دوشنبه 18 تير 1403 - 29 ذيحجه 1445 - 8 ژولاي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
تقسيم واجب به واجب مطلق و مشروط
تدریس استاد
متن
40 تقسيم واجب به واجب مطلق و مشروط 360
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
در معناى حقيقت حكم
حقيقت حكم و وجوب و تكليف، عبارت از همان بعث و تحريك اعتبارى است و در ناحيهحرمت، زجر اعتبارى يا چيزى منتزع از اين بعث و زجر است، آيا حقيقت حكم اين است يا حقيقتحكم همان اراده نفسانيه است كه تعلق مىگيرد به بعث و تحريك و تعلق مىگيرد به زجر در ناحيهمحرمات؟ اراده هم آيا بدون قيد و شرط يا «مقيّداً بقيد الاظهار و الابراز»؟ ما دو دليل اقامه كرديم براين كه حكم، همان بعث و تحريك است و اين نه به معناى اين است كه اراده «قبل البعث» وجودندارد بلكه اراده تحقّق دارد لكن حكم، عبارت از اراده نيست، وجوب عبارت از اراده نيست چونبعضىها خيال كرده بودند كه ما اصل اراده را نفى مىكنيم، اراده كه قابل انكار و نفى نيست. لكنبحث اين است كه حكم چيست؟ آيا حكم، عبارت از همان اراده است يا حكم، عبارت از اين بعثاعتبارىِ معلّق به قيد مجىء در واجب مشروط است؟ ما دو دليل ذكر كرديم.
دليل سوم يا مؤيد سوم: عبارت از اين معناست كه ما در باب حكم، دو نوع حكم داريم: يك حكمتكليفى داريم و يك حكم وضعى داريم و عنوان حكم، مقسم براى اين دو قسم قرار مىگيرد. اگر مإے؛ددظظ1!حكم را، يعنى مقسم را عبارت از اراده تشريعيه و تقنينيه بگيريم، آيا در احكام وضعيه مىتوانيمملتزم به اين معنا شويم؟ آنجايى كه شارع در نكاح، مسأله زوجيت را پياده مىكند، در باب بيع، مسألهملكيت را پياده مىكند و همين طور جزئيّت و شرطيّت و مانعيّت، آيا در باره اينها هم مىشود كسىاين طور بگويد؟ بگوييم: «الملكية ليس بحكمٍ للشارع، الزوجية ليس بحكمٍ للشارع» بلكه آن ارادهتشريعيهاى كه تعلّق به ثبوت ملكيتِ عقيب بيع صحيح مىگيرد، آن اراده عبارت از حكم است.
آيا مىشود در احكام وضعيه كسى چنين حرفى بزند؟ بگويد: اين زوجيتى كه عقيب اين نكاحِصحيح تحقّق پيدا كرده، اين «ليس حكماً شرعيا»، پس حكم شرعى چيست؟ آن اراده تشريعيهاى كهمتعلق به ثبوت زوجيتِ عقيب نكاح صحيح است؟ آيا اگر كسى يك چنين حرفى را بزند، در احكاموضعيه انسان مىپذيرد؟ نه اين كه چنين چيزى محال باشد، نه اين كه كسى بخواهد حكم به امتناع آنكند، لكن آن كه در احكام وضعيه مرتكز «عند المتشرعة» است، ملكيت حكم شرعى است. زوجيتحكم شرعى است. جزئيت مثلاً للمأمور به حكم شرعى است. «شرطية الوضوء للصلاة» حكمشرعى است. «مانعية الحدث عن الصلاة» حكم شرعى است. ما بگوييم: شما در باره اينها تعبير بهحكم نكنيد! حكم در يك مرحله متقدّم بر اينها است، حكم: آن اراده تشريعيه متعلقه به ملكيتِ«عقيب البيع» است. شايد اگر اين حرف را به متشرعه بگوييم، جواب انسان را مىدهد. آنكه در ذهنآنها مرتكز است «بما انهم متشرعه»، نفس اين احكام وضعيه است. نفس ملكيت را حكم وضعىمىداند. در حالى كه اگر ما پاى اراده تشريعيه را در كار بياوريم، چه فرقى بين احكام تكليفيه و احكاموضعيه است؟ چرا ما بين اينها مىتوانيم تفصيل قايل شويم و بگوييم: به احكام تكليفيه كه مىرسيم،حكم آن اراده شرعيه است.
