دوشنبه 18 تير 1403 - 29 ذيحجه 1445 - 8 ژولاي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
اشكال شرائط متأخره و راه حل آن
تدریس استاد
متن
40 اشكال شرائط متأخره و راه حل آن 347
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
تحرير محل بحث در كلام محقق نائينى(ره)
براى تكميل بحث، مناسب است كه كلام مرحوم محقق بزرگوار نائينى(ره) را در اين رابطه ذكركنيم. كلام ايشان خيلى مفصل است، لكن اجمالى از كلام ايشان را عرض مىكنيم. ايشان ابتداءً براىتحرير محل نزاع و اينكه در شرط متأخّر، كدام شرط متأخّر داخل در محل نزاع است؟ چند مطلب رابه عنوان تحرير محل نزاع ذكر فرمودهاند.
مطلب اولشان اين است كه اين چيزى را كه مرحوم آخوند(ره) صاحب كفايه به عنوان قسم سومو نوع سوم ذكر كردند و در مقام جواب برآمدند كه عبارت از شرائط مأموربه و شرائط مكلّفبهاست، اين شرائط مكلّفبه از محل نزاع خارج است، يعنى بلا اشكال شرط متأخّر در رابطه با آنهااشكالى ندارند و نه تنها اشكال ندارد، محل نزاع هم قرار نگرفته، براى اينكه شرائط مأموربه اگرتأخّر زمانى داشته باشد، مثل همان مثال صوم مستحاضه نسبت به اغسال ليليه آتيه است، اين شرائطبا اجزاء چه فرق مىكند؟ اگر مأموربه عبارت از يك مركبى باشد كه اين مركب، مجموعش در زمانواحد نمىتواند تحقق پيدا كند، بلكه مثلاً هر جزئى از اين مركب در يك جزئى از زمان واقع مىشود،اينجا را ايشان مىفرمايد: شما چه مىگوييد؟ اگر مأموربه يك مركبى بود و اين مركب، ذات اجزاءبود و اين اجزاء در زمان واحد نمىشد تحقق پيدا كند، بلكه هر جزئى در يك جزء از زمان تحقق پيدامىكند، اينجا آن جزء اولى را كه شما اتيان مىكنيد، اگر بخواهد صحيح باشد، اگر بخواهد امتثالمأموربه و امر باشد، توقف دارد بر جزء آخر. جزء آخر كى تحقق پيدا مىكند؟ در زمان متأخّر. لذاايشان مىفرمايد: فرق بين جزء متأخّر كه در زمان متأخّر واقع مىشود و بين شرط متأخّر كه در زمانمتأخّر تحقق پيدا مىكند، چيست؟ هيچ فرقى وجود ندارد. و معناى اينكه فرق وجود ندارد، ايناست كه اگر بخواهيد امر به مركّب را امتثال كنيد، بايد همه اجزاء مركب را در خارج موجودكنيد و ايجاد همه اجزاء با توجه به اينكه در زمانهاى مختلف هستند، اين است كه مثلاً جزء اولش رادر جزء اول اتيان كنيد، جزء دوم را در جزء دوم اتيان كنيد، جزء سوم را هم در جزء آخر. امتثال توقفبر اين دارد. موافقت امر به مركب به اين حاصل مىشود كه هر جزئى در ظرف خودش و در زمانخودش تحقق پيدا كند، ولو اينكه يك جزء متأخّر است و جزء ديگر متقدّم. چطور شما آنجا اشكالشرط متأخّر را پياده نمىكنيد؟ بين جزء و شرط چه فرق مىكند؟ حالا اگر غسل ليله آتيه را به عنوانمثلاً يك جزء مركبى مطرح كرده بودند و مأموربه عبارت از صوم و غسل ليله آتيه بود به صورت يكمركب، شما مناقشه نمىكنيد اين غسل ليله آتيه به جاى جزئيت، عنوان شرطيت پيدا كرده است.چطور حالا كه شرط شد، گرفتار اين اشكال شد؟ واقعش اين است كه بين جزء و شرط، فرقى نيست.
