دوشنبه 18 تير 1403 - 29 ذيحجه 1445 - 8 ژولاي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
اشكال شرائط متأخره و راه حل آن
تدریس استاد
متن
40 اشكال شرائط متأخره و راه حل آن 349
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
بررسى كلام نائينى(ره) در مقايسه بين شرايط و اجزاء
مطلبى را كه مرحوم محقق نائينى(ره) با آن طول و تفصيل ذكر فرمودند، مورد مناقشات متعددقرار گرفته، چه آن مطلبى را كه در رابطه با تحرير محل نزاع و تعيين محل نزاع بيان فرمودند و چهمطلبى را كه در رابطه با اصل بحث اختيار كردند. اما مطلبى را كه در رابطه با تحرير محل نزاع ذكركردند، اولين مسأله كه مسأله بسيار مهمى هم بود اين بود كه ايشان شرائط متعلق تكليف را از محلنزاع خارج دانستند و خروجش به اين نحو بود كه هيچ مانعى در اين شرائط وجود ندارد و تقريباً دوجهت براى اين مسأله بيان فرمودند: يكى اينكه اين شرائط را با اجزاء مقايسه كردند به اين صورتكه اگر يك مركبى داشته باشيم كه داراى دو جزء باشد: يك جزئش مثلاً اول نهار و يك جزئش آخرنهار و بين اينها حتى فاصله زمانى هم وجود داشته باشد، آيا در اينجا چه مىگوييم؟ در اينجا راه غيراز اين است كه بگوييم هنگامى كه آن جزء اخير در آخر نهار تحقق پيدا مىكند، لا محاله مركبمأموربه همان وقت متحقق مىشود، همان زمانى كه جزء دوم تحقق پيدا كند، با اينكه فاصله زمانىهم وجود دارد، اما مركب از دو جزء، انما يتحقق به اينكه جزء اخيرش هم تحقق پيدا كند و قبل ازتحقق جزء اخير، حتى يك آن هم نمىتوانيم حكم به تحقق مركب كنيم. در باب شرائط متعلقتكليف هم مسأله به همين صورت است، «ما الفرق بين الشرط و الجزء؟ كما ان تحقق المركبيتوقف على تحقق اجزائه كذالك، تحقق المشروط يتوقف على تحقق شرطه» پس همان حسابى كهدر باب اجزاء جريان دارد در باب شرائط هم هست. دليل دومشان اين بود كه حقيقت و ماهيتاشتراط به يك اضافه برگشت مىكند. همان چيزى كه مرحوم آخوند در شرائط متعلق تكليف بيانكردند، ايشان اينجا ذكر مىكنند.
اما دليل اول ايشان خلاف آن چيزى است كه در باب شرط متأخّر محل بحث است. در باب شرطمتأخّر در اغسال ليليه كه براى صحّت روزه روز گذشته شرطيت دارد، اينجا بايد مسأله را روشنكنيم كه آيا اتصاف روزه روز گذشته به صحّت در چه زمانى خواهد بود؟ يعنى شما وقتى كه صبركرديد و ملاحظه كرديد كه اين زن مستحاضه اغسال ليليه آتيه را انجام داد، حالا كه حكم مىكنيد «بانّالصوم صحيح»، از كى صحيحٌ؟ يعنى حكم مىكنيد به اينكه روزه از الان كه غسل واجب شد اتصافبه صحت دارد يا اينكه شبيه كاشفيت اجازه در باب فضولى حكم مىكنيد به اينكه روزه در همانظرف وقوعش اتصاف به صحت داشته است؟ اين غسل متأخّر، اين غسل واقع در ليل آتى، شرطيتدارد بر اينكه روزه روز گذشته در همان هنگام وقوعش اتصاف به صحت پيدا كند، يعنى اين دوساعتى كه بين تماميت روزه و غسل فاصله است، در اين دو ساعت روزه حكمش چيست؟ حكمشاين است كه صحيح است يا نه؟ شما روى شرط متأخّر مىگوييد: وقتى كه غسل واقع شد، روزه منحين وقوعه اتصاف به صحت دارد در حالى كه در مركب اگر يك جزئى از اجزاء مربوط به اول نهاراست و جزء ديگر مربوط به آخر نهار است و بين الجزئين فاصله زمانى وجود دارد، كسى اين حرفرا مىزند كه وقتى كه جزء اخير در آخر نهار واقع شد، بگوييم: مركب اول نهار واقع شده است؟ درباب اجزاء مىگويند: وقتى جزء آخر تحقق پيدا كرد، مركب تحقق پيدا مىكند. كسى نيامده وقوعجزء اخير را در ظرف خودش كه عبارت از آخر نهار است، كاشف از اين قرار دهد كه مركب، اولنهار عبارت از ظرف جزء اول است و تحقق پيدا كرد.
