دوشنبه 18 تير 1403 - 29 ذيحجه 1445 - 8 ژولاي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
تقسيم واجب به واجب مطلق و مشروط
تدریس استاد
متن
40 تقسيم واجب به واجب مطلق و مشروط 350
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
مراحل تقسيمات مقدمه
تقسيمات مقدمه، هر كدام در دو مرحله بحث مىشد: يك مرحله اين بود كه آيا اين تقسيم فىنفسه صحيح يا غير صحيح است كه در تقسيمات مختلف بود؟ بعضى از تقسيمات صحيح بود وبعضى غير صحيح و بعضى هم محل اختلاف بود مثل اجزاء كه از آن تعبير به مقدمه داخليه مىشد.اين محل بحث بود كه آيا اجزاء به عنوان مقدمه داخليه مقدميت دارند يا ندارند. پس يك مرحلهبحث در اين تقسيمات در رابطه با اصل صحت تقسيم بود.
مرحله دوم اين بود كه بعد از آنكه اين تقسيم صحيح شد و در مرحله اُولى مناقشهاى نبود،كداميك از اين اقسام در نزاعِ در باب مقدمه واجب وارد است و كداميك از اين اقسام در نزاع واردنيست؟ مثلاً آنجايى كه تقسيم مىكرديم كه «المقدمة اما مقدمة الوجود و اما مقدمة الصّحة و امامقدمة العلم و اما مقدمة الوجوب» در ارجاع مقدمات صحت به مقدمات وجود مناقشه بود اما اصلصحّت تقسيم محل بحث نبود، ولى در عين حال اقسامش به استثناء يك قسم همه از محل نزاعخارج بودند. مقدمة العلم داخل در محل نزاع نبود، مقدمة الوجوب داخل در محل نزاع نبود، تنهإے؛ظظ1!مقدمة الوجود داخل در محل نزاع بود كه مقدمات صحّت را هم ارجاع به مقدمات وجود كرديم.
در اين تقسيم اخير كه آخرين تقسيم براى مقدمه بود «المقدمة امّا مقارنةٌ و اما متقدمةٌ و امامتأخّرة» مثل ساير تقسيمات در دو مرحله بحث است: يك بحث اينكه آيا نفس اين تقسيم صحيحاست يا نه؟ در همين مرحله بود كه آن قاعده عقليه علت و معلول مطرح شد و نتيجه اين شد كه مانعىندارد، مقدمه هم مىتواند مقارنه باشد، هم مىتواند متقدّمه باشد و هم مىتواند متأخّره باشد. منتهااينجا يك خصوصيتى پيش آمد كه يك مقدار دائره بحث وسيع شد به طورى كه مرحوم آخوند(ره)مجبور شدند آن مواردى كه خيال شده كه قاعده عقليه در آنها ضربه خورده و منخرم شده را به سهقسم تقسيم كنند: يكى شرائط و مقدمات تكليف، يكى مقدمات وضع، يكى مقدمات مأموربه. اينتقسيم در رابطه با حل آن اشكال عقلى است، يعنى آن مواردى كه به حسب ظاهر خيال شده بود كه آنقاعده عقليه لطمه خورده، اين تقسيم به لحاظ استقصاء آن موارد در رابطه با حلّ اشكال قاعده عقليهاست. اما آنچه به ما ارتباط دارد، به محل نزاع در باب مقدمه واجب مربوط است، به اساس بحثمقدمه واجب ارتباط پيدا مىكند، تنها آن مقدمات مأموربه است. آن مقدمه مكلّفبه است كه ارتباطبه بحث مقدمه واجب دارد اما اگر چيزى مقدمه تكليف شد، همان مقدمة الوجوبى است كه گفتيم: ازمحل نزاع خارج است براى اينكه بحث در مقدمة الواجب است، نه مقدمة الوجوب و مقدمةالتكليف.
خروج مقدمه تكليف و شرايط تكليف از محل نزاع
پس در عين اينكه در شرائط تكليف آن مشكل عقلى، چه به آن صورتى كه مرحوم آخوند ذكركردند و يا به هر صورتى آن مشكله عقليه حل شود و جواب داده شود، حل اشكال آن مسأله است، امامعنايش اين نيست كه آن داخل در محل نزاع در باب مقدمه واجب هم هست.
