دوشنبه 18 تير 1403 - 29 ذيحجه 1445 - 8 ژولاي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
تقسيم واجب به منجّز و معلّق
تدریس استاد
متن
40 تقسيم واجب به منجّز و معلّق 362
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
كلام صاحب فصول(ره) در تقسيم واجب به منجّز و معلّق
بحث در تقسيمات واجب بود. يك تقسيم، تقسيم واجب به مطلق و مشروط بود كه صحّت آنروشن شد. گاهى در وجوب، تعليق هست كه از آن تعبير به واجب مشروط مىكنيم و گاهى دروجوب، تعليق و شرطى نيست از آن تعبير به واجب مطلق مىكنيم.
صاحب فصول «ره» تقسيم ديگرى براى واجب ذكر كرده و اين تقسيم به نظر ايشان، تقسيمديگرى است كه مىفرمايد: «الواجب اما منجّز و اما معلّق» واجب گاهى واجب تنجيزى و گاهىواجب تعليقى است. در بيان واجب منجّز ايشان اين طور مىفرمايد: واجب منجّز آن واجبى است كهوجوبش متعلق به مكلّف شده و گريبان مكلّف را گرفته و از طرف ديگر حصول آن واجب و تحقّقآن واجب، توقف ندارد بر يك امرى كه مقدور مكلّف نباشد. خلاصه تعريف واجب منجّز آن استكه الان وجوبش فعلى است و گريبان مكلّف را گرفته و تحقّق واجب و مأموربه، توقف بر امر غيرمقدور ندارد. مثل وجوب معرفت و وجوب آشنائى به احكام، امكان دارد كه معرفت را به اصول وعقايد بگيريم، شناسائى خداوند، شناسائى توحيد و همين طور ساير معارف، وجوبش گريبانمكلّف را گرفته، فعليت دارد و از طرفى هم تحقّق معرفت متوقّف بر امر غير مقدور نيست، مىتواندبلافاصله در مقام تحقّق معرفت بر آيد و اين واجب را به نام معرفت در خارج موجود كند.
تعريف واجب معلق
اما واجب تعليقى آن است كه وجوبش مثل واجب منجّز فعليت دارد، الان وجوبش به مكلّفتعلق گرفته و گريبان مكلّف را گرفته، لكن فرقش با واجب منجّز اين است كه اگر بخواهد در خارجتحقّق پيدا كند، توقف دارد بر يك امر غير مقدور، امرى كه الان در اختيار مكلّف نيست و مثلاً زمانلازم دارد تا اين امر تحقّق پيدا كند. پس خود تكليف و خود وجوب، «تعلّق بالمكلّف و لكن الواجبو المأموربه»، متوقف بر امرى است كه الان مقدور مكلّف نيست، در آينده تحقّق پيدا مىكند. مثلمسأله حج، در مسأله حج اين طور است كه به مجرّدى كه انسان مستطيع شد، يا به احتمال ديگر،وقتى كه كاروان حج به حركت درآمد، به مجرّد استطاعت، يا خروج رفقه، وجوب حج گريبان انسانرا مىگيرد، وجوب حج فعليت پيدا مىكند، اما خود حج كه عبارت از واجب و مأموربه است،نمىشود به مجرّد استطاعت در خارج تحقّق پيدا كند، نمىشود به مجرد خروج رفقه در خارجتحقّق پيدا كند، او توقف بر زمان خاص دارد، توقف بر ايام ذى حجّة و آن روزهاى مخصوص دارد.
پس در باب حج مطلب اين طور است كه اصل وجوب حج به استطاعت يا خروج رفقه تحقّقپيدا مىكند، لكن مأموربه كه عبارت از حج است، به مجرّد استطاعت «لا يمكن تحقّقه بل يتوقفعلى مجىء وقته و زمانه الخاص» كه زمان خاصش همان چند روزه ايام ذى حجة خواهد بود.
