دوشنبه 18 تير 1403 - 29 ذيحجه 1445 - 8 ژولاي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
اشكال شرائط متأخره و راه حل آن
تدریس استاد
متن
40 اشكال شرائط متأخره و راه حل آن 345
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
شرائط شرعيه از امور اعتباريه
اگر شرائط شرعيه به طور كلى يك امور اعتباريه باشد، مانند احكام تكليفيه و احكام وضعيه كهچه بسا خود شرائط هم از احكام وضعيه است، اگر اينها از احكام وضعيه است ديگر مشكله آن قاعدهعقليه جواب داده مىشود، زيرا آن قاعده در مورد شرائط واقعيه است، در مورد علت و معلول واقعىو اجزاء علت و معلول واقعى است و حق در مسأله هم همين است كه شرائط شرعيه امور اعتباريهاست و راه حل آن اشكال هم همين است. لكن اگر ما فرض كرديم كه مسأله در باب شرائط شرعيهاين چنين نيست، بلكه اينها يك واقعياتى است كه خصوصيت اينها اين است كه جز شارع، كسى ازاين واقعيات خبر ندارد و تنها شارع است كه مطلع بر اين واقعيات است، اگر ما اين مبنا را در بابشرائط شرعيه قائل شديم، آن وقت راه حل آن اشكال در شرط متأخّر مخصوصاً، مثل همان اغسالليليه كه براى صحت صوم روز قبل مستحاضه شرطيت دارد، چيست و به چه صورت ما آن قاعدهعقليه را اينجا پياده كنيم كه ضربه و انخرامى به آن وارد نشود؟
خصوصيت اجزاء زمان
اينجا يك راهى را امام بزرگوار(ره) بيان فرمودند. ايشان مقدمتاً مىفرمايند: - كه اين مقدمهنتيجهاش روى بحث ما ظاهر مىشود و اساس دقت را بايد روى همين مقدمه انجام دهيم - اجزاءزمان ولو اين كه براى هر قطعهاى از آن اجزاء يك عنوانى لذا مىگوييم: وقتى كه دوشنبه و سهشنبه تقارن وجودى ندارند، لا محاله يكى از اين دو تقدّمدارد و ديگرى تأخّر دارد. وقتى كه اينها تدريجى شدند و اجتماع و تقارنشان در آنِ واحد ممتنع بود،لا محاله نوبت به تقدّم و تأخّر مىرسد. بايد بگوييم: دوشنبه متقدّم بر سهشنبه است و سهشنبه متأخّراز دوشنبه است. اينجا اين مشكله پيش مىآيد كه ما اينجا دو مطلب داريم، اين دو مطلب را در رابطه بإے؛خخظظظاين تقدّم و تأخّر چطور جمع كنيم؟ به عبارت روشنتر: كانّ يك مسأله وجدانى بديهى اينجا وجوددارد، «و هو تقدّم يوم الاثنين على يوم الثلثا» و تأخّر روز سهشنبه از روز دوشنبه، آيا اين مطلبوجدانى قابل انكار است؟ اگر كسى انكار كرد، بايد تقارن را مثلاً مطرح كند؟ و تقارن با تدريجيّتنمىسازد. اين يك مسأله وجدانى است.
متضايف بودن تقدّم و تأخّر
از آن طرف مىبينيم تقدّم و تأخّر متضايفان است، عنوان تقدّم و عنوان تأخّر دو عنوان متضايفاست مثل عنوان ابوّت و بنوّت، همان طورى كه در عنوان ابوّت و بنوّت نمىتوانيم يكى از اين دو رابدون ديگرى تثبيت كنيم، نمىتوانيم بگوييم: ابوّت تحقّق دارد و بنوّت تحقق ندارد و بلكه لازمهتضايف، تقارن عنوانين است، اين دو عنوان حتى بينشان تقدّم و تأخّر نيست، «اتصاف الاب بكونهاباً» حتى تقدّم رتبى هم ندارد بر «اتصاف الابن بكونه ابناً» اين دو اتصاف «فى رتبة واحده، فى زمانواحد كما هو شأن التضايف»، تضايف يك چنين اقتضايى دارد. تضايف يك چنين لازمى دارد كه دراتصاف به احد متضايفين، هيچ يك از دو طرف، تقدمى بر ديگرى ندارد، ولو تقدّم رتبى هم در كارنيست در مسأله متضايفين تا بخواهيد بگوييد: «زيدٌ اَبٌ»، در همان رتبه بايد بگوييد «عمرو اَب» و لايعقل كه زيد اَب، تقدّم زمانى بر عمرو ابن داشته باشد و حتى لا يعقل كه تقدّم رتبى داشته باشد. اينهافى زمن واحد و فى رتبة واحده هستند.
