• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • 40 تقسيم واجب به منجّز و معلّق 362

    مقدمه درس


    الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.

    متن درس


    كلام صاحب فصول(ره) در تقسيم واجب به منجّز و معلّق

    بحث در تقسيمات واجب بود. يك تقسيم، تقسيم واجب به مطلق و مشروط بود كه صحّت آن‏روشن شد. گاهى در وجوب، تعليق هست كه از آن تعبير به واجب مشروط مى‏كنيم و گاهى دروجوب، تعليق و شرطى نيست از آن تعبير به واجب مطلق مى‏كنيم.
    صاحب فصول «ره» تقسيم ديگرى براى واجب ذكر كرده و اين تقسيم به نظر ايشان، تقسيم‏ديگرى است كه مى‏فرمايد: «الواجب اما منجّز و اما معلّق» واجب گاهى واجب تنجيزى و گاهى‏واجب تعليقى است. در بيان واجب منجّز ايشان اين طور مى‏فرمايد: واجب منجّز آن واجبى است كه‏وجوبش متعلق به مكلّف شده و گريبان مكلّف را گرفته و از طرف ديگر حصول آن واجب و تحقّق‏آن واجب، توقف ندارد بر يك امرى كه مقدور مكلّف نباشد. خلاصه تعريف واجب منجّز آن است‏كه الان وجوبش فعلى است و گريبان مكلّف را گرفته و تحقّق واجب و مأموربه، توقف بر امر غيرمقدور ندارد. مثل وجوب معرفت و وجوب آشنائى به احكام، امكان دارد كه معرفت را به اصول وعقايد بگيريم، شناسائى خداوند، شناسائى توحيد و همين طور ساير معارف، وجوبش گريبان‏مكلّف را گرفته، فعليت دارد و از طرفى هم تحقّق معرفت متوقّف بر امر غير مقدور نيست، مى‏تواندبلافاصله در مقام تحقّق معرفت بر آيد و اين واجب را به نام معرفت در خارج موجود كند.

    تعريف واجب معلق

    اما واجب تعليقى آن است كه وجوبش مثل واجب منجّز فعليت دارد، الان وجوبش به مكلّف‏تعلق گرفته و گريبان مكلّف را گرفته، لكن فرقش با واجب منجّز اين است كه اگر بخواهد در خارج‏تحقّق پيدا كند، توقف دارد بر يك امر غير مقدور، امرى كه الان در اختيار مكلّف نيست و مثلاً زمان‏لازم دارد تا اين امر تحقّق پيدا كند. پس خود تكليف و خود وجوب، «تعلّق بالمكلّف و لكن الواجب‏و المأموربه»، متوقف بر امرى است كه الان مقدور مكلّف نيست، در آينده تحقّق پيدا مى‏كند. مثل‏مسأله حج، در مسأله حج اين طور است كه به مجرّدى كه انسان مستطيع شد، يا به احتمال ديگر،وقتى كه كاروان حج به حركت درآمد، به مجرّد استطاعت، يا خروج رفقه، وجوب حج گريبان انسان‏را مى‏گيرد، وجوب حج فعليت پيدا مى‏كند، اما خود حج كه عبارت از واجب و مأموربه است،نمى‏شود به مجرّد استطاعت در خارج تحقّق پيدا كند، نمى‏شود به مجرد خروج رفقه در خارج‏تحقّق پيدا كند، او توقف بر زمان خاص دارد، توقف بر ايام ذى حجّة و آن روزهاى مخصوص دارد.
    پس در باب حج مطلب اين طور است كه اصل وجوب حج به استطاعت يا خروج رفقه تحقّق‏پيدا مى‏كند، لكن مأموربه كه عبارت از حج است، به مجرّد استطاعت «لا يمكن تحقّقه بل يتوقف‏على مجى‏ء وقته و زمانه الخاص» كه زمان خاصش همان چند روزه ايام ذى حجة خواهد بود.
    بعد صاحب فصول مى‏فرمايد: اگر كسى بما اعتراض كند و يا سؤال كند كه فرق بين واجب معلّق‏و واجب مشروطى كه قبلاً خوانديم چيست؟ ما در جوابش مى‏گوييم: واجب مشروط آن است كه‏قبل از تحقّق شرط وجوبى ندارد. اما واجب معلّق قبل از تحقّق معلّق‏عليه وجوب دارد، لكن واجب‏متوقف بر معلّق‏عليه است و تصادفاً هم هردوى آنها در مسأله حج پياده مى‏شود. حج را اگر شمانسبت به استطاعت يا خروج رفقه ملاحظه كنيد، اين واجب مشروط است؛ تا زمانى كه استطاعت ياخروج رفقه تحقّق پيدا نكند وجوبى در كار نيست و تكليفى هم در كار نيست. اما همين حج را اگرنسبت به وقتش ملاحظه كنيم و نسبت به زمان خاصش بسنجيم، واجب معلّق است. پس اگر سؤال‏شد كه حج واجب مشروط است يا معلّق؟ بايد جواب دهيم كه طرف اضافه‏اش چيست؟ اگر نسبت به‏استطاعت لحاظ شود، حج واجب مشروط است. و اگر طرف حساب وقت خاص است، اين واجب‏معلّق است. پس فرق بين حج و بين استطاعت و بين مجى‏ء وقت، مسأله مشروط بودن و معلّق بودن‏است.