بعد صاحب فصول مىفرمايد: اگر كسى بما اعتراض كند و يا سؤال كند كه فرق بين واجب معلّقو واجب مشروطى كه قبلاً خوانديم چيست؟ ما در جوابش مىگوييم: واجب مشروط آن است كهقبل از تحقّق شرط وجوبى ندارد. اما واجب معلّق قبل از تحقّق معلّقعليه وجوب دارد، لكن واجبمتوقف بر معلّقعليه است و تصادفاً هم هردوى آنها در مسأله حج پياده مىشود. حج را اگر شمانسبت به استطاعت يا خروج رفقه ملاحظه كنيد، اين واجب مشروط است؛ تا زمانى كه استطاعت ياخروج رفقه تحقّق پيدا نكند وجوبى در كار نيست و تكليفى هم در كار نيست. اما همين حج را اگرنسبت به وقتش ملاحظه كنيم و نسبت به زمان خاصش بسنجيم، واجب معلّق است. پس اگر سؤالشد كه حج واجب مشروط است يا معلّق؟ بايد جواب دهيم كه طرف اضافهاش چيست؟ اگر نسبت بهاستطاعت لحاظ شود، حج واجب مشروط است. و اگر طرف حساب وقت خاص است، اين واجبمعلّق است. پس فرق بين حج و بين استطاعت و بين مجىء وقت، مسأله مشروط بودن و معلّق بودناست.
فايده تقسيم واجب بر معلق و منجز
قبل از آن كه ما به طور كلى وارد بحث شويم و ببينيم اصلاً واجب معلّق امكان دارد يا نه؟ كما اينكه جمعى از محققين و بزرگان از اصوليين ادعاى استحاله واجب معلّق را كردهاند و گفتهاند كهواجب معلّق مستحيل است، اين مطلب را بررسى مىكنيم كه اولاً اين تقسيم به چه منظورى واقعشده است؟ چه فايدهاى بر اين تقسيم مترتب است؟ چه نتيجهاى بر اين تقسيم مترتب است؟ اينتقسيماتى كه ما براى واجب مىكنيم، به لحاظ اين كه اين تقسيمات در بحث مقدمه واجب اثر وفايده دارد و الاّ بدون اين كه اثرى بر آن ترتب پيدا كند، مثلاً در بحث واجب مطلق و واجب مشروط،ما مىخواهيم بگوييم مقدمات واجب مطلق هم وجوب دارد و واجب مشروط قبل از تحقّق شرطمقدماتش وجوب ندارد، مگر در آن قسم خاصى كه قبلاً بيان كرديم. و الاّ اگر شما يك واجبمشروطى پيدا كنيد مثل حج نسبت به استطاعت، قبل از آن كه شخص مستطيع شود، آيا واجب استتحصيل مقدمات حج كند؟ آيا واجب است دنبال تهيه گذرنامه و امثال ذلك برود؟ قبل از آن كهشخص مستطيع شود، واجب نيست دنبال اين مسايل برود. اما اگر حج يك واجب مطلقى بود ومشروط نبود، وجوب حج به استطاعت، بلكه مثل واجبات مطلقه ديگر بود، لازم بود كه ما قبلالاستطاعة مقدماتش را تهيه كنيم. پس اين تقسيمات كه ما براى واجب انجام مىدهيم، در بابوجوب مقدمه نتيجهاى بر آن مترتب شود و الاّ هزار شكل مىشود تقسيم كرد.
انسان مىتواند بگويد: «الواجب اما صلاة و اما صوم» مگر اين تقسيم وقتى كه اين تقسيم را با تقسيم قبلى مقايسه مىكنيد، آيا شما مطلق واجب را به منجّز و معلّقتقسيم كرديد؟ يا واجب مطلق را به منجّز و معلّق تقسيم كرديد؟ اگر شما مطلق واجب را به منجّز ومعلّق تقسيم كرديد، بايد واجبات مشروطه هم دو جور باشد. امّا منجّز و امّا معلّق! آيا اين تقسيم درواجبات مشروطه راه دارد؟ يا اين كه صرفاً مربوط به واجبات مطلقه است؟ شما گفتيد: واجب مطلقآن است كه «تعلّق وجوبه بالمكلّف»، يعنى الان وجوبش فعلى است. تا گفتيد الان وجوبش فعلىاست، واجبات مشروطه كنار رفت، براى اين كه واجبات مشروطه وجوب فعلى ندارد. وجوب فعلىِآن متوقف بر حصول معلّق عليه است، متوقف بر اين است كه قيدش حاصل شود.
