دوشنبه 18 تير 1403 - 29 ذيحجه 1445 - 8 ژولاي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
اشكال شرائط متأخره و راه حل آن
تدریس استاد
متن
40 اشكال شرائط متأخره و راه حل آن 341
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
بررسى جواب مرحوم آخوند(ره) در شرايط حكم و شرايط تكليف
اين مطلبى را كه مرحوم محقق خراسانى(ره) در رابطه با حل اشكال نسبت به آن قسم اول كهعبارت از شرايط حكم و شرايط تكليف باشد بيان فرمودهاند و امام بزرگوار هم اين مطلب را تأييدكردهاند، با توضيح به مسأله قدرت و مثال قدرت، آيا اين مطلب به همين كيفيت است كه در تمامشرايط حكم و شرايط تكليف، ما بايد مسأله را به همين صورت ملاحظه كنيم و در حقيقت بگوييمكه آن چيزى كه شرطيت براى تكليف دارد، چون تكليف عمل مولاست و فعل اختيارى مولاست ومسبوق به اراده و مبادى اراده است و اراده و مبادى اراده مسائل نفسانى هستند و در حقيقت آن چيزىكه ما از آن تعبير به شرط مىكنيم، آن وجود خارجى نيست، آن قدرت خارجيه بر امتثال نيست، آنچه شرطيت دارد، عبارت از آن وجود ذهنى قدرت است، آن تشخّصى است كه مولا در نفس خودشدر رابطه با قدرت داده است، آن اعتقادى است كه مولا نسبت به قدرت پيدا كرده و به دنبال اراده،حكم كرده و به دنبالش حكم صادر شده است. آيا مسأله به اين صورت به نحو يك ضابطه كليّه مطرحاست يا اينكه نمىتوانيم اين حرف را در جميع موارد پياده كنيم؟
توضيح اين مطلب اين است كه اين تكليفى كه ما مضاف اليه آن را شرط قرار مىدهيم، مىگوييم:شرط التكليف، شرائط التكليف، اين تكليف دو معنا مىتواند داشته باشد: يك معناى مصدرىتكليف، يعنى تكليف كردن، يعنى حكم كردن، يعنى دستور صادر كردن، كه اين همان چيزى است كهمرحوم آخوند فرمودند، اين عمل اختيارى مولاست، مسبوق به اراده و مبادى اراده است و آن چه دراين نقش دارد، همان مسائل نفسانى است «ليس الاّ» همان طورى كه در ساير افعال اختياريه انسانغير از مسائل نفسانى هيچ چيزى نقش ندارد. در اين تكليف كردن و حكم كردن هم كه عمل اختيارىللمولى تنها همين مسائل نفسانى دخالت دارد. اما گاهى تكليف يك معناى ديگرى دارد، يك معناىاسم مصدرى دارد، كه از آن معناى اسم مصدرى تعبير به وجوب مىشود. فرق بين مصدر و اسممصدر، همان است كه از مصدر تعبير به ايجاب مىكنيم، كه ايجاب اضافه به مولا دارد، اضافه بهحاكم دارد اما از معناى اسم مصدرى تعبير به وجوب مىكنيم. فرق بين مصدر و اسم مصدر در تعبيرهمين ايجاب و وجوب مطرح است. لذا ما به حسب واقع گاهى يك چيزهايى را مىبينيم كه شرطيتبراى ايجاب ندارد، اما شرطيت براى وجوب دارد. مىبينيد ايجاب حالا واقع شده و تحقق پيدا كرده،اما تا زمانى كه در خارج، آن شرط تحقق پيدا نكند، حكم ثابت نمىشود و فعليت پيدا نمىكند.
فرق بين مرحله انشاء و فعليت
اگر بخواهيد تعبير كنيد به اينكه فرق اين دو مرحله عبارت از اين است كه يكى مرحله انشاءاست و يكى مرحله فعليت. انشاء اضافه به مولا دارد، اضافه به حاكم دارد اما فعليت اضافه به حاكم راندارد، اضافه به حكم دارد، آن هم نه حكم به معناى مصدرى، حكم به معناى اسم مصدرى. در همينمثال معروفى كه بعداً ما در واجب مشروط ذكر مىكنيم و مرحوم آخوند هم ذكر كردهاند، «ان جائكزيد فأكرمه» اين يك حكم تعليقى انشائى است، لكن اين انشاء الان تحقق پيدا كرد، «ان جائك زيدفاكرمه» كه انشاء يك حكم مشروط و يك حكم تعليقى است. اين انشاء چه زمانى تحقق پيدا كرد؟انشاء حالا تحقق پيدا كرد.