اما به احكام وضعيه كه مىرسيم، حكم عبارت از آن مراد است كه مراد ملكيت است، مرادزوجيت است و امثال ذلك. آيا مىشود ما يك تفكيكى بين حكم تكليفى و حكم وضعى در اين رابطهداشته باشيم يا هر دو يك نواخت و يكسان هستند؟ اگر يكنواخت و يكسان شدند، همان طورى كهدر احكام وضعيه از مراد تعبير به حكم مىكنيم و حكم وضعى مىناميم، در احكام تكليفيه هم مراد،عبارت از حكم است. مراد چيست؟ مراد، بعث و تحريك اعتبارى چون اراده به بعث و تحريكاعتبارى تعلق گرفت، پس مراد خود همان بعث و تحريك اعتبارى است كه بيان مىكرديم كه اگر مرادمعلّق باشد و بعث و تحريك در آن تعليقى وجود داشته باشد، اين معنايش اين نيست كه در اراده همتعليقى وجود داشته باشد بلكه اراده فعليت دارد، اراده تحقّق دارد در حالى كه مراد، امر تعليقى است.
در نتيجه، احكام وضعيه، در حقيقت يك راهى مىشود براى ما كه نسبت به احكام تكليفيه هممطلب را به دست بياوريم. يا بايد بگوييم در احكام وضعيه هم «الملكية ليست بحكمٍ وضعى» بلكهآن اراده تشريعيه متعلقه به ملكيّت، حكم وضعى است. اين خلاف آن چيزى است كه مرتكز دراذهان متشرعه است و يا بايد تفكيك قايل شويم و بگوييم: در احكام وضعيه، مراد: عبارت از حكماست.
اما در احكام تكليفيه، اراده، حكم است. اين تفكيك و تبعيض هم وجهى و علتى ندارد. (پسهمان طورى كه در احكام وضعيه، مراد: عبارت از حكم شرعى وضعى است. در احكام تكليفيه هممراد: عبارت از حكم شرعى تكليفى است «من دون فرقٍ بينهما»). اين با حفظ اين معنا است كه در هردو، حكم، مسبوقيت به اراده تحقّق دارد. اراده تشريعيه در هر دو وجود دارد. اما بحث اين است كه آياحقيقت حكم: عبارت از نفس آن اراده است يا حقيقت حكم عبارت از مرادى است كه متعلق آن ارادهاست؟ مسأله احكام وضعيه هم يك راه استكشافى بود، بر اين كه مراد عبارت از حكم است و الاّ«يلزم التفكيك».
پس در نتيجه، ما هم در مقابل شيخ انصارى «اعلى الله مقامه الشريف» قرار گرفتيم و هم در مقابلمحقّق عراقى قرار گرفتيم. چطور؟ براى اين كه ما گفتيم: در «ان جائك زيدٌ فاكرمه»، قبل از آن كهمجىء زيد تحقّق پيدا كند، نه بعث و تحريكى وجود دارد و نه حكمى كه به نظر ما حكم، همان بعثو تحريك است. قبل از اين كه مجىء زيد در خارج تحقّق پيدا كند، «لا حكم، لا وجوب، لا تكليف، لابعث و لا تحريك اعتبارى». هيچ چيزى وجود ندارد، فقط يك انشائى از مولا صادر شده به نام «انجائك زيد فاكرمه» اما الان كه عبد در شرائطى هست كه مجىء زيد تحقّق پيدا نكرده، هيچ مسألهاىوجود ندارد و هيچ چيزى تحقّق ندارد.