آيا كسى در باب اجزاء اين حرف را مىزند؟ شما كه شرائط را تشبيه به اجزاء مىكنيد،مىخواهيد همين برنامه را در باب شرائط هم پياده كنيد؟ بگوييد: صومش حالا آمد، دو ساعت بعدهم شرطش كه عبارت از غسل است تحقق پيدا مىكند، بعد تحقق الغسل، صوم از آن وقت به بعداتصاف به صحت پيدا مىكند؟ اينكه مسأله شرط متأخّر نيست. شرط متأخّرى كه محل نزاع است،اين است كه شرط بوجوده المتأخّر، كاشف از اين باشد كه مشروط در ظرف خودش صحيحاً واقعشده، مشروط قبل از شرط صحيحاً تحقق پيدا كرده، منتها شما نمىدانيد، وقتى كه شرط آمد كشف ازاين معنا مىكنيد.
پس اينكه شما مسأله شرائط را با اجزاء مقايسه مىكنيد و آن حكم مترتّب بر اجزاء را در بابشرائط پياده مىكنيد، غير از آن چيزى است كه محل بحث و محل نزاع است. آنچه محل بحث است،حكم به صحت صوم بعد الغسل نيست، آنچه محل بحث است، اين است كه غسل كاشف از اينباشد كه صوم در ظرف وقوعش اتصاف به صحت پيدا كند. پس شما نمىتوانيد شرائط را با حساباجزاء يكى حساب كنيد و اينها عين هم است، مسأله شرائط يكون مشابهاً للاجزاء. اين اولاً.
جواب به محقق نائينى(ره) از برگشت حقيقت شرطيت به اضافه
اما دليل دوم شما كه عبارت از اين بود كه حقيقت شرطيت به يك اضافه برگشت مىكند، همانطورى كه مرحوم آخوند ذكر كردند، اين اولاً مناقض با دليل اولتان است براى اينكه دليل اوّللازمهاش اين بود كه بعد تحقق الشرط صحت پيدا شود، اما اين دليل اقتضا مىكند كه اضافه به لحاظهمان حرفى كه معروف است و مرحوم آخوند و مرحوم محقق عراقى حتى در تكوينيات ذكرفرمودند كه اضافه يك دامنه وسيعى دارد، ممكن است مضافش حالا تحقق داشته باشد، اما مضافاليهش بعد تحقق داشته باشد. اگر اين حرف را هم بپذيريم و آن اشكالى كه به مرحوم محقق عراقى وهم به مرحوم محقق خراسانى صاحب كفايه ذكر شد، كه اضافه از امور متضايفه است و معقول نيستكه مضاف با وصف اضافه حالا تحقق داشته باشد، اما از مضاف اليه هيچ اثر و خبرى نباشد. ذاتمضاف با قطع نظر از اضافه، محل بحث نيست، اما «مضاف بما هو مضافٌ لا يعقل» كه بدون تحققطرفين تحقق داشته باشد. با قطع نظر از اين اشكال، اين دو دليلتان با هم منافات دارد. در مسأله اضافهمىخواهيد بگوييد: اضافه همين الان تحقق دارد، همين الان صوم اتصاف به صحت پيدا مىكند،همين روز قبل از آمدن ليل، صوم اتصاف به صحت پيدا مىكند، در حالى كه در تشبيه شرائط بهاجزاء، اين مسأله نيست. در باب اجزاء كسى نمىگويد: وقوع جزء اخير كشف از اين مىكند كهمركب با همان جزء اول حاصل شده بلكه همه مىگويند كه بايد صبر كنيم همه اجزاء مركب وجودپيدا كند، ولو بين اين اجزاء فاصله زمانى تحقق داشته باشد، بعد از اينكه همه اجزاء محقق شد، آنوقت مركب تحقق پيدا مىكند.