به عبارت روشنتر: «ان جائك زيد فاكرمه بما انّه قول المولى و حكم المولى و عمل اختيارىصادر من المولى» الان تحقق پيدا كرد. مولا تصوّر كرد، تصديق به فائده كرد، حتى مجئى زيد را بهعنوان شرطيت در نفس خودش آورد، نمىشود كه مولا از مسأله مجئى زيد غافل باشد، همه اينمراحل را طى كرد، «ثم قال و انشأ ان جائك زيد فاكرمه» تمام مراحل نفسانى كه مقدميت براى اينانشاء داشت، تمام اين مراحل نفسانى تحقق پيدا كرد. حالا بعد از اينكه اين انشاء تمام شد، مسألهچيست؟ مسأله اين است كه اين مخاطب و مأمور، بايد چشمش به در منزل باشد، ببيند مجئى زيدكى تحقق پيدا مىكند. چرا اين كار را مىكند؟ به چه مناسبتى به انتظار مجئى زيد است؟ مجئى زيدخارجى را براى چه چيزى لازم دارد؟ اگر از شما بپرسند براى چه چيزى لازم دارد؟ شما در جوابمىگوييد: اين وجود اكرام انشائى تعليقى اگر بخواهد فعليت پيدا كند، فعليت آن متوقف بر اين استكه مجئى زيد در خارج تحقق پيدا كند. آيا مسأله غير از اين است؟ اگر اين طور است، پس چه چيزىشرط شد و چه چيزى مشروط؟ اينجا مجئى زيد شرطيت دارد، اما كدام مجئى زيد؟ وجود ذهنىمجئى زيد؟ وجود ذهنى او براى مرحله انشاء دخالت داشت، يعنى مولا وقتى مىخواهد «ان جائكزيد فاكرمه» را بگويد، نمىتواند از مجئى زيد در مرحله نفس غافل باشد. آن وجود ذهنى در انشاءنقش داشت. اما آن وجود ذهنى كه كافى نيست، اگر كافى بود، پس به مجردى كه مىگفت: «ان جاءزيد فاكرمه» وجوب اكرام فعليت دارد، براى اينكه آن شرط به معناى وجود ذهنى تحقق پيدا كرد وديگر حالت انتظار ندارد. پس چرا شما منتظر مجئى زيد در خارج مىشويد؟ چرا به انتظار وجودخارجى مجئى زيد هستيد؟ آيا وجود خارجى مجئى زيد براى چه چيزى شرطيت دارد؟ براى غيرحكم شرطيت دارد، منتها براى فعليت حكم شرطيت دارد. يعنى وقتى بخواهد وجوب اكرام (آنمعناى اسم مصدرى) گريبان مأمور را بگيرد، «يتوقف على مجئى زيد و تحقّق المجئى فى الخارج.»
پس ما تصور كرديم كه مشروطى به نام حكم و شرطى به نام مجئى زيد داريم كه شرطيت آن دررابطه با وجود خارجى آن است. اين طور نيست كه اگر در ذهنتان بياوريد مثل مسأله قدرت مكلّفبر امتثال، كه شما گفتيد: قدرت واقعى نقش ندارد، در مسأله تصديق به فائده هم گفتيد: فائده واقعيهچه كاره است؟
آنچه به عنوان مبدأ اراده مىتواند مطرح باشد، «تصديق الفاعل بكون المراد ذا فائدة» اين جا هم«تصديق المولى بكون العبد قادراً فى زمن الامتثال» اين شريطيت دارد، آيا همه جا اين طور است؟ در «ان جائك زيد فاكرمه» مسأله را براى ما حل كنيد، چه چيزى شرطبراى چه چيزى است؟ وجود ذهنى مجئى زيد شرطيت دارد؟ اين وجود ذهنى در حال انشاء بوده،پس چرا شما بعد الانشاء نگاهتان به در منزل است؟ ببينيد مجئى زيد آيا تحقق پيدا مىكند يا مجئىزيد تحقق پيدا نمىكند؟ اگر مجئى زيد به وجوده الذهنى شرطيت براى وجوب اكرام داشت، بهمجردى كه گفت: «ان جائك زيد فاكرمه» بايد وجوب اكرام پياده شود، براى اينكه وجود ذهنى مجئىزيد قطعاً قبل الانشاء تحقق داشته.
