيشتر يك ظهور اطلاق اينجورى ندارد كه ما بگوئيم حتى حمام و اينها يك چيزى است كه مربوط به هتك و غير هتك و امثال اينها نيست قوم و خويش باشد يا غير قوم خويش خصوصى،خصوصى باشد در حمام باشد اينها يك چنين ظهور معتنا به ندارد، خوب داشته باشد هم در مقابل آن روايتهاى ديگر كه ماذكر كرديم كه آنها دلالت داشت براى اينكه اينها جزء عورت نيست و جواز كشف دارد اين مقابله نمى‏تواند بكند.
15:29

س:؟ ج:بيشتر الزام چيزى، بيشتر ظهور ندارد نمى‏خواهم بگويم بفهمند تأسيس است و شرعاً هم حتى در موردى كه عرفاً هم قباحت عرفى نداشته باشد آنجا هم مثل حمام و امثال اينهاست، آن استفاده نمى‏شود با شورت الان در مجالس معمولى كسى ظاهر شود خوب يك نحوه هتكى است اما در حمام اينجور نيست در مثلاً استخرها و كنار دريا جاهاى ديگر كه مى‏خواهند شنا كنند اين هتكها در آن نيست اين استفاده نمى‏شود اين مثل عورت، سوئتين است كه حرام ذاتى باشد برايش قطع از نظر، ملازمه ندارد نه ممكن است شورت بپوشند ممكن است است بنشينيد، خخذ را مى‏گويد ظاهرش اين است كه خودش موضوعيت دارد نمى‏تواند فخذش را باز كند اين ظاهرش اين است كه، مى‏گويم كلمه ازار هم در كار نيست اين يكشف فخذه مى‏گويد كشف فخذ اشكال دارد 16:45

الان اگر كسى بخواهد عورت خودش را هم ستر كند فخذش مكشوف باشد اين مى‏گويد اينكار را نبايد بكند بنشيند در جمعيت تمام رانش و اينها همه از اينها جلوى مردم چيز باشد فقط دست بگذارد روى عورت خودش اين كفايت نمى‏كند، اينكار ليس للعبد اينكار را بكند، عرض كردم ظهور سياقى هم خيلى چيز ندارد و علاوه جنبه آدابى هم ممكن‏
است جمع ما بين روايات هم اقتضاء مى‏كند به نظر مى‏رسد كه هيچ شبهه‏اى به حسب ادله نباشد، آن روايات ديگرى هم كه راجع حمام، النوره سترته كه راجع به معصوم و اينها نقل شده بود آنها هم ظاهراً بسيار مستبعد است آن مطالب كه از معصوم آن حالت باشد چون قدرمسلم خلاف آداب و امثال اينهاست كه با آن وضع فقط با نوره ستر مى‏كنند چيز را و ظاهر شوند در مقابل اشخاص، افراد عادى خلاف است تا برسد به مثل موقعيتى كه مثل امام داشته باشد اين خلاف آداب است و يكى، دو تا روايتى هم كه هست همه ضعيف السند و مرسل و توثيق نشده و هيچ قابل اعتماد نيست اينها كه نسبتاً محل اعتماد است مثل روايت، حديث اربع مائه اينها اينجورى دارد كه از آن نهى استفاده مى‏شود كه اينكار ليس للعبد اينكار، حضرت اينكار را نمى‏كرد به حسب، تقريباً مى‏شود انسان مطمئن شود كه حضرت يك چنين كارى را پيش مردم انجام نمى‏داد
18:27

.
خوب آقاى خوئى كه اين روايت را نقل كرده حديث اربع مائه را نقل كرده حديث حسين بن علوان را هم نقل كرده، بعضى از روايات ديگر را هم نقل كرده آنها را ايشان مى‏فرمايند همه ضعيف السند است، حسين بن علوان و روايت بشير نبال اين را هم ما ضعيف السند مى‏دانيم
18:54

اما حديث اربع مائه اين وجهى براى ضعف سند آن نيست يعنى خود آقاى خوئى بعد كه رجال نوشته از اين مطلبى را كه درباب تخلى كه آن قبل از تأليف رجال بوده هنوز اين قسمتها وارد نبوده و نوشته، خود ايشان مقتضاى بيانائى كه دارند اين است كه اين روايت صحيح السند باشد چون در روايت اشكالى در سند حديث اربع مائه نيست مگر دو نفر در آن هست كه آن مورد بحث است يعنى عمده، يكى قاسم بن يحيى، يكى جدش حسن بن راشد است قاسم بن يحيى را خود ما مراجعه كرديم اجلاء و بزرگان و شخصيتهاى بسيار مهم از آن روايت كردند الان من يادم نيست كه صفوان ابن ابى عمير و آنها روايت كردند يا نه الان درست يادم نيست ولى اجمالاً اجلاء و بزرگان از او روايت كردند و آقاى خوئى هم چيزهائى كه در كامل الزيارات وارد بوده در موقع رجال كه اول مى‏نوشته آنها را موجب وثاقت شخص‏
قرار داده
20:29

