دوشنبه 18 تير 1403 - 29 ذيحجه 1445 - 8 ژولاي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
اشكال شرائط متأخره و راه حل آن
تدریس استاد
متن
40 اشكال شرائط متأخره و راه حل آن 340
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
جواب مرحوم آخوند(ره) در شرط متأخر و متقدم
از اشكال مهمى كه در رابطه با شرط متأخّر و شرط متقدّم است، جوابهاى متعددى داده شدهاست. يك جواب را ملاحظه فرموديد كه به نظر ناتمام مىرسيد. يك جوابى مرحوم آخوند(ره) دركتاب كفايه ذكر كردهاند كه اين جواب نياز به توضيح دارد. و در يك قسمت هم امام بزرگوار«ره» بااين جواب موافقت فرمودند. حالا بايد ملاحظه كنيم كه آيا اين جواب تمام است يا تمام نيست وحتّى در آن موردى كه امام بزرگوار موافقت فرمودهاند به نظر قاصر ما صحيح است يا مورد مناقشه واشكال است؟ مرحوم آخوند مىفرمايند: اين شرايطى كه در حقيقت ابتداءً به خلاف آن قاعده عقليهاست و به نظر مىرسد كه آن قاعده عقليه در مورد اين شرايط منخرم شده و ضربه خورده است «علىثلاثة اقسام»، اين شرايط سه رقم است: بعضى از اينها شرط براى اصل حكم تكليفى هستند كهمشروط به شرط متقدّم يا متأخّر نفس حكم تكليفى است، نفس تكليف شارع است. قسم دومشرايطى است كه مشروط آن حكم وضعى شارع است، مثل مسأله صحت، مثل مسأله ملكيت و امثالذلك، كه اينها هم احكام شرعيه هستند، لكن مشروط در احكام شريعه وضعيه و اين شرايط متقدمه يامتأخره عبارت از خود اين احكام وضعى است. اما قسم سوم عبارت از آن شرايطى است كه مشروطآن مكلّفبه است، نه به تكليف ارتباط دارد و نه به وضع ارتباط دارد.
در حقيقت؛ اين سه نوع را بايد از هم جدا كرد و هر كدام كأنّ يك جواب مستقل و راه حل خاصىدارد، ولو اينكه مرحوم آخوند(ره) در رابطه با حكم تكليفى و حكم وضعى، با اينكه اينها را دو نوعمىكند، تقريباً جواب مشتركى در رابطه با اين دو ذكر مىكند. اما به خلاف آن قسم أخير كه عبارت ازشرط ملكّفبه باشد، نه شرط تكليف و نه شرط وضع اما در رابطه با شرط تكليف جوابى را كه ايشانمىدهند، امام بزرگوار هم با اين جواب موافق هستند و ضمناً مثالى هم براى اين ذكر مىفرمايند.شرط متأخّر در آن جايى كه مشروط آن عبارت است از نفس حكم و نفس تكليف است، مثالش راايشان ذكر فرمودهاند. مثال اين است؛ يكى از شرايط عامه تكليف عبارت از اين است كه مكلّفقدرت بر امتثال داشته باشد، «قدرة المكلف على الامتثال شرطٌ لاصل التكليف و لاصل ثبوتالحكم». و اينجا صحبت شده است كه آن قدرتى كه لازم است مكلّف داشته باشد، قدرت بر امتثال«فى زمن الامتثال» است، نه اينكه در حال تكليف اين قدرت وجود داشته باشد. اگر مولى دستور دادبه عبد كه «يجب عليك ان تسافر غداً» بر تو واجب است كه فردا مسافرت كنى، آن قدرتى كه عقلاً درتوجه اين تكليف اعتبار دارد، اين نيست كه الان قدرت بر مسافرت داشته باشد، بلكه در ظرف امتثالو در ظرف انجام مأموربه بايد قدرت بر امتثال داشته باشد. پس ظرف قدرت بر امتثال همان زمانامتثال است.
ظرف تحقق قدرت نسبت به تكليف
اينجا اين حرف پيش مىآيد كه اگر مولا الان دستور صادر كند، الان عبد را مكلّف كند به يكچيزى در فردا، مثل همين مثالى كه ذكر كرديم «يجب عيلك ان تسافر غدا» اين تكليف كى تحققدارد؟ اين تكليف الان تحقق دارد براى اينكه شرايطى كه در اين تكليف هست مثل «ان جائك زيدفاكرمه» نيست، الان دارد مىگويد: «يجب عليك» الان چه چيزى واجب است؟ «ان تسافر غداً». اينطور نيست كه اين بنحو يك واجب مشروطى باشد كه بايد منتظر آمدن فردا باشد تا اين تكليففعليت داشته باشد، همين الان اين تكليف هست، به مجرد اينكه مولا اين دستور را صادر كردتكليف فعليت دارد. حالا كه تكليف فعليت دارد، سؤال از شرط اين تكليف است، شرط اين تكليف«القدرة للسفر غداً»، آيا قدرت بر سفر غدا هم الان تحقق دارد يا قدرت «للسفر غداً» فردا تحقق پيدإے؛==ظظظمىكند؟ هنوز غد نيامده، هنوز فردايى تحقق پيدا نكرده است. اگر كسى فردا قدرت پيدا كرد بر اينكهمثلاً خدايى ناكرده يك سيلى به كسى بزند، نمىتواند بگويد: "من الان قدرت دارم كه فردا يك سيلىتوى گوش كسى بزنم"، واقعيت اين مسأله به چه صورت؟ الان قدرت دارى كه فردا سيلى بزنى ياوقتى كه مسأله فردا پيش آمد، زمان آينده پيش آمد؟ نمىشود قدرت مضاف به زمان آيندهاى كههنوز تحقق پيدا نكرده است تحقق داشته باشد. قدرت فردا تحقق دارد، فردا كه آمد قدرت هم هست.چطور شد اينجا تكليف الان محقق است، شرط تكليف هم قدرت در زمان امتثال است، الان همقدرت در زمان امتثال نيست بخاطر اينكه زمان امتثالى وجود ندارد. وقتى ظرف تحقق نداشت،مظروف نمىتواند تحقق داشته باشد.