بررسى شرائط تكليف در شرعيات
در نتيجه؛ اگر ما تكليف را بمعنى انشاء الحكم بگيريم، بمعنى صدور الحكم من طرف المولىبگيريم، جز مراحل نفسانى، هيچ چيز در آن نقش ندارد. اما شرائط تكليف در شرعيات اين گونهنيست. الان كه مولا اينجا مثلاً نشسته است، مىگويد: «اذا جاء وقت غروب الشمس يجب عليكصلاة المغرب و العشاء» چه چيزى در وجوب صلاة مغرب و عشاء نقش دارد؟ اين وجود ذهنىغروب شمس نقش دارد كه الان هم دو ساعت به غروب اين وجود ذهنى غروب شمس تحقق دارد.پس چرا براى شما نماز مغرب و عشاء واجب نيست ؟ پيداست آنچه در حكم به معناى اسم مصدرىدر فعليت وجوب نماز مغرب و عشاء نقش دارد، اين است كه غروب شمس خارجاً تحقق پيدا كند،غير از اين چيزى نمىتواند نقش داشته باشد. خارجية غروب شمس، نه وجود ذهنى. غروب شمسمثل تشخيص قدرت مكلّف بر امتثال نيست، خارجيت آن نقش دارد. منتها مثالى براى اين از نظرشرط متقدّم يا متأخّر در شرعيات شايد وجود نداشته باشد، اما لازم نيست كه ما مثال برايش اما اگر فرض كرديم كه در «ان جائك زيد فاكرمه» اينطور تعبير كرد، گفت: «ان جائك زيد فاكرمهبعد ساعتين» اين را شما چطور بعد هم يك تقسيمى داريم به نام واجب مطلق و واجب مشروط، مثال ما همين است، وقتىمىخواهيم واجب مشروط را مثال بزنيم، اولا واجب مشروط را معنا مىكنيم، مىگوييم: واجبمشروط آن است كه وجوب آن معلق بر شرط است، وجوب به معناى حكم. در آن نزاع معروف بينشيخ و مشهور، مشهور مىگويند: «ان جائك زيد» شرط براى هيئت «اكرم»، كه هيئت «اكرم» هماناست كه دلالت بر حكم مىكند، همان است كه دلالت بر بعث و تحريك و وجوب مىكند. در حقيقتمجئى زيد شرط براى حكم است. از مرحوم آخوند مىپرسيم: شما اينجا را چطور (سؤال ... و پاسخ استاد): آن «بعد ساعتين» قيد ماده است نه قيد «يجب». «بعد ساعتين» قيد اكراماست نه وجوب اكرام. «ان جائك زيد يجب اكرامه» بعد از دو ساعت.
پس نتيجه اين مىشود كه الان مجئى زيد شد، چيزى تحقق ندارد بايد صبر كنيم كه دو ساعتديگر پيش بيايد تا موضوع براى اين تكليف تحقق پيدا كند، اين شرط شرط مقارن نيست، اين شرطمتقدّم است.
مثال شرط متقدم در شرعيات
در شرعيات من در آن دورهاى كه بحث مىكردم، گفتم كه در شرعيات نداريم ولو اينكه اصلاشكال به مرحوم آخوند وارد است براى اينكه اشكال ما به ايشان مبتنى بر اين نيست كه در شرعياتمثال برايش پيدا كنيم. پيدا كردن و پيدا نكردن، ربطى به مسأله اشكال و جواب ندارد. خيال نشود كهاين اشكالى كه ما ابتداءً در شرط متقدّم و متأخّر كرديم، براى اين است كه در شرعيات با مسائل اينچنينى برخورد كردهايم بلكه اين يك مسأله كلى است ولو اينكه در شرع هم مثال نداشته باشد، هماشكال مطرح است و هم بايد براى اشكال جواب تهيه كرد. لكن فكر كردم ديدم يك مثالى روى يكمبنايى مىتوانيم برايش پيدا كنيم و آن مثال اين است: در باب مسأله وجوب حج، مشهور براى يكنكتهاى آمدهاند وجوب تعليقى را قائل شدهاند، واجب معلق را. مشهور براى يك نكتهاى به واجبمعلق ملتزم شدهاند، گفتهاند: كسى كه امروز استطاعت پيدا مىكند، همين الان حج وجوب پيدامىكند. مىپرسيم حج را كه نمىشود در هر زمانى انجام داد، حج هم مثل نماز يك وقت معينى دارد.گفتهاند كه آن وقت را شما قيد براى واجب قرار دهيد، يعنى بگوييد: بمجرد استطاعت يجب، اما چهچيز يجب؟ «الحج فى وقته»، كه اين كلمه «فى وقته» قيد براى واجب باشد. مشهور آمدهاند و اينحرف را قائل شدهاند، اما بعضىها واجب معلق را قبول ندارد، مىگويند: نمىشود كه اراده به امراستقبالى متعلق شود، واجب معلق را انكار كردند.