مقدمه واجب، يعنى مقدمة وجود المأموربه، يا مقدمة صحة المأموربه، كه مقدميت صحت راهم ارجاع به مقدميت الوجود كرديم. اما مقدمة التكليف، شرائط التكليف به عنوان بحث مقدمهواجب ارتباط دارد و همينطور شرائط الوضع، مقدمه ملكيت، اجازه در باب فضولى، مقدمه متأخّرهاست براى ملكيت من حين العقد، ولو اينكه در مقام اشكال را حل كرديم.
مرحوم آخوند(ره) هم به آن راهى كه خودشان ذكر فرمودند اشكال را حل كردند اما اين به اينمعنا نيست كه مقدمة الوضع هم مربوط به بحث مقدمه واجب است. مقدمة الملكية چه ارتباطى بهبحث مقدمه واجب دارد؟
پس تنها از اين اقسام ثلاثهاى كه مرحوم آخوند ذكر كردند، مقدمه مأموربهش داخل در محلنزاع است در باب مقدمه واجب است. منتها مقدمه مأموربه بتمام اقسامه الثلاثه، يعنى چه مقارنهباشد چه متقدمه باشد و چه متأخّره باشد يعنى اگر كسى در بحث مقدمه واجب قائل به وجوبغيرى مقدمه شد و بر حسب اصطلاح، ملازمه را پذيرفت، گفت: بين وجوب ذى المقدمه و وجوبمقدمه، ملازمه تحقق دارد، ديگر پيش اين قائل به ملازمه، فرق نمىكند كه اين مقدمة المأموربه،مقارن با مأموربه باشد، يجب تهيه آن، يجب تحصيل آن مثل استقبال قبله براى نماز كه مقارن با نمازاست، نه متقدّم است و نه متأخّر.
و اگر مقدمه متقدّمه باشد، قائل به ملازمه مىگويد: اين مقدمه متقدّمه در ظرف خودش كهعبارت از زمان متقدمه است بنا بر قول به ملازمه حتماً بايد تحقق پيدا كند. و اگر مقدمه متأخّره شد،مثل همان اغسال ليليه براى صوم مستحاضه قائل به وجوب مقدمه، همان كسى كه نصب سلّم را قبلالكون على السطح واجب مىداند، بايد اينجا هم همين حرف را بزند، بگويد: اگر غسل شب آينده درصحت روزه روز گذشته نقش داشته باشد، لازمه وجوب صوم و ملازم با وجوب صوم، «وجوبالغسل الآتى، الغسل فى الليل». منتها اين وجوب غيرى است كه ظرفش بعد از ذى المقدمه است،ظرفش بعد مضى اليوم است، ظرفش در شب تحقق پيدا مىكند.
در نتيجه؛ وقتى كه تقسيم به مقدمه متقدّمه و مقارنه و متأخّره را پذيرفتيم، آن قسمش كه عبارتاز مقدمه مأموربه باشد، تمام اين اقسام ثلاثهاش داخل در محل نزاع است، قائل به وجوب مقدمه درهر سه حكم به وجوب غيرى مىكند و آن كسى هم كه ملازمه را انكار دارد و وجوب شرعى مقدمهرا منكر است، همان طورى كه در مقدمات مقارنه مسأله وجوب را منكر است، در مقدمات متقدّمه ومتأخّره هم روى قاعده، مسأله وجوب غيرى را انكار دارد.
تعيين محل نزاع در كلام محقق نائينى(ره)
از اينجا يك توجّهى به كلام مرحوم محقق نائينى(ره) مىكنيم. ايشان فرمودند: شرائط مكلّفبهاز محل نزاع خارج است اما شرائط تكليف و وضع چون به موضوع حكم برمىگردد و به موضوعتكليف و وضع برمىگردد، داخل در محل نزاع است. اينجا اشتباه نشود كه آن محل نزاع غير از محلنزاع در باب مقدمه واجب است. وقتى كه ايشان مىفرمايد: شرائط مكلّفبه از محل نزاع خارجاست، يعنى از محل نزاع در اين مسأله كه آيا شرط متأخّر ممتنع است يا غير ممتنع؟ از آن محل نزاعبيرون است و وقتى مىفرمايد: شرائط تكليف و شرائط وضع، داخل در محل نزاع است، يعنى درمحل نزاع در آن مرحله اُولى كه آيا امتناع دارد يا ندارد؟ آيا مستحيل است يا مستحيل نيست؟ پس درحقيقت اينجا دو محل نزاع داريم: يك محل نزاع اين است كه آيا در باب اشكال شرط متأخّر كداممقدمه وارد و كدام مقدمه خارج است؟ محل نزاع اين است كه در باب مقدمه واجب كدام داخل درمحل نزاع است و كدام خارج است؟ و روى بيان مرحوم محقق نائينى(ره) آنچه در آن نزاع داخل است، از نزاع در باب مقدمه واجب خارج است براى اينكه شرائط تكليفكه «ليس بمقدمة الواجب، شرائط الوضع ليس بمقدمة الواجب» ولو اينكه شما شرائط را بهموضوعات احكام تبديل و تغيير دهيد، بگوييد: «ان استطعتم يجب عليكم الحج» برگشت به يكقضيه حقيقيه «المستطيع يحب عليه الحج» مىكند اما حالا كه به «المستطيع يجب عليه الحج»برگشت، معنايش اين نيست كه داخل در نزاع در باب مقدمه واجب است. «المستطيع»، يعنى «منحصل له الاستطاعة» نه «من وجب له تحصيل الاستطاعة». وقتى كه «ان استعطتم» به «المستطيع»برمىگردد، معنايش تغيير نمىكند.