و اين در كامل الزيارات هست حسن بن راشد را صريحاً آقاى خوئى حكم به وثاقت او نكرده در ترجمه‏اش ولى خود ايشان چون مبناى ايشان در آنجا در موقعى كه مى‏نوشته مبنايش اين بوده كه چيزهاى كامل الزيارات معتبر است و از حسن بن راشد موارد كثيرى در كامل الزيارات، ابن قولويه نقل روايت كرده البته بواسطه روى اين مبنا كه در وثاقت حسن بن راشد و قاسم بن يحيى حرفى نيست و اين مبنا هم اگر نگفتيم، يك مطلب ديگرى، و نمى‏گوئيم و آقاى خوئى هم عدول كرده يك جهت ديگرى براى اعتبار قاسم بن يحيى هست كه آقاى خوئى به همان تمسك كرده براى اعتبارش در ترجمه قاسم، ولى در ترجمه حسن اسمى از آن جهت نبرده او اين است كه صدوق در من لايحضر روايت راجع به حضرت سيدالشهداء كيفيت زيارت حضرت را نقل مى‏كند بعد مى‏فرمايد اين حديث را حديثى است كه حسن بن راشد از حسين بن ثوير عن ابى عبدالله عليه السلام ظاهراً نقل كرده و بعد روايت وداع را نقل مى‏كند و مى‏فرمايد اين روايت يونس كناسى است عن ابى عبدالله عليه السلام و روايت را نقل مى‏كند و بعد مى‏فرمايد كه من در كتاب الزيارات و مقتل الحسين عليه السلام كه دو تا كتاب ايشان داشتهت زيارات مفصل نوشتم براى حضرت سيدالشهداء (ع) ولى در اين كتاب فقط دو تا، يكى راجع به وداع است و يكى هم راجع به كيفيت اصل زيارات حضرت است 22:38

غير از اين دو تا چيز و ديگرى ننوشتم مى‏گويد چون اين دو تا راه چرا من در اينجا اقتضا كردم به اين، چون اين اصح الزيارات عندى همين‏ها بود و براى كتاب فتواى خودم اين را انتخاب كردم چون اصح الزايارات است ظاهرش عبارت از اين است در مقام اعتماد به اين خبر مى‏خواهد بفرمايد و چون اصح الزيارات است حسين بن ثوير هم كه در سند همين روايت كه حسن بن راشد از او نقل مى‏كند آن هم از اجلاء و ثقات است و از اين استفاده مى‏شود حسن بن راشد جزء ثقات است و طريق آن به حسن بن راشد قاسم بن يحيى است اينكه در مشيخه نقل مى‏كند ما رويت از حسن بن راشد طريق هم اين است كه قاسم بن يحيى از جدش حسن بن راشد نقل مى‏كند آقاى خوئى به اين عبارت درباره ترجمه قاسم بن‏
يحيى استدلال كرده ولى در باب ترجمه حسن بن راشد استدلال نكرده خوب براى هر دو از اينها دليل است
23:52

خلاصه از اين حديث اربع مائه مورد اعتبار است تضعيف آن درست نيست آقاى خوئى با ضعف رد كرده حديث را اين جمله معترضه است خيلى ربطى به بحث ندارد چون برخورد كردم مى‏خواستم بگويم، يك وقتى من منزل گمان مى‏كنم اوائل ورود مرحوم آقاى بروجردى بود كه براى بازديد منزل مرحوم آقاى خمينى تشريف برده بودند من هم بودم، رفتم آنجا براى چيز آنها به تناسب ذكر اين حديث شد كه نزلونا عن الربوبيه وقولوا فيناما شئتم اين روايت مرحوم آقاى بروجردى چيز كرد كه اين كجا دارد اين چه مطلبى است و خلاصه استنكار كرد مرحوم آقاى خمينى نخواستند خودشان شخصاً چيز بكنند يواشكى به آقاى فقيه، حاج آقا مرتضى فقيه به ايشان چيز كردند كه اين در مصباح الشريعه هست من در ذهنم، حافظه‏ام حالا اشتباه كردم يا نكردم نمى‏دانم چون اوائل ورود، آقاى بروجردى فرمودند كه اين مصباح الشريعه مال شيخ ابوالقاسم قشيرى است كه رئيس متصوفه است البته احتمال هم مى‏دهم كه من اشتباه كرده باشم كتاب ديگر به كتاب ديگر خلاصه ايشان اين روايت را انكار كردند عمده همين است حالا ممكن است مصباح الشريعه نبوده يا رساله قشريه عبدالكريم قشيرى بوده مثلاً، ولى در همين حديث اربع مائه من برخورد كردم ديدم اينجا كه اين حديث اربع مائه اين روايتش هست لفظ عين آن لفظ نيست ولى مفادش هست 25:55