لذا شما اين تقسيم را روى واجبات فعليه مىآوريد و واجبات فعليه همان واجبات مطلقه است.البته اشكال نشود كه ايشان حج را نسبت به استطاعت ذكر كرد، براى اين كه واجب مشروط هم بعد ازآن كه معلّق عليه حاصل شد، واجب مطلق مىشود. واجب مشروط تا زمانى واجب مشروط است كهمعلّق عليه آن حاصل نشده باشد. اما وقتى كه حاصل شد، وجوبش، فعلى است و ديگر هيچ گونهتعليق و حالت انتظارى در آن نيست. پس صاحب فصول واجب مطلق را به منجّز و معلّق تقسيممىكند اين تقسيم يك صورتش واجب «لا يتوقف على امر غير مقدور» و يك صورتش «واجبيتوقف على امر غير مقدور».
لكن اين دو قسيم در بحث مقدمه واجب چه اثرى و چه نقشى دارد؟ شما مىخواهيد بگوييد كهاين حرف را مرحوم آخوند(ره) هم گويند، لكن ما يك حرف ديگرى داريم، شما مىخواهيدبگوييد: وقتى كه استطاعت حاصل شد و وجوب حج گريبان مكلّف را گرفت، مكلّف ديگر نبايدمنتظر مجىء وقت حج شود، مكلّف الان بايد مقدمات حج را فراهم كند، الان بايد گذرنامه را تهيهكند. براى اين كه اگر بخواهيد منتظر وقت حج شويد كه اصلاً حجّى در خارج تحقّق پيدا نمىكند. وثانياً چرا منتظر شويد؟ وجوب الان فعليت دارد و اگر ذى المقدمة وجوب فعلى پيدا كرد، مقدمه هموجوب فعلى پيدا مىكند. لذا «يجب عليه تحصيل» گذرنامه. مىگوييم: شما هدفتان از اين تقسيم ايناست كه مقدمات حج را قبل از آمدن زمان حج واجب كنيد. لكن مرحوم آخوند(ره) مىفرمايند:سؤال ما روى اين مبنا اين است كه وجوب تحصيل گذرنامه اثرش چيست؟ آيا اثر آن وجوب فعلىحج است يا وجوب استقبالى؟ امتيازى كه شما براى واجب معلّق
تفاوت واجب معلق و منجز
پس امتياز واجب معلّق از واجب منجّز در اين شد كه در واجب منجّز «الواجب كالوجوبفعلىٌ». اما در واجب معلّق «الواجب ليس كالوجوب فعليا، بل الواجب امر استقبالىٌ». سؤال اين استكه تهيه گذرنامه چه زمانى واجب است؟ اين در رابطه با فعليت وجوب است يا در رابطه با استقباليتواجب؟ عمده حرف اين است. چرا گذرنامه الان واجب است بعد از آن كه مستطيع شد؟ چرا؟ اگر ازشما پرسيدند شما علتش را چه ذكر مىكنيد؟ علتش اين است كه مىگوييد: وجوب فعلى است.نمىگوييد: علتش اين است كه واجب امر استقبالى است؟ استقبالى بودن واجب چه دخالتى دروجوب تحصيل مقدمه و تهيه مقدمه دارد؟ پس اثرى به اين تقسيم در باب مقدمه واجب ترتب پيدانمىكند. براى اين كه مسأله وجوب تحصيل گذرنامه در رابطه با جهت مشترك واجب معلّق و منجّزاست، نه در رابطه با امتياز واجب معلّق. امتياز واجب معلّق و هو استقباليت الواجب، نقشى در واجبمقدمه نمىتواند داشته باشد. آن كه نقش دارد فعليت وجوب است و فعليت وجوب هم مشترك بينواجب معلّق و منجّز است. پس چه نتيجهاى بر اين تقسيم ترتب پيدا كرد؟ در حالى كه هدف ازتقسيمات واجب و ذكرش در باب وجوب مقدمه، اين است كه يك نتيجهاى از نظر وجوب مقدمهداشته باشد. اين بيان مرحوم آخوند روى مبناى خودشان بيان خوبى است.