اين طور نيست كه اگر به صورت «ان استعطتم» شد، معنايش اين است كه اگر خودبخود مستطيعشديد، بدون اينكه تحصيل استطاعت در شما لازم باشد، اما اگر تبديلش كرديم به «المستطيع يجبعليه الحج»، معنايش اين نمىشود كه «يجب تحصيل الاستطاعة». «المستطيع» مثل «المسافر يجبعليه القصر» است. آيا واجب است كسى عنوان مسافر را تحصيل كند؟ «الحاضر يجب عليه الاتمام»آيا لازم است كه مسأله حضور را تحصيل كند؟
پس اينجا دو محل نزاع است و از نظر دخول و خروج در اين دو محل نزاع، روى مبناى مرحوممحقق نائينى(ره) متعاكس مىشوند. اما روى مبناى ما، در آن نزاعِ اول همه را داخل دانستيم، گفتيم:شرائط التكليف داخل است، شرائط الوضع داخل است، شرائط المأموربه هم داخل است. در نزاعاول همه اينها داخل هستند. اما وقتى كه به مرحله دوم مىرسيم كه در نزاع در باب مقدمه واجباست، در اين نزاع فقط شرائط مأموربه و مقدمات مأموربه دخالت دارد، اما شرائط تكليف و شرائطوضع هيچ كدام در بحث مقدمه واجب نمىتواند نقش داشته باشد.
تقسيم واجب به واجب مطلق و مشروط
بحث اصلى در باب مقدمه واجب بود، براى اين بحث اصلى، مقدماتى را ذكر كردند كه تا به حالاز يك مقدمه فارغ شديم كه آن مقدمه، تقسيمات مقدمه بود كه در هر تقسيمى در دو مرحله بحثاست: يكى اصل صحة التقسيم و ديگر اينكه على فرض الصّحة كدامش داخل در محل نزاع در بابمقدمه واجب است و كدام خارج از محل نزاع است؟ كه تفصيلش را ملاحظه فرموديد.
اما مقدمه دومى كه در بحث مقدمه واجب مطرح مىكنند كه تصادفاً روى تناسب حكم وموضوع، بحثهاى مقدمى بحث مقدمه واجب، بيش از بحث خود مقدمه واجب است، كه ببينيمملازمه هست يا نيست؟ بحثهاى مقدمى چند برابر اصل بحث است. يكى از بحثهاى مقدمى، مسألهتقسيماتى است كه براى واجب شده است. واجب تقسيمات متعددى دارد: واجب مطلق و مشروط،واجب معلّق و منجّز، واجب نفسى و غيرى، واجب اصلى و تبعى و همين طور بعضى تقسيماتديگر كه اينها يك به يك ان شاء الله بايد ملاحظه شود.