تعبرى مى‏كنند ياكم و الغلوّ فينا قولوا انّا عبيد مربوبودن وقولوا فى فضلنا ما شئتم همين مطلب اينجا در حديث اربع مائه است اين ضمنى من بر خود كرده بودم خواستم بگويم يك چنين چيزى هست كه راجع به معصومين كه كنايه است ظاهرش اين است كه هر مقدار شما بخواهيد بگوئيد مثلاً زياد نگفتيد مراد اين است نمى‏خواهد بگويد هر دروغى را مى‏توانيد نسبت بدهيد مرادم اين است اين روايت، به مرحله ربوبيت نرسيده ولى آن مقدارى كه ممكنات ممكن است كمالى داشته باشند بروند بالا كه مقتضاى امكانى هست از فضائل شما بخواهيد بگوئيد از آنها بعيد نيست يعنى صلاحيت دراد
خوب پس اينمسئله به نظر مى‏رسد كه عورت غير از سوئتين نگاه كردن به اينها اشكالى ندارد.
26:58

چيزى كه هست ما مطلب را اول كه بطور تقريباً نقل كه مى‏خواستيم بكنيم گفتيم كه اجماع هست براينكه غير از عورت را مى‏شود نگاه كرد منتهى مراد از عورت چيست اين بحثى است كه بعد شد ولى، من اول مراجعه كرده بودم منتهى فرصت نبود يا دم رفته بود دوباره مراجعه كرديم ديديم نه مسئله را غيراز عورت هم راجع به محارم مى‏توانند نگاه كنند يا نه در ايضاح در تنقيح فاضل مقداد بعضى از كلمات علامه و اينها استفاده مى‏شود مسئله خلافى است غيراز عورت هم، غير از بين السرة و الركبه مسئله خلافى است در ايضاح فخر المحققين مى‏فرمايد كه وجه و كفين و قدمين اينهااجماع هست كه محارم نمى‏توانند نگاه كنند بقيه از اينها مورد بحث است ثدى را پستان را يم گويد در حال رضاع مى‏گويد فتواى من و فتواى پدرم اين است كه او هم مى‏شود نگاه كرد چون احتياج زياد هست اجتناب مشكل است محارم اجتناب كنند از اين، ولى در غير حال رضاع و غير پستان سائر اعضاء بدن به غيراز عورت بقيه موارد جسد اختلافى است آن وقت بعضى‏ها گفتند جايز است بعضى‏ها گفتند حرام است، 28:53

بعد مى‏گويد فتواى پدرم و فتواى من عبارت از جواز است البته علامه هم در بعضى جاها استفاده ظاهر فتوايش عدم جواز است خلاصه اختلاف نقل مى‏كند، فاضل مقداد عين عبائر ايضاح را رد تنقيع آورده، منتهى آخر اينجورى دارد قال السعيد كه حرام است نگاه كردن به غيراز آن سه مرود و ثدى، پستان در وقت رضاع به استثناء اين چهار تا مى‏شود در غير از اين چهار تا، حرام است تمسك به آيه غض بصر كه در آيه شريفه واقع شده به آن يغضوا تمسك كرده تعبير هم اينجورى دارد قال السعيد الاحوط اينكه شخص نگاه نكند دليل آن هم اين است قال السعيد، سعيد چه كسى است كه ما نفهميديم پيدا نكرديم، يك احتمالى من مى‏دادم تحريف شهيد باشد، شهيد در بعضى از كتبش نوشته چون هيچ، از شهيد اول خيلى مطلب نقل مى‏كند شاگرد شهيد اول بوده قال الشهيد باشد ولى در كتب شهيد اول اينها كه در دست است چيزى ما پيدانكرديم و كسى هم نقل‏
نكرده، يك احتمال ديگر من دادم كه قال السعيد، قال سيورى باشد خودش فاضل مقداد سيورى است آن وقت سعيد و سپورى را از نظر كتابت جورى مى‏شود نوشت كه به هم اشتباه شود
30:45