پس يك مسأله، مسأله تضايف است، تضايف اقتضا مىكند كه اتصافين فى زمن واحد و فى رتبةواحده باشد. و مسأله تقدّم و تأخّر، يكى از مصاديق تضايف است، يكى از مصاديق متضايفين است.اگر گفتيد: اين شىء بر آن شىء تقدّم دارد، در همين زمان و در همين رتبه بايد بگوييد: شىء دوم هماز شىء اول تأخّر دارد. اينطور نيست آنكه اتصاف به عنوان تقدّم پيدا مىكند، در اين اتصاف تقدّمداشته باشد بر آن كه اتصافِ به عنوان تأخّر پيدا مىكند. تأخّر و تقدّم فى زمان واحد فرض كنيد مثلامام و مأموم است. امامت و مأموميت متضايفان هستند. اينطور نيست كه «اتصاف الامام بالامامة قبلاتصاف المأموم بالمأمومية» باشد. با اينكه مأموم، مأموم است، پشت سر امام است لكن اتصافها درعرض واحد و در رتبه واحده تحقق دارد. پس يك مسأله مسأله تضايف است.
مسأله ديگر قاعده فرعيت است كه آن قاعده فرعيت را چند بار اشاره كرديم كه «ثبوت شىءلشىء فرع ثبوت المثبت له» اگر قيام را بخواهيد براى زيد ثابت كنيد، فرع اين است كه زيد ثبوتداشته باشد و وجود داشته باشد. بين قضيه موجبه و قضيه سالبه محصله، همين فرق وجود دارد،وقتى شما مىگوييد: «زيد قائمٌ» لا يعقل كه اين معنا بدون تحقق زيد تحقق پيدا كند. اما اگر گفتيد:«ليس زيد بقائم» به صورت سلب تحصيلى و سالبه محصله، سالبه محصله دو مصداق دارد: يكمصداقش اين است كه زيد باشد و قيام نداشته باشد، يك مصداقش اين است كه زيدى نباشد تااتصاف به قيام داشته باشد. لذا در سالبه محصله با انتفاء موضوع، قضيه سالبه محصله صحيح است واتصاف به صدق پيدا مىكند اما در قضيه موجبه، مسأله اينطور نيست، آنجا ثبوت شىء لشىء است واين متفرع بر اين است كه آن مثبت له اول ثبوت داشته باشد تا شما بتوانيد اين محمول را بر آن ثابتكنيد و آن را متصف به اين محمول كنيد. اين قاعده فرعيت هم يك قاعده مسلّمه عقليه است و كسىنمىتواند در اين قاعده ترديد داشته باشد.