پس دليل دوم ايشان هم فى نفسه باطل است و هم مناقض و مغاير با دليل اول است. دليل اول يكاقتضايى دارد، اما دليل دوم اقتضاى ديگر. دليل اول مىگويد: تا غسل نيايد صوم صحيحنيست و صحتش من حين الغسل است اما دليل دوم مىگويد: آمدن غسل در ظرف خودش، دليل براين است كه صوم در همان نهار اتصاف به صحت پيدا كرده و در ظرف خودش متصف به صحتاست. اين راجع به امر اولى كه ايشان در باره تحرير محل نزاع ذكر مىكنند. راجع به امر دوم مطلبشان
جواب به خروج اضافات و اعتبارات از محل بحث
اما مطلب سومشان اين بود كه اضافات و امور انتزاعيه از محل بحث خارج هستند. مثلاً مسألهسبق، مسأله لحوق، مسأله تقدّم و تأخّر، مسأله تعقّب و امثال ذلك، اينها را ايشان از بحث خارجدانستند. بعد يك بيانى در رابطه با علت خروج اينها ذكر كردند كه عرض كرديم نزديك به همانبيانى است كه امام بزرگوار در اصل مسأله حل اشكال بيان كردند. اگر مقصود ايشان همان معناباشد و مقصودشان قدّم وصفى و تأخّر وصفى و تقدّم و تأخّر عنوانى نباشد.
به عبارت ديگر: در اين امر سوم ايشان دو احتمال جريان دارد: يك احتمال اين است كه نظرواقعى ايشان به همان بيانى باشد كه امام بزرگوار ذكر كردند كه عبارت هم خيلى ابائى از اين معناندارد. اگر نظر ايشان همان امر هم باشد، يك اشكال به مرحوم محقق نائينى(ره) وارد است و آن ايناست: بيانى را كه امام بزرگوار ذكر فرمودند، براى حل اشكال بود، به عنوان حل اشكال چه چيز از آناستفاده كردند و شما چه چيز مىخواهيد استفاده كنيد؟ مىخواهيد استفاده كنيد كه اينها خارج ازمحل نزاع است. پس مطلب روى اين احتمال، يك مطلب است. مطلب هم فى نفسه صحيح است. امااز اين مطلب صحيح چه چيز مىخواهيم استفاده كنيم؟ استفاده امام بزرگوار اين بود كه اين راه حلاشكال است. در باب فضولى اين حرف را مىآوريم، در باب صوم مستحاضه همين حرف رامىآوريم و به عنوان راهحل از اين مطلب استفاده مىكنيم. اما شما همين مطلب حق را آورديد، از آناستفاده مىكنيد كه پس اين خارج از محل نزاع است. اگر يك مطلبى به نظر شما حق و واقعاً هم حقبود، اين دليل بر اين است كه پس بايد آن مطلب از محل نزاع بيرون باشد يا اينكه در همان محل نزاعآن مطلب حق را بياوريم و به عنوان راهحل از آن استفاده كنيم؟
نتيجتاً روى اين احتمال، در عين اينكه مطلب، مطلب و اما مطلب چهارمشان
برگشت قضيه شرطيه به قضيه حمليه
اما در رابطه با اصل مطلب؛ همان طور كه ديروز عرض كرديم ايشان براى عنوان يك تبدلى رامطرح كردند، گفتند: عنوان شرائط تكليف و وضع را برمىداريم و جايش موضوع الحكممىگذاريم. به عبارت روشنتر: اگر قضيه به صورت قضيه شرطيه بود، بگوييم: «ايها الناس اناستطعتم يجب عليكم الحج» كه به حسب ظاهر استطاعت در شرط ذكر شده، «و يجب عليكم الحج»جزاء است و جزاء وجوب الحج است و استطاعت به عنوان شرط تكليف مطرح است، ايشانفرمودند كه همين تعبير باطناً به يك قضيه حمليه برمىگردد كه «المستطيع يجب عليه الحج» كهعنوانش عنوان يك قضيه حقيقيه است و فرمودند: بين قضيه حقيقيه و قضيه خارجيه، فرقهاىزيادى وجود دارد، يك فرق مهمش در رابطه با مسأله علم است، كه در قضاياى شخصيه علم نقشدارد، اما در قضاياى حقيقيه عنوان نقش دارد. مثلا در غير مورد شارع اگر مولا بخواهد بداند كه زيدمستطيع است، يا نداند كه زيد مستطيع است، علم و جهل مولا به اينكه زيد مستطيع است يا نه؟ هيچنقشى در اين قضيه ندارد. آنچه نقش در اين قضيه دارد عنوان «المستطيع» است و «المستطيع» همموضوع براى حكم است. موضوع وقتى كه با حكم مقايسه شود، چه مسأله علّيّت و معلوليّت را دراين رابطه مجعول بدانيم و چه بگوييم: بين موضوع و حكم، جعل علّيّت و معلوليت نشده، اگر قائلبه جعل سببيت شويم، مسأله روشن است، «الموضوع سببٌ و الحكم مسبب و لا يعقل ان يتقدّمالمسبب على جزء حتى من السبب» و اما اگر مسأله سببيت را قائل نشويم، لكن همان نسبتى كه بينعلت و معلول تحقق دارد، بين موضوع و حكم هم همان نسبت تحقق دارد، يعنى حكم متفرع برموضوع است، حكم مترتّب بر موضوع است و موضوعى كه حكم بر آن ترتب و تفرع دارد، معقولنيست كه از حكم تأخّر داشته باشد و از حكم متأخّر باشد، ولو ببعض اجزائه.