در نوشتن اگر حالا نمى‏شود چيز كرد ولى خطهاى بدو بعضى جاها كه مى‏نويسند مى‏شود قابل اشتباه باشد يعنى قال الشارح يعنى من مطلب خودش را مثل قال محمد هو ابن ماله يعنى من مى‏گويم آن وقت قال محمد بن الحسن شيخ طوسى در چيزها از خودش تعبير مى‏كند قال السيورى يعنى من مى‏گويم كه بالاخره اين ظاهرش تمايل يا چيز خودش به همين قسمت است كه بعد ذكر كرده و دليل هم آورده خلاصه اينها خواستند بگويند كه براى محارم هم غير از اين چهار مورد حرام است اينجور 31:27

ولى مسلماً مطلب درست نيست حالا، چون يك مطلبى كه يك نحوه حرجى است براى اشخاص در خانه دو تا برادر،خواهر در منزل هستند همه بايد گردنها يشان را بپوشانند گردن ديده نشود ستر بكنند مثل ستر از اجنبى آن وقت از پدرشان از برادرشان از اولادشان اينها يك چيز حرجى است و اگر يك چنين چيزى بود لاشتهر و بان و سيره بر خلافش است و اين مسلماً يك چنين چيزى به اين مطلب چيزى كه همه كس سروكار دراند و محل ابتلاء عموم است مع ذلك و شارع هم حكم كرده كه حرام است اين بايد خيلى دنبال بكنند اين مطلب را تا جا بيندازند يك چنين چيزى را، خودش اولاً استثناء بودن خيلى بعيد است يك چنين حرجى را تحميل بكنند و اگر ثبوتاً باشد خيلى بايد ادله روايات باشد كه اين جا بيفتد، عملى شود والا نيست مطمئناً اين تمام نيست.
32:40

خوب به نظر مى‏رسد كه از اين ناحيه اشكالى نيست رواياتى را هم كه ارجع به تغسيل محارم هم وارد شده كه محارم كه غسل مى‏خواهند بكنند فقط سوئتين را ستر كنند بقيه اشكالى ندارد اينها همه دليل است كه اشكالى نيست‏ يكى از اقوالى هم كه ذكر شده در رياض هست بعضى‏ها گفتند مراد از يعنى محارم به مواضع زينت مى‏توانند نگاه كنند نه بقيه، اين البته اين را كه، يعنى به محاسن مى‏توانند نگاه كنند محاسن را هم تفسير كردند به مواضع زينت اين را ما
البته عرض كرديم كه آيه شريفه كه خواستند تمسك كنندبه آيه شريفه بگويند كه محارم مى‏توانند نگاه كنند بيشتر از مواضع زينت از آيه شريفه استفاده نمى‏شود چون آيه شريفه يا مراد از زينت، بعضى‏ها تفسير كردند به مواضع الزينته است خوب قهراً مواضع زينت جايز است ديده شود جاهاى ديگر دلالت ندارد شكم شخص نگاه شود نمى‏دانم ران شخص نگاه شود امثال اينها، آنها دلالت ندارد.
33:57

يا ما آنجور كه ما عرض مى‏كرديم خود زينت است منتهى زينت در حال عادى خودش كه جنبه تزين مى‏دهد يك مقدارى بايد مكشوف باشد تا زينتى باشد، اينجا، پس آنجاها كه زينت مى‏شود حول و حوش آن جايز است چه زينت مخفى چه زينت ظاهر، و دليلى ما از آيه نمى‏توانيم ما استدلال كنيم اين اگر ما بوديم و آيه شريفه حرف آنكه مى‏خواست بگويد مواضع زينت، ولى آيه شريفه كه مفهوم ندارد چيزى از آن استفاده نمى‏شود روايات ديگر، سنت اثبات كرده كه غير از سؤتين بقيه جاها محارم مى‏توانند نگاه كنند پس لااشكال در مسئله حكم جواز نظر مطابق مشهور و مدعين اجماع هم زياد هستند، نمى‏دانم فيض و چه كسى و چه كسى اينها هم دعواى اجماع كردند در مسئله حالا اجماع آنجورى را ما نمى‏توانيم قبول كنيم بعد از نقل فخر المحققين و اينها ولى شهرت بسيار قوى است و ادله موافق با نظر مشهور است.
35:14

«والسلام»