بعد مىفرمايد: حقيقت شرط عبارت از همان اضافه است. آن اضافهاى كه در كلام مرحوم آخوندبود، را ايشان تأييد مىفرمايد كه حقيقت شرط عبارت از آن اضافهاى است كه بين مشروط و شرطتحقق دارد و آن اضافه همان هنگام صوم وجود دارد، هنگام مشروط تحقق دارد، منتها مضاف اليهشتأخّر زمانى دارد، در آينده تحقق پيدا مىكند و الاّ حقيقت اشتراط، به اضافه برمىگردد و اضافه هم درهمان حال و هنگام تحقق مشروط، مقارناً للمشروط تحقق دارد.
ايشان مىفرمايند: بله؛ در مسأله اغسال ليليه آتيه صورت مسأله را عوض مىكنيم، يك وقتمىگوييم: اغسال ليليه آتيه براى صحت روزه روز گذشته شرطيت دارد، به نظر ايشان هيچ گونهاشكالى در آن نيست. اما اگر كسى فرضاً اينطور فتوا داد، گفت: اگر زن مستحاضه در شب آينده غسلكند، مدخليت دارد در اينكه حدث استخاضه از روز گذشته رفع شده باشد كه غسل شب آينده دررفع حدث روز گذشته مؤثر باشد، اين دچار اشكال مىشود. اينجا مسأله اشكال شرط متأخّر مطرحاست. اما شرط براى صحت روزه روز گذشته معنايش غير اضافه بيشتر نيست. اما اگر بگوييم: اينسبب مىشود كه حدث استحاضه قبل از ليل و قبل از غسل رفع شود، اينجا در همان مسأله علت ومعلول داخل مىشود و امتناع شرط متأخّر و اينكه چارهاى براى حكم به امتناع وجود ندارد. اينحرفى است كه در امر اول ذكر مىكنند.
عدم لزوم تقارن زمانى در علل غائيه
در امر دوم هم باز به عنوان تحرير محل نزاع - چون عنوانى كه در آن قاعده عقليه مطرح بود،مسأله علت و اجزاء علت و معلول بود - مىفرمايند: اين علتى كه در اين قاعده عقليه مطرح شد كهعلت با معلول بايد تقارن زمانى داشته باشد، اين در غير از علت غائيه است. در علت غائى مسألهاينطور نيست براى اينكه وجود خارجى و وجود عينى علت غائى معمولاً متأخّر از معلول است.علت غائى يعنى آن فائدهاى كه بر اين شىء ترتب پيدا مىكند، آن اثرى كه بر اين شىء ترتب پيدامىكند. معمولاً فائدهاى كه بر شىء ترتب پيدا مىكند، متأخّر از آن شىء است. خانه را مىسازد براىاينكه در اين خانه سكونت كند. علت غائى ساختن خانه، سكونت در اين خانه است. سكونتبوجوده الخارجى تأخّر از ساختن خانه دارد، يعنى اينجا معلول قبل از علت است. پس بايد بگوييمكه علت غائى اصلاً از قاعده عقليهاى كه بايد علت و معلول تقارن زمانى و تقدّم رتبى داشته باشد،خارج است. بگوييد: اگر اينطور است، پس چه چيز انسان را به ساختن خانه تحريك مىكند؟ چهچيز انسان را به ايجاد معلول تحريك مىكند؟ مىفرمايد: آن وجود علمى علت غائى است. و بهتعبيرى كه ما تعبير مىكرديم، تصديق به فائده است كه اين تصديق به فائده محرّك براى انسان است،مبدأ براى اراده است و يكى از مبادى اراده شناخته مىشود. آن كه نقش دارد، وجود الفائدة فىالخارج نيست، آن كه نقش دارد، وجود علمى فائده است، منتها وجود علمىاش به نحو تصديق نه بهنحو تصوّر. چون تصديق و تصور هر دو مربوط به علم هستند. «العلم ان كان اذعاناً للنسبة فتصديقٌو الاّ فتصوّر»، تصور و تصديق، دو بخش از علم هستند و دو نوع از علم هستند. آنچه نقش دارد درتحقق اراده و محرّك عضلات است نحو المراد، وجود علمى فائده و به تعبير ما «التصديق بالفائدة»است كه تصديق به فائده، همان وجود علمى فائده است كه هميشه تقدّم بر معلول دارد.