نظر شيخ انصارى (ره) در رجوع قيد به ماده
اما به خلاف نظريه مرحوم شيخ انصارى «اعلى الله مقامه الشريف» كه ايشان مىفرمود: قيد بهماده مىخورد و همين الان حكم وجود دارد، همين الان بعث و تحريك وجود دارد، منتها مبعوثاليهِ آن مقيّد است، مكلّفبه آن تقيّد دارد مثل همان حرفى كه مشهور در واجب معلّق مىزنند. بهمجردى كه در ماه شعبان استطاعت پيدا شد، شرائط ديگر هم وجود داشت، «الحج واجبٌ». اينتكليف گريبان اين را گرفت و لذا كسى حق ندارد استطاعتش را از بين ببرد. اگر مستطيع شد، حقندارد بگويد: ما اختيار داريم مستطيع شديم، حالا استطاعت را از بين مىبريم. نه، تكليف گريبان اينرا گرفت به مجرد استطاعت و تحقّق ساير شرائط. اما تكليف به چه گريبان اين را گرفت؟ تكليف بهحج كه حج مقيّد به زمان خاص است، حج مقيّد به ذى حجّة الحرام است. الان ماه، ماه شعبان است.تكليف به حجّى كه آن حج مقيّد به ذى حجّة الحرام است گريبان مكلّف را مىگيرد. مرحوم شيخ درتمامى واجبات مشروط، مىگويد: همين الانى كه مولا گفت: «ان جائك زيد فاكرمه»، تكليف تحقّقدارد، منتها مكلّفبه اكرام «على تقدير المجىء» است. اما وجوب الاكرام و بعث و تحريك اعتبارىمتوجه به اكرام، همين الان گريبان مكلّف را گرفته است. گفتيم طبق فرمايش مرحوم شيخ، الان مامكلّف به نماز مغرب و عشا هستيم، همين الان تكليف تحقّق دارد، منتها مكلّفبه مقيّد به غروبشمس است، مكلّفبه مقيّد به ذهاب حمره مشرقيه است. اما «اصل التكليف» توقف بر غروبشمس ندارد و الان اين تكليف فعليت دارد.
نظر محقق عراقى(ره) در رجوع قيد به هيئت
فرمايش مرحوم محقّق عراقى هم در حقيقت به همين بر مىگردد، منتها با يك فرق. مرحوم شيخبعث و تحريك را عبارت از حكم مىدانست و مىگفت: الان تحقّق دارد. اما مرحوم محقّق عراقىمىگويد: بعث و تحريك الان تحقّق ندارد، اما حكم كه بعث و تحريك نيست! وجوب كه عبارت ازبعث و تحريك نيست! وجوب عبارت از آن اراده نفسانيه است و آن اراده نفسانيه الان هم وجوددارد. پس مرحوم محقّق عراقى روى تفكيكى كه بين بعث و تحريك و بين وجوب و حكم قايلاست، ضمن اين كه بعث و تحريك را معلّق به مجىء زيد مىداند، همان طورى كه مشهور قائلند. امادر عين حال، مىفرمايد: حكم معلّق به مجىء نيست براى اين كه حكم بعث و تحريك نيست بلكهحكم عبارت از آن اراده مُظهَره است و اراده مظهره تا نباشد، «ان جائك زيد فاكرمه» نمىتواند از مولاصادر شود و تحقّق پيدا كند.
پس در حقيقت ايشان مىگويد: همين الان تكليف به نماز مغرب و عشا وجود دارد در حالى كهبعث و تحريك نسبت به نماز مغرب و عشا وجود ندارد. «اما التكليف امرٌ و البعث و التحريك امرٌآخر». پس شيخ انصارى استاد الكل و همين طور مرحوم محقّق عراقى روى اين معنا توافق دارند كهقبل از آنكه وقت داخل شود، قبل از آنى كه مجىء زيد در «ان جائك زيد فاكرمه» تحقّق پيدا كند،«التكليف متحقّق»، منتها شيخ مىگويد: تكليف همان بعث و تحريك است و متحقّق است براى اينكه قيد به ماده مىخورد، نه به هيئت. اما محقّق عراقى مىفرمايد: قيد به هيئت مىخورد، بعث وتحريك در آن تعليق است، منتها چون حكم غير از بعث و تحريك است بلكه اراده مظهره است وچون اراده تحقّق دارد، پس حكم تحقّق دارد.