پذيرش اشكال از طرف محقق نائينى(ره)
اين فرمايش ايشان در فرق بين قضيه خارجيه و حقيقيه در رابطه با علم مطرح كردند، خود آنهم مورد مناقشه است كه نيازى نيست آن مناقشه را بيان كنيم ولى اشكال مطلب اين است كه اگر اينرا نديده بگيريم، اين بيان ايشان تسليم اشكال است، نه راه حل اشكال. يعنى شما در حقيقت اشكالرا پذيرفتيد، گفتيد: بله، بين موضوع و حكم مسأله سببيت و مسببيت وجود دارد و امكان ندارد كهشرائط تكليف متأخّر از تكليف باشد، امكان ندارد كه شرائط وضع متأخّر از وضع باشد. مىگوييم:در باب بيع فضولى روى اجازه آن اشكالى كه مطرح بود، روى چه فرض اجازه مطرح بود؟ اينهايىكه بيع فضولى متعقّب به اجازه را داخل در دائره اشكال مىكردند كه تصريح كرديم كه اگر اجازه راناقله بدانيم، محل اشكال نيست، اگر اجازه را كاشفه بدانيم به كشف حكمى، اين هم كه محل اشكالنيست پس اينهايى كه مسأله بيع فضولى را به عنوان مثال و اشكال مطرح كردند، روى فرض ايناست كه اجازه كاشفيت داشته باشد به كشف حقيقى، يعنى اجازه يك ماه بعد، كاشف از اين باشد كهملكيت حالا تحقق پيدا كرده و واقع شده است. اصلاً اشكال در باب بيع فضولى روى اين فرضاست. شما سؤال فرموديد: اشكال در حقيقت اگر مسأله را با آن اشكالى كه در رابطه با شرائط متعلق تكليف، يعنى در امر اولى كه درتحرير محل نزاع ايشان بيان كردند، مخلوط كنيم، نتيجه اين مىشود كه در تمامى موارد، ايشاناشكال را پذيرفتند براى اينكه در شرائط متعلق كه حكم اجزاء را بار كردند، گفتيم: معناى اينكه حكماجزاء بار مىشود يعنى بايد صبر كنيم جزء تمام شود تا مركب تحقق پيدا كند. در باب شرط ومشروط هم بايد صبر كنيم شرط تحقق پيدا كند. از هنگام تحقق شرط بگوييم مشروط حاصل شدهاست. همان طورى كه در باب اجزاء نمىتوانيم بگوييم: جزء بعدى كاشف از اين است كه مركب منحين وقوع جزء اول واقع شده، در باب شرط هم نمىتوانيم بگوييم: وقوع شرط كاشف از اين استكه مشروط من حين تحققه واقع شده است. مشروط واقع شد منتظر شرطى هستيم، شرط هم كه آمداز حالا به بعد اثر مىكند، براى اينكه حالا كامل شده، حالا شرطش آمده، مثل اينكه حاصل جزء كاملشده و مركب تحقق پيدا كرده است.