    فايده تقسيم واجب بر معلق و منجز

    قبل از آن كه ما به طور كلى وارد بحث شويم و ببينيم اصلاً واجب معلّق امكان دارد يا نه؟ كما اين‏كه جمعى از محققين و بزرگان از اصوليين ادعاى استحاله واجب معلّق را كرده‏اند و گفته‏اند كه‏واجب معلّق مستحيل است، اين مطلب را بررسى مى‏كنيم كه اولاً اين تقسيم به چه منظورى واقع‏شده است؟ چه فايده‏اى بر اين تقسيم مترتب است؟ چه نتيجه‏اى بر اين تقسيم مترتب است؟ اين‏تقسيماتى كه ما براى واجب مى‏كنيم، به لحاظ اين كه اين تقسيمات در بحث مقدمه واجب اثر وفايده دارد و الاّ بدون اين كه اثرى بر آن ترتب پيدا كند، مثلاً در بحث واجب مطلق و واجب مشروط،ما مى‏خواهيم بگوييم مقدمات واجب مطلق هم وجوب دارد و واجب مشروط قبل از تحقّق شرطمقدماتش وجوب ندارد، مگر در آن قسم خاصى كه قبلاً بيان كرديم. و الاّ اگر شما يك واجب‏مشروطى پيدا كنيد مثل حج نسبت به استطاعت، قبل از آن كه شخص مستطيع شود، آيا واجب است‏تحصيل مقدمات حج كند؟ آيا واجب است دنبال تهيه گذرنامه و امثال ذلك برود؟ قبل از آن كه‏شخص مستطيع شود، واجب نيست دنبال اين مسايل برود. اما اگر حج يك واجب مطلقى بود ومشروط نبود، وجوب حج به استطاعت، بلكه مثل واجبات مطلقه ديگر بود، لازم بود كه ما قبل‏الاستطاعة مقدماتش را تهيه كنيم. پس اين تقسيمات كه ما براى واجب انجام مى‏دهيم، در باب‏وجوب مقدمه نتيجه‏اى بر آن مترتب شود و الاّ هزار شكل مى‏شود تقسيم كرد.
    انسان مى‏تواند بگويد: «الواجب اما صلاة و اما صوم» مگر اين تقسيم وقتى كه اين تقسيم را با تقسيم قبلى مقايسه مى‏كنيد، آيا شما مطلق واجب را به منجّز و معلّق‏تقسيم كرديد؟ يا واجب مطلق را به منجّز و معلّق تقسيم كرديد؟ اگر شما مطلق واجب را به منجّز ومعلّق تقسيم كرديد، بايد واجبات مشروطه هم دو جور باشد. امّا منجّز و امّا معلّق! آيا اين تقسيم درواجبات مشروطه راه دارد؟ يا اين كه صرفاً مربوط به واجبات مطلقه است؟ شما گفتيد: واجب مطلق‏آن است كه «تعلّق وجوبه بالمكلّف»، يعنى الان وجوبش فعلى است. تا گفتيد الان وجوبش فعلى‏است، واجبات مشروطه كنار رفت، براى اين كه واجبات مشروطه وجوب فعلى ندارد. وجوب فعلىِ‏آن متوقف بر حصول معلّق عليه است، متوقف بر اين است كه قيدش حاصل شود.
    لذا شما اين تقسيم را روى واجبات فعليه مى‏آوريد و واجبات فعليه همان واجبات مطلقه است.البته اشكال نشود كه ايشان حج را نسبت به استطاعت ذكر كرد، براى اين كه واجب مشروط هم بعد ازآن كه معلّق عليه حاصل شد، واجب مطلق مى‏شود. واجب مشروط تا زمانى واجب مشروط است كه‏معلّق عليه آن حاصل نشده باشد. اما وقتى كه حاصل شد، وجوبش، فعلى است و ديگر هيچ گونه‏تعليق و حالت انتظارى در آن نيست. پس صاحب فصول واجب مطلق را به منجّز و معلّق تقسيم‏مى‏كند اين تقسيم يك صورتش واجب «لا يتوقف على امر غير مقدور» و يك صورتش «واجب‏يتوقف على امر غير مقدور».
    لكن اين دو قسيم در بحث مقدمه واجب چه اثرى و چه نقشى دارد؟ شما مى‏خواهيد بگوييد كه‏اين حرف را مرحوم آخوند(ره) هم گويند، لكن ما يك حرف ديگرى داريم، شما مى‏خواهيدبگوييد: وقتى كه استطاعت حاصل شد و وجوب حج گريبان مكلّف را گرفت، مكلّف ديگر نبايدمنتظر مجى‏ء وقت حج شود، مكلّف الان بايد مقدمات حج را فراهم كند، الان بايد گذرنامه را تهيه‏كند. براى اين كه اگر بخواهيد منتظر وقت حج شويد كه اصلاً حجّى در خارج تحقّق پيدا نمى‏كند. وثانياً چرا منتظر شويد؟ وجوب الان فعليت دارد و اگر ذى المقدمة وجوب فعلى پيدا كرد، مقدمه هم‏وجوب فعلى پيدا مى‏كند. لذا «يجب عليه تحصيل» گذرنامه. مى‏گوييم: شما هدفتان از اين تقسيم اين‏است كه مقدمات حج را قبل از آمدن زمان حج واجب كنيد. لكن مرحوم آخوند(ره) مى‏فرمايند:سؤال ما روى اين مبنا اين است كه وجوب تحصيل گذرنامه اثرش چيست؟ آيا اثر آن وجوب فعلى‏حج است يا وجوب استقبالى؟ امتيازى كه شما براى واجب معلّق