نظريه استاد در معناى حكم
اما در مقابل اين دو بزرگوار، مسأله اين است كه قبل از آنكه غروب شمس محقق شود، «لإے؛ذذظظ1!تكليف، لا وجوب، لا بعث، لا تحريك» تحقّق ندارد. نه فرمايش مرحوم شيخ
مبناى مشهور در مقابل شيخ اعظم و محقق عراقى
روى مبناى مشهور «فى مقابل الشيخ و فى مقابل محقّق العراقى»، يك اشكالى پيش آمده كه دراين باب مشكلهاى است. به آن اشكال اشاره مىكنم، شايد توضيح بيشتر را بعد بيان كنيم. اشكال ايناست: (در مقابل شيخ و محقّق عراقى) شما مىگوييد: الان كه مجىء زيد واقع نشده، هيچ چيزىتحقّق ندارد. حكم، تكليف، بعث و تحريك هيچ چيزى در كار نيست. سؤال: اگر «اكرام زيد بعدالمجىء»، توقف بر يك مقدمهاى داشته باشد كه آن مقدمه الان امكان تحصيل دارد، امكان تهيه دارد.اما اگر ما اين مقدمه را الان تهيه نكنيم، بعد از آنكه زيد آمد، ديگر امكان تهيه ندارد.
فرض كنيم كه زيد روز جمعه مثلاً مجيئش مىخواهد تحقّق پيدا كند. روز جمعه هم بازارها ودكانها بسته است. اگر زيد روز جمعه وارد شد، به اعتبار اين كه دست انسان بسته است، راهى براىاكرام زيد ندارد. اما امروز كه پنج شنبه است، دكانها باز و امكان تهيه مقدمات از گوشت و برنج و امثالذلك هست اما اگر صبر كنيم تا فردا مجىء زيد تحقّق پيدا كند، ديگر اكرام زيد براى ما ممكن نيست،ديگر راهى نداريم كه او را اكرام كنيم؛ اما اگر امروز مقدمات را تهيه كنيم، بله فرداى جمعه كه زيدوارد شد، خيلى هم قدرت داريم كه او را پذيرايى كنيم و اكرامش كنيم. سؤال و اشكال متوجه بهمشهور اين است، مىگويند: شما روز پنج شنبه مىگوييد: بايد اين مقدمات را تهيه كند يا نبايد تهيهكند؟ اگر مىگوييد: بايد تهيه كند، اين بايد، از راه وجوب مقدمه است. وقتى ذى المقدمه واجبنيست در روز پنج شنبه، چطور شما مىگوييد: مقدمهاش واجب است؟ روز پنج شنبه كه مىگوييد:نه حكمى است و نه وجوبى است و نه بعثى است و نه تحريكى.