تفاوت تقسيم مرحوم شيخ و صاحب فصول «ره»
مرحوم شيخ «ره» در واجب مشروط قيد را راجع به ماده و مربوط به واجب مىدانست. بر خلافمشهور كه قيد را راجع به هيأت مىدانستند. مرحوم شيخ با بيانى كه در واجب مشروط داشته، اينتقسيم را بر صاحب فصول انكار كرده و گفته كه اين تقسيم به چه منظور است؟ براى اين است كهاولاً ببينيم كه واجب معلّق صاحب فصول با واجب مشروط شيخ چه حسابى دارد؟ واجب معلّقصاحب فصول با واجب مشروطى كه مشهور قايل هستند، فرقش روشن است. فرقش اين است كهدر واجب مشروطى كه مشهور قايل هستند، وجوب معلّق است، حكم معلّق است. اما در واجبمعلّقى كه صاحب فصول مىگويد، وجوب معلّق نيست، واجب مقيّد است و واجب معلّق بر مجىءوقت است كه در حقيقت فرق بين وقت در باب نماز و وقت در باب حج فرق واجب مشروط وواجب معلّق است، هردو وقت است، هردو هم بالاضافة الى الواجب ملاحظه مىشود. صاحبفصول مىفرمايد: وقت را اگر در باب نماز بسنجيد، به صورت واجب مشروط است، يعنى قبلالوقت نماز وجوب ندارد. اما همين وقت در حج را اگر بالاضافة الى الحج بسنجيد، مثل وقت نمازنيست، اينجا وقت قيد واجب است و واجب، معلّق بر وقت است و الاّ وجوب قبل «تحقّق الوقت» درباب حج ثابت است.
تفاوت واجب معلق و منجز بر مبناى شيخ و صاحب فصول
بنا بر مبناى مشهور فرق بين واجب معلّق و واجب مشروط كاملاً روشن است. اما روى مبناىشيخ انصارى چطور؟ شيخ انصارى كه در باب واجب مشروط قيد را راجع به ماده مىدانست، يعنىدخيل در واجب مىدانست. اينجا هم واجب معلّقى كه صاحب فصول مىگويد، قيد ماده است، قيدواجب است دخالتى در خود واجب ندارد. پس بين واجب معلّق صاحب فصول و واجب مشروطشيخ به حسب ظاهر فرقى نمىكند، الاّ يك فرق و آن فرق مسأله تضييق و توسعه است.
صاحب فصول در بيان واجب معلّق وقتى كه معلّق عليه را مىخواهد ذكر كند، مىگويد: معلّقعليه بايد يك امر غير مقدور للمكلّف باشد، مثل زمان كه زمان در اختيار مكلّف نيست. اما در واجبمشروطى كه مرحوم شيخ قايل است و قيد را راجع به ماده مىداند، ديگر خصوصيتى در آن اخذنشده، مىخواهد آن قيد مقدور باشد، مىخواهد آن قيد غير مقدور باشد، «ان جائك زيد فاكرمه»باشد كه مجىء زيد در اختيار مكلّف نيست، يا يك قيدى باشد مثل استطاعت كه مقدور براى مكلّفاست كه برود تحصيل استطاعت كند. در نتيجه فرق بين واجب معلّق صاحب فصول و واجبمشروط شيخ اين شد كه واجب معلّق صاحب فصول يك شعبه از واجب مشروط مرحوم شيخانصارى است و اگر يك شعبه از واجب مشروط مرحوم شيخ انصارى شد، آن وقت شيخ انصارىبعد از تقسيم واجب به مطلق و مشروط، حق دارد كه بر صاحب فصول انكار كند، بگويد: اين تقسيميعنى چه؟ اين تقسيمى كه تو ذكر كردى، چه تقسيمى است؟ اين واجب معلّقى كه تو ذكر كردى يكشعبه از همان واجب مشروطى است كه من در تقسيم واجب به مطلق و مشروط بيان كردم. گفتم:«القيد يرجع الى المادة و القيد قيد للواجب سواء كان قيد الواجب غير مقدور للمكلّف، ام كان قيدالواجب مقدور للمكلّف» لذا مرحوم شيخ هم به اين مناسبت آمده و اين تقسيم را انكار كرده است.