    تفاوت واجب معلق و منجز

    پس امتياز واجب معلّق از واجب منجّز در اين شد كه در واجب منجّز «الواجب كالوجوب‏فعلىٌ». اما در واجب معلّق «الواجب ليس كالوجوب فعليا، بل الواجب امر استقبالىٌ». سؤال اين است‏كه تهيه گذرنامه چه زمانى واجب است؟ اين در رابطه با فعليت وجوب است يا در رابطه با استقباليت‏واجب؟ عمده حرف اين است. چرا گذرنامه الان واجب است بعد از آن كه مستطيع شد؟ چرا؟ اگر ازشما پرسيدند شما علتش را چه ذكر مى‏كنيد؟ علتش اين است كه مى‏گوييد: وجوب فعلى است.نمى‏گوييد: علتش اين است كه واجب امر استقبالى است؟ استقبالى بودن واجب چه دخالتى دروجوب تحصيل مقدمه و تهيه مقدمه دارد؟ پس اثرى به اين تقسيم در باب مقدمه واجب ترتب پيدانمى‏كند. براى اين كه مسأله وجوب تحصيل گذرنامه در رابطه با جهت مشترك واجب معلّق و منجّزاست، نه در رابطه با امتياز واجب معلّق. امتياز واجب معلّق و هو استقباليت الواجب، نقشى در واجب‏مقدمه نمى‏تواند داشته باشد. آن كه نقش دارد فعليت وجوب است و فعليت وجوب هم مشترك بين‏واجب معلّق و منجّز است. پس چه نتيجه‏اى بر اين تقسيم ترتب پيدا كرد؟ در حالى كه هدف ازتقسيمات واجب و ذكرش در باب وجوب مقدمه، اين است كه يك نتيجه‏اى از نظر وجوب مقدمه‏داشته باشد. اين بيان مرحوم آخوند روى مبناى خودشان بيان خوبى است.