پس ما در اينجا سه مطلب داريم: يك طرف وجدان ما حكم مىكند به اينكه امروز دوشنبه تقدّمبر روز سهشنبه دارد. آيا كسى مىتواند در اين معنا مناقشه كند كه روز دوشنبه متقدّم بر روز سهشنبه؟اين يك مطلب وجدانى. دو قاعده عقليه هم اينجا هست: يكى اينكه وقتى كه شما مىگوييد: روزدوشنبه تقدّم دارد، اين تقدّم از عناوين متضايفه است، معنايش اين است كه روز سهشنبه تأخّر دارد واتصاف دوشنبه به تقدّم، در همان رتبه اتصاف سهشنبه است به تأخّر. تقدّم و تأخّر امران متضايفانهستند، حتى از نظر رتبه هم بينشان اختلاف نيست. پس تا مىگوييد: امروز دوشنبه تقدّم دارد،معنايش اين است كه سهشنبه تأخّر دارد. حالا مىخواهيد بگوييد: سهشنبه تأخّر دارد، كدام سهشنبه؟سهشنبهاى الان وجود ندارد. «ثبوت شىء لشىء فرع ثبوت المثبت له». الان شما داريد مسأله تقدّم وتأخّر را پياده مىكنيد، الان داريد اين دو اتصاف را وجداناً ثابت مىكنيد، مىگوييد: دوشنبه تقدّم ووجود دارد اما سهشنبه تأخّر دارد در حالى كه اثرى از وجود سهشنبه در كار نيست و «ثبوت شىءلشىء فرع ثبوت المثبت له». شما اول سهشنبهاى را موجود كن، مثبت له را ثابت كن، بعد بگو تأخّردارد. سهشنبهاى وجود ندارد تا شما آن را متصف به عنوان تأخّر كنيد. مىگوييم: سهشنبه متأخّر،كدام سهشنبه؟ سهشنبهاى در كار نيست، آن كه ما در آن واقع هستيم و وجود دارد، عبارت از يومالاثنين است كه ما نحن فيه مىباشد اما سهشنبه بعد مىخواهد وجود پيدا كند، اجزاء زمانى است كهدر آينده مىخواهد تحقق پيدا كند و الان هيچ گونه حضّ و بهرهاى از وجود براى سهشنبه وجودندارد. وقتى سهشنبهاى وجود نداشت، چطور شما مىگوييد: تأخّر دارد؟ تأخّر وصف است. تأخّراثبات يك صفت براى سهشنبه است، سهشنبهاى كه وجود ندارد «كيف يمكن ان يتصف بالتأخّر»؟ واگر آن اتصاف به تأخّر پيدا نكرد، امروز هم نمىشود اتصاف به تقدّم پيدا كند، براى اينكه تقدّم وتأخّر امران متضايفان هستند. آيا در باب ابوّت و بنوّت مىشود يك تفكيكى قائل شويم بگوييم زيد،الان پدر است، به لحاظ اينكه ابنش يك ماه بعد مثلاً وجود پيدا مىكند؟! چطور آنجا تفكيك بينابوّت و بنوّت غير معقول است، اينجا هم تفكيك بين تقدّم و تأخّر غير معقول است. و اين هم لازمهبيان امام است.
شما بگوييد: صبر مىكنيم تا فردا بيايد، وقتى صبر كرديد فردا آمد، اشكال عكس مىشود. فردا كهدر آن واقع شديم، مىخواهيد سهشنبه را متصف به عنوان تأخّر كنيد، تقدّمش دوشنبه است و حالاينكه اثرى از دوشنبه نيست. دوشنبه «وُجد و انعدم»، بقاء براى دوشنبه نيست. و لذا شما در مقامتعبير، تعبير بكانَ مىكنيد، مىگوييد: ديروز دوشنبه بود، معنايش اين است كه الان از وجود دوشنبهاثرى باقى نيست. يك وجود متدرّجى و قطعهاى از اجزاء زمان ديروز تحقق پيدا كرد، «و لم يبق بلصار منعدماً، صار متقضياً و متصرماً». فردا هم اگر صبر كرديد تا فردا، سهشنبه وجود پيدا مىكند،لكن اثرى از دوشنبه ديگر باقى نمىماند. و اگر دوشنبهاى نباشد كه اتصاف به تقدّم پيدا كند، سهشنبههم نمىشود اتصاف به تأخّر پيدا كند براى اينكه تقدّم و تأخّر امران متضايفان هستند.