تا حالا دو راه براى انكار اين تقسيم پيش آمد. يك راه مرحوم آخوند از باب اين كه اين تقسيم درمسأله مقدمه واجب، نقشى ندارد و اثرى ندارد. مرحوم شيخ به لحاظ اين كه اين واجب معلّق يكشعبه از واجب مشروط خود مرحوم شيخ است، اين تقسيم را انكار مىكند.
راه سوم بر انكار تقسيم صاحب فصول از واجب
ما ممكن است يك مطلب سومى را در اينجا بگوييم. يك حرف ديگرى مبتنى بر آن مطلبى كهقبلاً ذكر كرديم، هست و آن اين است كه كسى بگويد اصلاً اين مطلب به ذهن ما نمىآيد كه وقت درباب حج با وقت در باب نماز فرق داشته باشد. صاحب فصول(ره) مجبور است ملتزم به اين مطلبشود كه بگويد: اوقات در باب صلاة با اوقات در باب حج فرق مىكند. اوقات در باب صلاة جنبهواجب مشروطى دارد و در باب حج جنبه واجب معلّقى دارد و قيدى براى واجب است. و لذا قبل ازآمدن وقت تهيه گذرنامه واجب است. يك مطلبى اينجا بگويم و آن مطلب اين است كه اصلاً وقت درباب حج با وقت در باب نماز هيچ فرق ندارد. به چه صورت؟ هر دو واجب مشروط است. تا زمانىكه وقت زوال تحقّق پيدا نكند وجوبى براى نماز ظهر و عصر تحقّق پيدا نمىكند، همان طور تازمانى كه وقت حج داخل نشود و آن ايام خاصه تحقّق پيدا نكند، «الحج لا يكون واجباً» يعنى حجوجوبش دوتا قيد دارد. هم بايد استطاعت تحقّق پيداكند، هم بايد وقتش بيايد. صرف استطاعت ياخروج رفقه به تنهائى براى وجوب حج اين كفايت نمىكند. منتها شما سؤال كنيد، اگر كسى مستطيعشد، حج هنوز برايش واجب نيست؟ و اگر حج برايش واجب نشد، چه لزومى دارد كه دنبال تهيهمقدمات برود؟ چه لزومى دارد كه مسأله گذرنامه و ساير مقدمات را تعقيب كند؟ مىگوييم: ما روىبيان قبلى استفاده مىكنيم، مىگوييم: مكلف بعد از آن كه مستطيع شد، استطاعت با آمدن وقت فرقمىكند، استطاعت يك مطلبى نيست كه قابل پيش بينى باشد، يك مطلبى است كه «قد يجىء و قد لايجىء». حالا كه استطاعت آمد، شرط اول وجوب حج تحقّق پيدا كرد، اين مكلّف ملاحظه مىكند،مىبيند شرط دومش قطعاً خواهد آمد، شرط دوم مثل شرط اول نيست كه امكان عدم در آن راه داشتهباشد، استطاعت ممكن است براى كسى بيايد و ممكن است براى كسى نيايد. اما آمدن وقت حج آياقابل ترديد است؟ شكى در آمدن وقت حج وجود دارد؟ پس الان استطاعت آمد، اين آدم يقين داردكه شرط دوم وجوب كه عبارت از «مجىء الوقت» و آمدن زمان حج باشد، اين قطعاً در آينده تحقّقپيدا مىكند. پيش خودش حساب مىكند كه خود من براى مقدمات حج چه كنم؟ اگر مقدمات حج رابخواهم بعد از آمدن وقت حج انجام دهم، اينجا امكان ندارد كه حجّى تحقّق پيدا كند. بعد از آن كهايام حج فرا رسيد، ديگر گذرنامه به كسى داده نمىشود، ديگر كسى نمىتواند راه به مكه پيدا كند. ازچندم ذى حجّة اصلاً فردوگاه جده تعطيل مىشود. پس پيش خودش حساب مىكند، مىگويد: شرطدوم وجوب كه خواه نا خواه قطعاً خواهد آمد و اگر من الان مقدمات را تهيّه نكنم، امكان ندارد بعد ازآمدن وقت بتوانم اين مقدمات را تهيه كنيم. لذا روى همان بيانى كه داشتيم، «الان يجب عليه تهيةالمقدمات، يجب عليه تحصيل المقدمات» اين تحصيل مقدمات در رابطه با وجوب فعلى حجنيست، «الحج لا يكون فعلاً واجباً» بلكه وجوب مثل نماز بعد از تحقّق وقت تحقّق پيدا مىكند، امامقدمه يك مقدمه است كه اگر قبل الوقت و در اين ظرف، مقدمه در خارج تحقّق پيدا نكند، بعد ازآمدن وقت ديگر راهى براى انجام مأموربه ندارد.
پس ما يك راه سومى مىتوانيم براى انكار واجب معلّق صاحب فصول پيدا كنيم و آن اين استكه نگوييم: اين واجب معلّق واجب مطلق است، نگوييم: وجوبش فعلى است. بلكه بگوييم: اين همواجب مشروط است، منتها از آن واجبات مشروطهاى است كه بلحاظ اين كه شرطش قطعاً تحقّقپيدا خواهد كرد، مقدماتش لزوم تحصيل قبلى دارد. پس تا اينجا سه راه براى انكار واجب معلّقصاحب فصول ما مىتوانيم پيدا كنيم.
اين سه راهى كه ما ذكر كرديم، نتيجهاش اين بود كه مسأله واجب معلّق و اين تقسيم، بلا اثر و بىفايده است. اما ما انكار نكرديم واجب معلّق را به صورتى كه سر از استحاله بيرون بياورد، يعنى اگركسى از ما سؤال كند كه اين تصريحى كه صاحب فصول در واجب معلّق كرده، آيا ذاتاً امكان دارد كهيك جايى وجوب فعليت داشته باشد و واجب استقبالى باشد؟ همه اين سه تا راه در مقام جواباثبات مىكنند، مىگويند: اين تصور مانعى ندارد، از نظر نفس تصويرى كه «الوجوب فعلى والواجب استقبالى» اين امر قابل تصورى است، يك امرى نيست كه سر از استحاله و امتناع بيرونبياورد. اين سه تا راه در عين اين كه اين تقسيم رابر صاحب فصول انكار مىكند، لكن در اصل تصويرو بحسب مقام ثبوت، راهى براى انكار واجب معلّق در كار نيست. اما در برابر بزرگانى از محققيناصوليين پيدا شدهاند، كه اينها ادعا كردهاند استحاله اين مطلب را، گفتند: اصلاً واجب معلّق بهصورتى كه صاحب فصول تصوير فرموده، محال است. از جمله اين بزرگان مرحوم محقق اصفهانىمرحوم شيخ محمد حسين كمپانى معروف «ره» در حاشيه كفايه، بيان مفصّلى در اثبات استحالهواجب معلّق دارد. مطالعه كنيد تا بررسى كنيم ببينيم مىتواند استحاله واجب معلّق را ثابت كند يانمىتواند؟.
تمرينات
كلام صاحب فصول(ره) در تقسيم واجب را بيان نماييد
استدلال استاد بر عدم ترتب فايده بر تقسيم صاحب فصول را تقريب كنيد
فرق واجب تعليقى با واجب منجّز را بيان كنيد
آيا واجبات مشروط وجوب فعلى دارند، چرا
فرق واجب معلق صاحب فصول(ره) با واجب مشروط شيخ انصارى(ره) چيستتفاوت دو تقسيم را بيان كنيد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...