ما كارى نداريم كه حق با مشهور است كه واجب معلق را پذيرفتهاند، يا با غير مشهور است كهنپذيرفتهاند و البته حق هم با مشهور است، ما بعداً هم كه اين بحث را مطرح مىكنيم، واجب معلق رامىپذيريم، همان طورى كه مشهور قائل شدند، اما سؤال اين است: آنهايى كه واجب معلق را قبولنكردهاند، در مسأله حج چطور برخورد كردهاند؟ از يك طرف استطاعت شرطيت دارد براى وجوبحج، آنها كه نمىتوانند شرطيت استطاعت را انكار كنند. از يك طرف هم زمان را قيد براى حجنگرفتهاند، بلكه براى زمان هم شرطيت وجوب قائل هستند، مثل زمان براى نماز. سؤال مىكنيم كهبالاخره به چه كسى حج واجب است؟ آيا همان آدمى كه روز هشتم ذى حجة مستطيع مىشود، همانوقت حج استطاعت پيدا مىكند يا اينكه دو ماه قبل هم اگر مستطيع شد، حج فى وقته واجب مىشود؟الان اگر مستطيع شد، الان حج ليس بواجب بلكه فى موسمه واجب است. پس استطاعت خارجيه كهالان پيدا شده، اين شرطيت پيدا كرده براى وجوبى كه موسم حج تحقق دارد، كدامشان را شمامىتوانيد انكار كنيد؟ بگوييد: استطاعت شرطيت ندارد كه اين انكار يك مسأله ضرورى فقه است. ازآن طرف بگوييم: زمان دخالت در وجوب ندارد، چون اينها مسأله واجب معلق را منكرند، مىگويند:معنا ندارد قبل از وقت چيزى واجب باشد، وجوب هر چيزى براى وقت خودش است. همان طورىكه وجوب نماز مغرب و عشاء بعد از غروب شمس است، وجوب الحج زمانش هم همان موسمالحج است. چطور اينجا مسأله را آيا در اين مثال مىشود مناقشه كرد؟ البته مثل مرحوم آخوند و ديگران واجب معلق را قبولكردهاند. آنها مىگويند: الان كه مستطيع شد همين الان وجوب الحج است، بين شرط و مشروطمقارنه است منتها زمان قيد براى واجب است. اما آن كه واجب معلق را منكر است، نمىگويد: زمانقيد براى واجب است، مىگويد: زمان قيد براى وجوب است. از اين طرف مىگويد: استطاعت هملازم است، استطاعت لازم هم بايد دو ماه قبل باشد، كه بتواند كارهايش را بكند و به مكه برسد.فبالنتيجه يك شرط تكليف كه كاملاً تقدّم بر مشروط دارد روى مبناى انكار واجب معلق در شرعياتهم پيدا كرديم. پس اگر بخواهيم در شرعيات هم ما مثال پيدا كنيم، اين هم مثالش است. لذاست كهبايد يك راه حل ديگر غير از اين راه حل مرحوم آخوند و امام بزرگوار(ره) كه بيان كرديم آن راه حلدر يك مقدار از شرائط
تمرينات
آيا جواب مرحوم آخوند(ره) در مقام تمام است توضيح دهيد
معنى مصدر و اسم مصدرى تكليف چيست
فرق بين مرحله انشاء و فعليت را بيان كنيد
شرط متقدم را با مثالش در شرعيات بيان كنيد
نظر مشهور در باره واجب معلق چيست
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...