پس اگر علت غائى را در رابطه با وجود خارجى و با وجود عينى ملاحظه كنيد، هميشه متأخّر ازمعلول است، هميشه فائده مترتّب بر ذى الفائدة است و متأخّر از ذى الفائدة است. پس ما بايد وجودعينىاش را نياوريم و در اين قاعده عقليه برايش حساب باز نكنيم. وقتى كه مىگوييم: «لا بد منمقارنة العلة مع المعلول زماناً» كلمه علت را توسعه ندهيم كه علت غائى را هم بگيرد و مقصود ازعلت غائى هم همان وجود خارجى علت غائى باشد چون آنجا هيچ تقارن زمانى نيست، بلكه علتمتأخّر از معلول است و مترتّب بر معلول است.
مىفرمايد: در علل تشريع هم مسأله به اين كيفيت است. مثل اينكه نماز را واجب كردند براىاينكه نماز نهى از فحشا و منكر مىكند، براى اينكه نماز معراج مؤمن است يا صوم را واجب كردندبراى اينكه صوم نقش مؤثر در حصول تقوا و حالت كنترل نفس و تسلط بر نفس دارد. مىفرمايد: درعلل تشريع هم اگر شما وجود خارجى اين علل تشريع را ملاحظه كنيد، وجود خارجىاش هميشهتأخّر دارد. تا نماز تحقق پيدا نكند كه نهى از فحشاء و منكر حاصل نمىشود، تا نماز تحقق پيدا نكند،حالت معراجيت تحقق پيدا نمىكند. تا صوم در خارج محقق نشود كه تقوا تحقق پيدا نمىكند. لذاعلل تشريع هم در وجود خارجيشان با اينكه علّيّت دارند، اما متأخّر از معلول هستند. اما در تحريكعضلات براى تشريع و در اراده متعلقه به تشريع، وجود علمى آنها نقش دارد، همان تصديق به فائدهنقش دارد. مىفرمايند: اصلاً علل تشريع با علل غائيه فقط يك اختلاف در تعبير دارند و الاّ علل غائيهدر احكام شرعيه، همان علل تشريع است. عبارت فرق كرده، فرقى بين علت غائى و علت تشريع دراحكام شرعيه وجود ندارد. اين هم يك امر دومى كه در رابطه با تحرير محل نزاع بيان كردهاند.
خروج عناوين تقدّم، تأخّر و امثال آن از محل نزاع
امر سومى كه در همين رابطه بيان مىكنند، مىفرمايند: يك سرى عناوين و اضافات را بايد ازمحل نزاع بيرون كنيم. در آنها هيچ مشكلهاى و جاى اشكال در رابطه با اين قاعده عقليه نيست.مىفرمايد: آن عناوين و اضافات مثل عنوان تقدّم، عنوان تأخّر، عنوان سبق، عنوان لحوق و امثالذلك است. در بيان اين امر البته اشاره مىكنند به سنخ آن بيانى كه امام بزرگوار در حل اشكال بيانكردند، منتها ايشان به عنوان اشاره ذكر مىكنند و توضيحى هم در اين رابطه نمىدهند. مىفرمايد:چرا ما مىگوييم: اين عناوين و اضافات از محل نزاع خارج است؟ براى اينكه عنوان تقدّم از ذاتمتقدّم انتزاع مىشود، منتها مشروط به اينكه آن متأخّر هم در ظرف خودش تحقق پيدا كند. وقتى كهمىخواهيم بگوييم: «عقد الفضولى متقدّم على الاجازة»، اين تقدّم از خود عقد انتزاع مىشود، از ذاتعقد انتزاع مىشود. منتها اين انتزاع، شرطش اين است كه اجازه در آينده، در ظرف خودش تحققپيدا كند. اما اگر اجازهاى در خارج به حسب واقع، وجود پيدا نكرد، ديگر نمىتوانيم عنوان تقدّم را ازخود عقد فضولى و ذات عقد فضولى انتزاع كنيم چون متوقف بر همين معناست.