    تفاوت تقسيم مرحوم شيخ و صاحب فصول «ره»

    مرحوم شيخ «ره» در واجب مشروط قيد را راجع به ماده و مربوط به واجب مى‏دانست. بر خلاف‏مشهور كه قيد را راجع به هيأت مى‏دانستند. مرحوم شيخ با بيانى كه در واجب مشروط داشته، اين‏تقسيم را بر صاحب فصول انكار كرده و گفته كه اين تقسيم به چه منظور است؟ براى اين است كه‏اولاً ببينيم كه واجب معلّق صاحب فصول با واجب مشروط شيخ چه حسابى دارد؟ واجب معلّق‏صاحب فصول با واجب مشروطى كه مشهور قايل هستند، فرقش روشن است. فرقش اين است كه‏در واجب مشروطى كه مشهور قايل هستند، وجوب معلّق است، حكم معلّق است. اما در واجب‏معلّقى كه صاحب فصول مى‏گويد، وجوب معلّق نيست، واجب مقيّد است و واجب معلّق بر مجى‏ءوقت است كه در حقيقت فرق بين وقت در باب نماز و وقت در باب حج فرق واجب مشروط وواجب معلّق است، هردو وقت است، هردو هم بالاضافة الى الواجب ملاحظه مى‏شود. صاحب‏فصول مى‏فرمايد: وقت را اگر در باب نماز بسنجيد، به صورت واجب مشروط است، يعنى قبل‏الوقت نماز وجوب ندارد. اما همين وقت در حج را اگر بالاضافة الى الحج بسنجيد، مثل وقت نمازنيست، اينجا وقت قيد واجب است و واجب، معلّق بر وقت است و الاّ وجوب قبل «تحقّق الوقت» درباب حج ثابت است.

    تفاوت واجب معلق و منجز بر مبناى شيخ و صاحب فصول

    بنا بر مبناى مشهور فرق بين واجب معلّق و واجب مشروط كاملاً روشن است. اما روى مبناى‏شيخ انصارى چطور؟ شيخ انصارى كه در باب واجب مشروط قيد را راجع به ماده مى‏دانست، يعنى‏دخيل در واجب مى‏دانست. اينجا هم واجب معلّقى كه صاحب فصول مى‏گويد، قيد ماده است، قيدواجب است دخالتى در خود واجب ندارد. پس بين واجب معلّق صاحب فصول و واجب مشروطشيخ به حسب ظاهر فرقى نمى‏كند، الاّ يك فرق و آن فرق مسأله تضييق و توسعه است.
    صاحب فصول در بيان واجب معلّق وقتى كه معلّق عليه را مى‏خواهد ذكر كند، مى‏گويد: معلّق‏عليه بايد يك امر غير مقدور للمكلّف باشد، مثل زمان كه زمان در اختيار مكلّف نيست. اما در واجب‏مشروطى كه مرحوم شيخ قايل است و قيد را راجع به ماده مى‏داند، ديگر خصوصيتى در آن اخذنشده، مى‏خواهد آن قيد مقدور باشد، مى‏خواهد آن قيد غير مقدور باشد، «ان جائك زيد فاكرمه»باشد كه مجى‏ء زيد در اختيار مكلّف نيست، يا يك قيدى باشد مثل استطاعت كه مقدور براى مكلّف‏است كه برود تحصيل استطاعت كند. در نتيجه فرق بين واجب معلّق صاحب فصول و واجب‏مشروط شيخ اين شد كه واجب معلّق صاحب فصول يك شعبه از واجب مشروط مرحوم شيخ‏انصارى است و اگر يك شعبه از واجب مشروط مرحوم شيخ انصارى شد، آن وقت شيخ انصارى‏بعد از تقسيم واجب به مطلق و مشروط، حق دارد كه بر صاحب فصول انكار كند، بگويد: اين تقسيم‏يعنى چه؟ اين تقسيمى كه تو ذكر كردى، چه تقسيمى است؟ اين واجب معلّقى كه تو ذكر كردى يك‏شعبه از همان واجب مشروطى است كه من در تقسيم واجب به مطلق و مشروط بيان كردم. گفتم:«القيد يرجع الى المادة و القيد قيد للواجب سواء كان قيد الواجب غير مقدور للمكلّف، ام كان قيدالواجب مقدور للمكلّف» لذا مرحوم شيخ هم به اين مناسبت آمده و اين تقسيم را انكار كرده است.
    تا حالا دو راه براى انكار اين تقسيم پيش آمد. يك راه مرحوم آخوند از باب اين كه اين تقسيم درمسأله مقدمه واجب، نقشى ندارد و اثرى ندارد. مرحوم شيخ به لحاظ اين كه اين واجب معلّق يك‏شعبه از واجب مشروط خود مرحوم شيخ است، اين تقسيم را انكار مى‏كند.