پس چه سبب مىشود كه ما او را الزام كنيم، به اين كه مقدمات اكرام را تهيه كند؟ وقتى ذىالمقدمه وجوب پيدا نكرده هنوز، وقتى كه تكليف متعلق به ذى المقدمه هنوز نيامده، چطور گريباناين عبد را بگيريم و بگوييم: بر تو لازم است كه مقدمات را تهيه كنى و اگر بگوييم: لازم نيستمقدمات را تهيه كند، فردا مجىء تحقق پيدا كرد، اكرام ديگر امكان ندارد. امر دائر بين اين دو مشكلاست. بگوييم: تهيه مقدمات لازم است روى چه مبنا؟ روى مبناى شيخ انصارى،
نتيجه مسأله بنا بر مبناى مشهور
لذا روى مبناى اين دو بزرگوار، هيچ مشكلهاى در كار نيست براى اين كه تكليف فعلى و وجوبفعلى، روز پنج شنبه قبل از تحقّق مجىء زيد هست. اما روى مشهور كه هر دو را انكار مىكنند، همفرمايش شيخ انصارى را رد مىكنيد و هم فرمايش محقّق اراكى را، مىگوييد: روز پنج شنبه هيچچيزى وجود ندارد، مىگوييم روى مبناى شما تهيه مقدمات لازم است يا نه؟ اگر بگوييد: لازم است،پس چطور ذى المقدمهاى كه هنوز وجوب ندارد، مقدمهاش وجوب پيدا مىكند؟ اگر بگوييد: لازمنيست، اين عبد مىداند كه اگر امروز گوشت و نان تهيه نكند، فردا قدرت بر اكرام ندارد و نمىشوداكرام از او تحقّق پيدا كند. اين مشكله را مشهور چطور مىتوانند حلّ كنند؟
در باب شرعيات هم مثلاً اگر كسى الان آب در اختيارش هست، مىداند كه اگر الان وضو نگيريدو وقت مغرب برسد، ديگر آب در اختيار او نخواهد بود. حالا فرض كنيم كه اصلاً مسأله تيمم همبدل از وضو نيست. حالا چون اينجا تيمم بدليّت دارد، يك راه تخلّصى دارد، فرضنا كه تيممى اصلاًبه عنوان بدل از وضو مشروع نشده، فقط وضو شرط نماز است. اين آدم يقين دارد اگر الان استفاده ازآب كند و وضو بگيرد، نماز مغرب و عشا را مىتواند با وضو بخواند. اما اگر الان وضو نگيرد، مغربو عشا كه وارد شد، ديگر آبى وجود ندارد و تحصيل وضو امكان ندارد. روى مبناى شيخ انصارى ومبناى محقّق عراقى كه مىگويند: الان تكليف وجود دارد، «يجب عليه» اين كه الان وضو بگيرد «منباب المقدمة».
اما روى مبناى شماى مشهور «فى مقابل الشيخ و فى مقابل المحقّق العراقى»، شما الان به اينمكلّف چه مىگوييد؟ مىگوييد: حتماً وضو بگيرد، روى چه ملاكى؟ هنوز خود نماز وجوب پيدانكرده، چطور مىشود مقدمهاش از باب مقدميّت، وجوب پيدا كند؟ وقتى كه ذى المقدمه واجبنيست، ديگر معنا ندارد مقدمه اتّصاف به وجوب پيدا كند؟ پس اگر بگوييد: الان واجب است. معياروجوب چيست؟ راه وجوب چيست؟ اگر هم بگوييد: واجب نيست. فرض اين است كه با نبودنوضو، ديگر نماز نمىتواند بخواند براى اين كه ما فرض كرديم كه تيمم هم بدليت ندارد. پس«لايمكن له أن يُصلّى بعد غروب الشمس». هر طرف را اختيار كنيد، چنين گرفتارى هست. اينمشكله بسيار بزرگى است كه مشهور بايد براى تخلّص از اين اشكال چارهاى بينديشد. اما آن دوبزرگوار در كنار هستند و اين اشكال به آنها هيچ توجهى ندارد. اما به مشهور كاملاً اين اشكال متوجهاست. براى حل اين اشكال بايد راهى را در نظر بگيريم كه «ان شاء الله» روز شنبه عرض مىكنيم.
تمرينات
اقسام حكم را بيان كنيد
تفاوت نظريه شيخ انصارى(ره) با نظر محقق عراقى(ره) در باره حكم چيست
نظر شيخ انصارى (ره) و و محقق عراقى(ره) در رجوع قيد به ماده چيست
نظريه استاد و جواب ايشان به شيخ انصارى(ره) و محقق عراقى(ره) را تقريب نماييد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...