پس نتيجتاً؛ اگر آن فرمايش را به اين فرمايش ضميمه كنيم، ايشان در تمامى موارد، اشكال راپذيرفتند براى اينكه در مشروط مىگويند: بايد صبر كنيم شرط كه آمد از حين شرط اثر مىكند.اشكال مستشكل كه روى اين مسأله نبود. مستشكل مىگفت: شما با آمدن شرط به عقب برگرديد واز هنگام مشروط، مسأله تأثير و تأثّر را مطرح كنيد، شما هم در حقيقت اشكال را پذيرفتيد. اين راجعبه شرائط متعلق تكليف.
در شرائط تكليف هم كه مقصود از تكليف اعم از تكليف و وضع است، يعنى حكم. در شرائطحكم كه شما از آن تعبيبر به موضوع حكم فرموديد، منتها حكم اعم از تكليف و وضع است، آنجا همشما قبول كرديد. در باب اجازه نسبت به عقد فضولى، خلاصه حرف شما و فرمايش شما اين استكه اجازه بعدى نمىتواند در ملكيت از يك ماه قبل تأثير كند. مستشكل هم همين را مىگفت و همينسؤال را مىكرد. و اصلاً اشكال در بيع فضولى روى اين مبناى خاص بود، نه اينكه روى هر مبنايىشما در باب اجازه پيش بياوريد اشكال هست. اگر اجازه ناقله باشد كه اشكالى نيست، اگر كاشفهباشد به كشف حكمى كه اشكالى وجود ندارد. اشكال روى كاشفيت اجازه به كشف حقيقى است.شما چه راه حلى براى اين پيدا كرديد غير از اينكه اشكال را قبول كرديد.
پس در نتيجه اگر بيان ايشان را خوب دقت كنيد صدراً و ذيلاً ايشان در جميع موارد اشكال راپذيرفتهاند هم در شرائط متعلق تكليف و هم در شرائط تكليف و وضع كه از آن به موضوع الحكمتعبير مىكنند اعم از حكم تكليفى و وضعى است در حالى كه اين همه وقت را كه صرف كرديم براىاين بود كه يك راهحلى براى اين اشكال پيدا كنيم، نه اينكه اشكال را قبول كنيم. از اول اگرمىخواستيم اشكال را بپذيريم، ديگر نياز به اين راه دور و دراز نبود. از اول اشكال را مىپذيرفتيم وهمه حرفها و فتاوى را كه منافات با اين مسأله داشت از بين مىبرديم. مىگفتيم: كسى حق ندارد درباب بيع فضولى اجازه را كاشفه بداند به كشف حقيقى. كسى حق ندارد در باب صوم مستحاضهبگويد: با غسل ليله آتيه، صوم من حين وقوعه اتصاف به صحت پيدا مىكند بلكه بعد از اينكه غسلآمد، از آن هنگام اتصاف به صحت پيدا مىكند. اين خلاصه نظريه اين بزرگوار و آن اشكالاتى كه دراين رابطه مطرح بود.
لذا مجبوريم كه به همان حرفهاى قبلى خودمان برگرديم، كه اساسش روى اعتبارى بودن مسائلدر جميع اقسام ثلاثه بود. در شرائط تكليف خود تكليف «امر اعتبارىٌ» در شرائط وضع خود وضع«امر اعتبارىٌ» در شرائط مكلّفبه شرطيت «امر اعتبارىٌ» و بهترين راه حل براى مشكله آن قاعدهعقليه، همين است كه مسأله اعتباريت را در تمامى اقسام مطرح كنيم و از اين اشكال تخلّص پيداكنيم. در رتبه بعد در باب شرائط مكلّفبه، همان بيانى را كه امام بزرگوار(ره) بيان فرمودند، آن هم بهعنوان راهحل اشكال، نه به عنوان خروج از محل نزاع، راه صحيحى است منتها در درجه دوم كهنوبت به اين درجه دوم هم نمىرسد، اما اگر كسى فرضاً به اينجا رسيد، راهحلش همان است.
تمرينات
دليل اول محقق نائينى(ره) را با جواب آن بيان كنيد
كلام نائينى(ره) در مقايسه بين شرايط و اجزاء چيست
توضيح دهيد كه طبق كداميك، دو احتمال كه در دليل سوم مرحوم نائينى(ره) وجوددارد، را بيان كنيد
چرا جواب مرحوم نائينى(ره) در واقع پذيرش اشكال است
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...