    راه سوم بر انكار تقسيم صاحب فصول از واجب

    ما ممكن است يك مطلب سومى را در اينجا بگوييم. يك حرف ديگرى مبتنى بر آن مطلبى كه‏قبلاً ذكر كرديم، هست و آن اين است كه كسى بگويد اصلاً اين مطلب به ذهن ما نمى‏آيد كه وقت درباب حج با وقت در باب نماز فرق داشته باشد. صاحب فصول(ره) مجبور است ملتزم به اين مطلب‏شود كه بگويد: اوقات در باب صلاة با اوقات در باب حج فرق مى‏كند. اوقات در باب صلاة جنبه‏واجب مشروطى دارد و در باب حج جنبه واجب معلّقى دارد و قيدى براى واجب است. و لذا قبل ازآمدن وقت تهيه گذرنامه واجب است. يك مطلبى اينجا بگويم و آن مطلب اين است كه اصلاً وقت درباب حج با وقت در باب نماز هيچ فرق ندارد. به چه صورت؟ هر دو واجب مشروط است. تا زمانى‏كه وقت زوال تحقّق پيدا نكند وجوبى براى نماز ظهر و عصر تحقّق پيدا نمى‏كند، همان طور تازمانى كه وقت حج داخل نشود و آن ايام خاصه تحقّق پيدا نكند، «الحج لا يكون واجباً» يعنى حج‏وجوبش دوتا قيد دارد. هم بايد استطاعت تحقّق پيداكند، هم بايد وقتش بيايد. صرف استطاعت ياخروج رفقه به تنهائى براى وجوب حج اين كفايت نمى‏كند. منتها شما سؤال كنيد، اگر كسى مستطيع‏شد، حج هنوز برايش واجب نيست؟ و اگر حج برايش واجب نشد، چه لزومى دارد كه دنبال تهيه‏مقدمات برود؟ چه لزومى دارد كه مسأله گذرنامه و ساير مقدمات را تعقيب كند؟ مى‏گوييم: ما روى‏بيان قبلى استفاده مى‏كنيم، مى‏گوييم: مكلف بعد از آن كه مستطيع شد، استطاعت با آمدن وقت فرق‏مى‏كند، استطاعت يك مطلبى نيست كه قابل پيش بينى باشد، يك مطلبى است كه «قد يجى‏ء و قد لايجى‏ء». حالا كه استطاعت آمد، شرط اول وجوب حج تحقّق پيدا كرد، اين مكلّف ملاحظه مى‏كند،مى‏بيند شرط دومش قطعاً خواهد آمد، شرط دوم مثل شرط اول نيست كه امكان عدم در آن راه داشته‏باشد، استطاعت ممكن است براى كسى بيايد و ممكن است براى كسى نيايد. اما آمدن وقت حج آياقابل ترديد است؟ شكى در آمدن وقت حج وجود دارد؟ پس الان استطاعت آمد، اين آدم يقين داردكه شرط دوم وجوب كه عبارت از «مجى‏ء الوقت» و آمدن زمان حج باشد، اين قطعاً در آينده تحقّق‏پيدا مى‏كند. پيش خودش حساب مى‏كند كه خود من براى مقدمات حج چه كنم؟ اگر مقدمات حج رابخواهم بعد از آمدن وقت حج انجام دهم، اينجا امكان ندارد كه حجّى تحقّق پيدا كند. بعد از آن كه‏ايام حج فرا رسيد، ديگر گذرنامه به كسى داده نمى‏شود، ديگر كسى نمى‏تواند راه به مكه پيدا كند. ازچندم ذى حجّة اصلاً فردوگاه جده تعطيل مى‏شود. پس پيش خودش حساب مى‏كند، مى‏گويد: شرطدوم وجوب كه خواه نا خواه قطعاً خواهد آمد و اگر من الان مقدمات را