پس ما اين مشكله را چطور حل كنيم؟ از يك طرف مسأله وجدانى است كه شائبه خلاف هم درآن جريان ندارد، انسان قسم مىخورد كه دوشنبه تقدّم بر سهشنبه دارد، از طرفى با آن دو قاعده عقليهچطور مسأله را سازش مىدهيد؟ با مسأله تضايف و با مسأله قاعده فرعيت چطورى اين مسألهوجدانى را تطبيق مىدهيد؟ اتصاف در عرض هم، قاعده فرعيت هم مىگويد موضوع، اول بايدثابت باشد، بعد نوبت به محمول برسد، بعد نوبت به اتصاف برسد، سهشنبهاى كه وجود ندارد،«كيف يمكن ان يتصف بالتّأخّر»؟ و اگر اتصاف به تأخّر پيدا نكرد، امروز هم «لا يعقل ان يتصفبالتقدّم»، با اينكه اين اتصاف يك امر وجدانى و تقريباً امر بديهى است. اين مشكله را در خود اجزاءزمان چطور بايد حل كرد؟ واقعاً هم مشكله است.
(سؤال و پاسخ استاد): يعنى وقتى شما مىگوييد، سهشنبه تقدّم دارد بر دوشنبه، اگر كلمه واقعىرا دنبالش بچسبانيم، دروغ است؟ چه تقدّمى؟ تقدّم اصلاً از متضايفين است، نحوه تقدّم چه تقدمىاست؟ تقدّم زمانى است. واقعى است يا تخيلى؟ تقدم واقعى است. تقدّم هم كه از متضايفان است.پس يعنى وقتى شما مىگوييد: «هذا متقدم» بايد در كنارش بگوييد: «و ذاك متأخّر» (ذاك) نداريد تااينكه حكم كنيد «بانه متأخّر»، (ذاك) فردا مىخواهد تحقق پيدا كند. سهشنبهاى نيست تا الان بگوييد:سهشنبه متأخّر. قاعده فرعيت را براى همين جهت ذكر كرديم. وقتى شما امروز مىگوييد دوشنبه،اين دوشنبه وجود دارد، متقدّمٌ، تقدّم هم از متضايفان است. بايد بگوييد: پس سهشنبه هم متأخّراست. سهشنبه را كه شما متصف به وصف تأخّر مىكنيد، كجاست سهشنبه كه شما مىگوييد تأخّردارد؟ اين مثل اين است كه زيدى كه نيست را بگوييد: اتصاف به قيام دارد. زيدى كه تحقق ندارد «لايعقل ان يتصف بالقيام» سهشنبهاى هم كه وجود ندارد، «كيف يتصف بانه متأخّر»؟ تأخّر وصفاوست. وصف بايد موصوفش ثابت باشد، وصف بدون موصوف را اين قاعده عقليه فرعيت نفىمىكند. پس اينجا چه كار كنيم؟
راه حل اشكال تقدّم و تأخّر در زمان
ايشان اين مسأله را اينطور حل فرمودهاند، مىفرمايند: در باب تقدّم و تأخّر كه محل بحثماست، يك وقت در اتصاف و اثبات تقدّم و تأخّر مىخواهيم صحبت كنيم، مىخواهيم تقدّم را براىيك شىء و تأخّر را براى شىء ديگر اثبات كنيم. يك وقت كارى به اين تعبيرات و به اين عناوين و بهاين اتصافها نداريم، يك مطلب واقعىِ ذاتى را بررسى مىكنيم. وقتى كه مسأله دوشنبه را در رابطه باسهشنبه ملاحظه مىكنيم، مىبينيم كه اين دوشنبه به حسب ذات تقدّم بر سهشنبه دارد و كارى بهاينكه بنشينيم قضيه تشكيل دهيم، وصف اما در ما نحن فيه مسأله تقدّم و تأخّر به ذات برمىگردد و نمىتوانيم شبيه تقدّم و تأخّرهايى كه درجاى ديگر مطرح مىكنيم، را اينجا مطرح كنيم. جزء اول از زمان، يك تقدّم ذاتى بر جزء ثانى از زماندارد، تقدّم كانّ داخل در ماهيتش است و داخل در ذاتش است و الاّ چيزى نيست كه ما خودمانبخواهيم