اولين تقسيم، تقسيم واجب است «الى المطلق و المشروط. الواجب امّا واجبٌ مطلق و امّا واجبٌمشروط» در اين عنوان دو وصف مطرح است: يكى واجب، يكى هم مطلق، يا مشروط. در واجب كهبحث ندارد، آنچه متعلق وجوب است. مطلق و مشروط است، آيا اين اصطلاح هم در اصول مطرحاست، هم در فقه كراراً ذكر مىشود كه فلان واجب، واجب مطلق است، فلان واجب، واجب مشروطاست، آيا كلمه اطلاق و كلمه اشتراط در جوّ فقه و اصول يك معناى اصطلاحى خاصى دارد؟ آيا غيراز آن معنايى كه به حسب لغت و عرف براى اطلاق و اشتراط هست، يك معنى اصطلاحى اصولى وفقهى روى نفس كلمه اطلاق و اشتراط است يا اينكه ظاهر اين است كه اين كلمه مطلق و كلمهمشروط، به همان معناى لغوى و معناى عرفى خودشان استعمال شدهاند منتها بايد ملاحظه شود،ببينيم موصوف اين مطلق و مشروط چيست و وصف چه چيز واقع شده است؟ آنچه خصوصيتفقهى و اصولى دارد، اين وصف واقع شدن مطلق براى واجب است و وصف واقع شدن مشروطبراى واجب است؛ يعنى يك معناى خاصّ و يك اصطلاح خاصى در اين موصوف و صفت هست اماكلمه واجبشان همان واجب است، مطلق هم همان مطلق است به معناى لغوى، مشروط هم همانمشروط به معناى لغوى و عرفى است اما وقتى كه اين دو كنار هم قرار مىگيرند، موصوف و صفت بهاين عنوان مطرح مىشوند: «الواجب المطلق، الواجب المشروط» كه در آن صورت يك معناىخاص اصولى پيدا مىكند، يك معناى خاص فقهى پيدا مىكند اين مجموعه و اين توصيف بدوناينكه هر يك از موصوف يا صفت، يك اصطلاح خاصى در آنها مطرح باشد، «الواجب المطلق والواجب المشروط». حالا واجب مطلق چيست؟ واجب مشروط چيست؟ اينجا تعاريف متعدده وتعاريف متكثرهاى براى واجب مطلق و واجب مشروط ذكر شده است.
تقابل بين اطلاق و اشتراط
قبل از اينكه اين تعاريف را مطرح كنيم، ابتداءً اشاره به يك نكته لازم است و آن نكته اين است كهآيا تقابل بين اطلاق و اشتراط، تقابل بين مطلق و مشروط، تقابل تضادّ است يا تقابل تضايفى است؟قبلا عرض كرديم كه در اقسام متقابلين، چيزهايى را ذكر مىكنند، متناقضان، متضادّان، متضايفان وامثال اينها. ما مىدانيم كه بين اطلاق و اشتراط، تقابل تحقق دارد، اما كدام قسم از تقابل؟ بلا اشكالتقابلشان، تقابل ايجاب و سلب نيست، براى اينكه اطلاق و اشتراط دو وصف وجودى هستند و دوامر وجودى هستند و در متناقضين و ايجاب و سلب حتماً يك طرف بايد وجودى باشد و يك طرفعدمى باشد. پس بلا اشكال تقابلشان به لحاظ اينكه هر دو امر وجودى هستند به نحو تناقض نيست.امر دائر است بين اين دو مطلب كه تقابلشان به نحو تضادّ باشد يا به نحو تضايف باشد؟ آيا مثل ابيضو اسود و بياض و سواد است يا مثل ابوّت و بنوّت است كه تقابلشان تقابل تضايف است؟
ظاهر اين است كه تقابلشان به نحو تضادّ نيست به دليل اينكه اگر تقابل به نحو تضادّ باشد، درتضادّ اين معنا مطرح نيست كه بگوييم: سواد و بياض امتناع اجتماعش مثلاً به اضافه به فلان شىءاست.
امتناع اجتماع مسأله تضادّ به نحو اطلاق است. نمىشود كه جسم فى زمانٍ واحد هم معروضسواد باشد، هم معروض بياض باشد. پاى اضافه در اين امتناعِ اجتماع مطرح نيست يعنى عدم امكاناجتماع اين دو عَرَض براى معروض. البته اجتماع كه مىگوييم، معنايش فى زمن واحد است. در باباطلاق و اشتراط مسأله به دو دليل اينطور نيست:
يك دليل اينكه اگر مسأله اينطور باشد، بايد اين حرف را بزنيم، بگوييم: در عالَم، واجب مطلقنداريم براى اينكه خود شما مىگوييد: هر تكليفى مشروط به شرائط عامه است كه عبارت از بلوغ،عقل، قدرت، علم است.
مىگوييد: اين شرائط چهارگانه به عنوان شرائط عامه در همه تكاليف نقش دارد و شرط براىهمه تكاليف است. اگر بين اشتراط و اطلاق، تضادّ وجود داشته باشد، پس در عالَم، واجب مطلقنداريم براى اينكه «كل واجبٍ فهو مشروطٌ بالشرائط العامة الاربعة» و تقابل بين اطلاق و اشتراط راهم فرضاً شما تقابل تضاد گرفتيد. پس در نتيجه بايد در عالم خيال به واجب مطلق برسيم اما در واقعواجب مطلق نداريم، در حالى كه مسأله اين طور نيست.