تهيّه نكنم، امكان ندارد بعد ازآمدن وقت بتوانم اين مقدمات را تهيه كنيم. لذا روى همان بيانى كه داشتيم، «الان يجب عليه تهيةالمقدمات، يجب عليه تحصيل المقدمات» اين تحصيل مقدمات در رابطه با وجوب فعلى حج‏نيست، «الحج لا يكون فعلاً واجباً» بلكه وجوب مثل نماز بعد از تحقّق وقت تحقّق پيدا مى‏كند، امامقدمه يك مقدمه است كه اگر قبل الوقت و در اين ظرف، مقدمه در خارج تحقّق پيدا نكند، بعد ازآمدن وقت ديگر راهى براى انجام مأموربه ندارد.
    پس ما يك راه سومى مى‏توانيم براى انكار واجب معلّق صاحب فصول پيدا كنيم و آن اين است‏كه نگوييم: اين واجب معلّق واجب مطلق است، نگوييم: وجوبش فعلى است. بلكه بگوييم: اين هم‏واجب مشروط است، منتها از آن واجبات مشروطه‏اى است كه بلحاظ اين كه شرطش قطعاً تحقّق‏پيدا خواهد كرد، مقدماتش لزوم تحصيل قبلى دارد. پس تا اينجا سه راه براى انكار واجب معلّق‏صاحب فصول ما مى‏توانيم پيدا كنيم.
    اين سه راهى كه ما ذكر كرديم، نتيجه‏اش اين بود كه مسأله واجب معلّق و اين تقسيم، بلا اثر و بى‏فايده است. اما ما انكار نكرديم واجب معلّق را به صورتى كه سر از استحاله بيرون بياورد، يعنى اگركسى از ما سؤال كند كه اين تصريحى كه صاحب فصول در واجب معلّق كرده، آيا ذاتاً امكان دارد كه‏يك جايى وجوب فعليت داشته باشد و واجب استقبالى باشد؟ همه اين سه تا راه در مقام جواب‏اثبات مى‏كنند، مى‏گويند: اين تصور مانعى ندارد، از نظر نفس تصويرى كه «الوجوب فعلى والواجب استقبالى» اين امر قابل تصورى است، يك امرى نيست كه سر از استحاله و امتناع بيرون‏بياورد. اين سه تا راه در عين اين كه اين تقسيم رابر صاحب فصول انكار مى‏كند، لكن در اصل تصويرو بحسب مقام ثبوت، راهى براى انكار واجب معلّق در كار نيست. اما در برابر بزرگانى از محققين‏اصوليين پيدا شده‏اند، كه اينها ادعا كرده‏اند استحاله اين مطلب را، گفتند: اصلاً واجب معلّق به‏صورتى كه صاحب فصول تصوير فرموده، محال است. از جمله اين بزرگان مرحوم محقق اصفهانى‏مرحوم شيخ محمد حسين كمپانى معروف «ره» در حاشيه كفايه، بيان مفصّلى در اثبات استحاله‏واجب معلّق دارد. مطالعه كنيد تا بررسى كنيم ببينيم مى‏تواند استحاله واجب معلّق را ثابت كند يانمى‏تواند؟.

    تمرينات

    كلام صاحب فصول(ره) در تقسيم واجب را بيان نماييد
    استدلال استاد بر عدم ترتب فايده بر تقسيم صاحب فصول را تقريب كنيد
    فرق واجب تعليقى با واجب منجّز را بيان كنيد
    آيا واجبات مشروط وجوب فعلى دارند، چرا
    فرق واجب معلق صاحب فصول(ره) با واجب مشروط شيخ انصارى(ره) چيستتفاوت دو تقسيم را بيان كنيد