اثبات كنيم و توصيف كنيم. حتى روى كلمه تقدّم و تأخّر هم تكيه نمىكنيم، اين را به عنوانبيان و اشاره به آن واقع، مسأله را مطرح مىكنيم. و الاّ شما ممكن است اوّليت و ثانويت را مطرحكنيد، يا عناوينى از اين قبيل براى معرفى اين معنا مطرح كنيد. اوليت و تقدّم جزء اول از زمان، جزءذاتش است در مقايسه با جزء دوم كما اينكه جزء دوم را وقتى كه با جزء اول مقايسه مىكنيد، تأخّرجزء ذاتش است و وقتى كه با جزء سوم مقايسه مىكنيد، تقدّمْ ذاتى آن مىشود و اين هيچ منافاتىندارد. اگر مسأله به ذات برگشت و غير از مسائل اتصاف و اثبات و ثبوت شىء لشىء شد كه معناىوصفيت و معناى اضافه است، هيچ منافاتى با آن دو قاعده عقليه نمىتواند داشته باشد. همان مسألهوجدانى به قوت خودش باقى است، كما اينكه ما هم ارتكازاً اين تعبير را مىكنيم و در اين تعبير هيچگونه مسامحه و عنايت هم نمىبينيم. مىگوييم: امروز تقدّم بر فردا دارد، در حالى كه فراديى نيستفعلاً كه اتصاف به عنوان تأخّر داشته باشد. اما اتصاف را بايد كنار بگذاريم، الفاظى از قبيل اتصاف رابايد از بين ببريم، براى اينكه معناى اتصاف، اين است كه يك چيزى زائد بر ذات است، يك چيزىاضافه بر ذات است در حالى كه در اجزاء زمان، اين تقدّم و تأخّر مربوط به ذاتشان است، نه به عنوانيك امر وصفى مثل قيامى كه براى زيد ثابت است.
مؤيّد راهحل امام (ره)
ايشان چند مؤيّد و بلكه دليل براى اين معنا ذكر مىكنند كه من يكى را امروز عرض مىكنم براىتفكيك بين اين دو جهت و آن اين است كه در باب علت و معلول مگر شما نگفتيد كه علت تقدّمرتبى بر معلول دارد منتها تقارن زمانى دارد، اما از نظر رتبه علت ذاتاً تقدّم رتبى بر معلول دارد درحالى كه در اين وصف تقدّم و تأخّر و وصف علّيت و معلوليّت، مسأله به چه نحو است؟ در رابطه باوصف علّيّت و معلوليّت همان طورى كه ديروز هم اشاره كردم، وصف علّيت و معلوليّت در زمانواحد است و در رتبه واحده. اينطور نيست كه اتصاف علت به علّيّت در يك رتبه، تقدّم بر اتصافمعلول به معلوليت داشته باشد «اتصافان فى زمن واحد و فى رتبةٍ واحده» و همين طور در همينعلت و معلول. اينكه شما مىگوييد كه «العلة متقدّمة على المعلول» به حسب رتبه، در اتصاف علتبه تقدّم، آيا باز تقدّمى براى علت هست؟ يعنى اول علت اتصاف به تقدّم پيدا مىكند بعد معلولاتصاف به تأخّر پيدا مىكند يا اتصاف علت به تقدّم حتى از نظر رتبه در عرض اتصاف معلول به تأخّراست؟ وقتى كه مىگوييم: «العلة متقدّمة و المعلول متأخّر»، اين دو قضيه موجيه حتى در رتبه همبينشان اختلافى وجود ندارد. اتصاف علت به تقدّم در رتبه اتصاف معلول به تأخّر است،
تمرينات
اعتبارى بودن شرائط شرعيه را توضيح دهيد
خصوصيت اجزاء زمان به چه صورت است
راهحل اشكال تقدّم و تأخّر در زمان را بيان كنيد
مؤيّد راهحل امام(ره) را بيان كنيد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...