اجتماع واجبات فى زمان واحد
دليل دوم اين است كه كثيرى از واجبات فى زمنٍ واحد هم اتصاف به عنوان اطلاق دارد و هماتصاف به عنوان مشروط دارد و لذاست كه اگر از انسان سؤال كنند: آيا نماز، واجب مشروط است ياواجب مطلق است؟ نه در جواب مىتوانيم بگوييم: واجب مطلق است و نه مىتوانيم بگوييم: واجبمشروط است. بايد سؤال كنيم كه صلاة را در رابطه با چه چيز سؤال كرديد؟ آيا صلاة را در رابطه باوقت ملاحظه مىكنيد؟ صلاة در رابطه با وقت، واجب مشروط است مثل حج نسبت به استطاعت.همان طورى كه قبل تحقق الاستطاعة، حج واجب نيست، قبل تحقق الوقت هم صلاة واجب نيست.لذا صلاة نسبت به وقت عنوانش عنوان واجب مشروط است اما همين صلاة با حفظ همينخصوصيت مشروط بودن، اگر مقايسه با طهارت و وضو شود، آيا صلاة در رابطه با وضو و طهارت،وجوبش چه وجوبى است؟ آيا به نحو واجب مطلق است يا به نحو واجب مشروط است؟ جواباين است كه واجب مطلق است. پس صلاة فى آنٍ واحد هم اتّصاف دارد «بانّه واجبٌ مطلق» و هماتّصاف دارد «بانّه واجبٌ مشروط»، منتها اطلاق به لحاظ طهارت و وضو مطرح است و اشتراط بهلحاظ وقت و زمان نماز مطرح است و مانعى از اجتماع اطلاق و اشتراط فى زمن واحد نيست و ايناز خصوصيات متضايفين است كه اين جهت در آنها وجود دارد اما در باب تضاد هر چه اضافه مطرحكنيد، اضافه امتناع اجتماع را از بين نمىبرد. اضافه نمىتواند جسم را در آنِ واحد، هم معروض براىسواد قرار دهد، هم معروض براى بياض، ولو اينكه عللش مختلف باشد. مثل اينكه دو نفر با هم دعوادارند، يكى مىخواهد اين جسم را معروض سواد قرار دهد، ديگرى مىخواهد اين جسم رامعروض بياض قرار دهد، بالاخره يا يكى غلبه مىكند و تنها يكى تحقق پيدا مىكند، يا هيچ كدامشانغلبه نمىكنند و هيچ كدام تحقق پيدا نمىكند اما فرض اينكه هر دو موفق شوند و جسم در آنِ واحدهم معروض سواد واقع شود و هم معروض بياض قرار بگيرد، فرض ممتنع است.
اما در متضايفين، صلاة فى آنٍ واحد هم اتصاف به اطلاق دارد، هم اتصاف به اشتراط. كما اينكهدر مسأله ابوّت و بنوّت هم همينطور است، ممكن است يك انسان در آنِ واحد هم پدر باشد و همپسر باشد. پدر باشد نسبت به فرزندش و فرزند باشد نسبت به پدرش. ابوّت و بنوّت در آنِ واحد دريك انسان به لحاظ تعدد اضافه قابل جمع است. اما در متضادّان هر چه هم شما اضافه را متعدد كنيد،علل را متعدد كنيد، امكان ندارد كه شىء در آن واحد هم معروض سواد باشد و هم معروض بياض.پس در نتيجه استفاده مىكنيم كه مسأله تقابل بين اطلاق و اشتراط، همان تقابل تضايف است، نهتناقض، براى اينكه هر دو وجودى هستند نه تضاد براى اينكه امكان اجتماع به لحاظ تعدد اضافههإے؛××ظظ1!مطرح است. بعد از اين مقدمه نوبت مىرسد به تعريف واجب مطلق و واجب مشروط ان شاء الله.
تمرينات
چرا مقدمه تكليف و امثال آن از محل نزاع خارج است
محل نزاع را از نظر مرحوم نائينى(ره) توضيح دهيد
در تقسيم واجب به مطلق و مشروط چه چيزى ملاك است
تقابل بين اطلاق و اشتراط را بيان كنيد
مراد از اجتماع واجبات فى زمان واحد چيست
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...