بعد به اجزاء زمان اشاره مىكنند و مىفرمايند: در اجزاء زمان اين خصوصيت هست كه شماعنوان تقدّم را از خود زمان انتزاع مىكنيد و مىدانيد كه آنجا مقارنت امكان ندارد. در مسأله عقدفضولى امكان مقارنه تحقق دارد، امكان مقارنه تحقق دارد اما در اجزاء زمان، اين امكان هم تحققندارد. ما نمىتوانيم اين امكان را تصوّر كنيم كه اجزاء زمان روز پنجشنبه مقارن با روز چهارشنبهباشد، اما در باب فضولى نسبت به مالك و رضايت مالك، اين امكان تقارن وجود دارد. اين حرفىاست شبيه آن فرمايش امام، منتها ايشان جهت فلسفىاش را لذا ايشان مىفرمايد: در اين سرى عناوين و اضافات مثل تقدّم و تأخّر، سبق و لحوق، تعقّب وامثال ذلك، نبايد مناقشه كرد و اصلاً اينها محل نزاع نيستند، اينها يك امور روشنى هستند كه هيچگونه اشكالى در آنها جريان ندارد و در حقيقت شرط متأخّر در اينها وجود ندارد. آن كه شرطيتدارد، عنوان تقدّم است و تقدّم هم همراه خود عقد است، نه اينكه بعداً بخواهد كسب تقدّم كند. اگردر ظرف خودش اجازه تحقق پيدا كرد، مىفهميم كه عقد «من حين وقوعه كانَ متصفاً بالتقدّم و كانَمعنوناً بعنوان التقدّم». پس اين قبيل اضافات و عناوين چون هيچ اشكالى در آنها وجود ندارد، را بايداز محل نزاع خارج كرد.
خروج علل عقليه از محل بحث
آخرين امرى كه در رابطه با محل نزاع ذكر مىكنند، مىفرمايند: علّتهاى عقليه را هم بايد از محلنزاع بيرون ببريم. علل عقليه قابل مناقشه نيستند. آنها يمتنع اينكه تأخّر از معلول داشته باشد حتىيك جزئش هم ممتنع است كه تأخّر از معلول داشته باشد. لذا خود علّتهاى عقليه به هيچ وجه داخلدر محل نزاع نيستند.
پس به نظر ايشان دو خصوصيت در محل نزاع وجود دارد: يك خصوصيت اينكه بايد عللشرعيه باشد نه علل عقليهاى كه امكان ندارد آن قاعده در آنها انخرام پيدا كند. و دوم اينكه شرطمأموربه و شرط مكلّفبه هم نباشد بلكه بايد شرط تكليف، يا شرط وضع باشد. و مىفرمايد: ما ازاين شرط تكليف و شرط وضع، به يك تعبير جامعى تعبير مىكنيم، مىگوييم: «موضوع الحكمالشرعى» محل نزاع است. حالا اين حكم شرعى چه تكليفى باشد و چه وضعى باشد.
بعد مىفرمايند: براى موضوع الحكم بايد يك توضيحى براى شما عرض كنيم كه اين توضيحهم در حقيقت محل نزاع را روشن مىكند و هم اينكه نتيجتاً در رابطه با محل نزاع چه نظرى را بايدانتخاب كنيم؟ آن را هم روشن مىكند. لذا اين قسمت از كلام ايشان هم باز كلام مفيد و نسبتاً مفصّلاست كه خلاصهاش را ان شاء الله عرض مىكنيم و بعد هم ببينيم آيا در مجموعه بيانات ايشان اشكالو نظرى وجود دارد يا اينكه اين حرفى است كه بايد به طور كلى پذيرفته شود.
تمرينات
چرا مرحوم نائينى(ره) شرائط مكلف به را از محل بحث خارج مىدانند
عدم لزوم تقارن زمانى در علل غائيه را توضيح دهيد
چرا عناوين تقدّم تأخّر و امثال آن از محل نزاع خارج است
دليل خروج علل عقليه از محل نزاع را بيان كنيد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...