پس در اين مثال وقتى كه مولا مىگويد: «يجب عليك ان تسافر غداً» قدرت لازم دارد، قدرت درزمان امتثال هم مىخواهد، اما الان قدرت در زمان امتثال عقلاً نيست براى اينكه زمان امتثالى وجودندارد، ظرفى تحقق ندارد. پس ما مجبوريم كه بگوييم: مشروط كه عبارت از وجوب است، عبارت ازتكليف است الان تحقق دارد، اما شرط آن متأخّر است، شرط آن فردا تحقق پيدا مىكند. با آمدن زمانامتثال، مىتوانيم بگوييم: قدرت فعليه در زمان امتثال است. پس اصل الحكم كه عبارت از مشروطاست، الان محقق است اما شرط كه عبارت از قدرت است بعداً تحقق پيدا مىكند، بعداً واقعيت پيدامىكند. پس اينجا ما يك شرط متأخّر كه مشروط آن عبارت از خود حكم و خود تكليف است پيداكرديم حالا چطور اين مسأله را حل كنيم؟
توضيح كلام مرحوم آخوند(ره) در حل مسأله شرط
در اينجا امام بزرگوار با مرحوم آخوند در اين فرض در حل مسأله مشترك هستند. حل مسألههمين است. چون كلام مرحوم آخوند هم اينجا يك قدرى موجز است، ابتداءً انسان نمىتواند بهمراد ايشان برسد، يك كمى نياز به توضيح دارد. مرحوم آخوند مىفرمايد: در افعال اختياريهاى كه ازفاعل مختار صادر مىشود و از فاعل مختار تحقق پيدا مىكند، چون فعل ارادى است، فعل ارادىمبسوق به اراده است و اراده هم داراى مبادى و داراى مقدماتى است، از جمله اولين مبدأ اراده، تصورآن شىء مراد است، يعنى نفس انسانى التفات پيدا كرده باشد و توجه پيدا كرده باشد به آن شىء مراد.مبدأ دوم؛ مسأله تصديق به فائده است.
يك رمز و يك نكته در تصديق به فائده است. نكته آن اين است كه ما كارى به فائده واقعيه آنشىء مراد نداريم. چه بساء يك شيئى داراى فائده واقعيه باشد، لكن اين فاعل نتوانسته باشد كه بهفوائدش برسد و آن فائده را تصديق كند. و چه بسا در يك شيئى به حسب واقع سرتا پا ضرر و مفسدهباشد، لكن اين فاعل مختار و مريد، خيال كرده و معتقد شده است كه اين مشتمل بر منفعت است،مشتمل بر فائده است. آن كه نقش دارد و به عنوان يكى از مقدمات اراده مطرح است وجود واقعىمصلحت نيست، وجود واقعى تصديق به فائده است. تصديق، يعنى اعتقاد اين شخص «بانّ هذا شىءله فائدة»، حالا يك وقت هم به حسب واقع فائده ندارد. يك وقت هم شيئى فائده دارد، اما ايننتوانسته اعتقاد به فائده آن پيدا كند. گاهى انسان به دست خودش با اراده خودش يك كارهايى راانجام مىدهد كه به حسب واقع به ضرر انسان است، اما انسان در حال انجام، خيال مىكرده كهمشتمل بر فائده است، تصديق به فائده اين شىء را داشته است. پس در اين مرحله كه يك مرحلهمهمى است در رابطه با مبادى اراده، نگفتهاند كه يكى از مبادى اراده، وجود الفائده است، بلكهتصديق به فائده است. آيا تصديق به فائده مربوط به خارج است يا مربوط به نفس انسان است كمااينكه آن مرحله اول كه تصور است آن هم ارتباط به نفس انسان دارد؟ اينها مراحلى است كه درصحنه نفس و صفحه نفس تحقق پيدا مىكند.
خلاّقيّت نفس نسبت به اراده
در باب اراده يك مطلبى را مرحوم آخوند در جاهاى ديگر ذكر كردهاند كه آن مطلب منتها مرحوم آخوند در باب اراده يك حرفهاى ديگرى دارند، كه آنها غير صحيح است و منجر بهيك مسائل بدى مىشود. منتها در جواب از اين اشكالى كه حالا مورد بحث ماست ديگر فرقىنمىكند كه ما واقعيت را در باب اراده به همين كيفيتى كه بيان كرديم مطرح كنيم يا همان نظر ايشان را.لكن ضرورتى ندارد كه آن حرف غير صحيح اينجا مطرح شود. همين حرف صحيح مطرح مىشودو حل اشكال هم على نظر ايشان و نظر امام بزرگوار(ره) به اين مسأله مىشود. پس در نتيجه در افعالاراديه تمام مسائل، مسائل نفسانى است از اراده و از تصور و از تصديق به فائده و عزم و جزم ارادهوقتى كه در خارج تحقق پيدا كرد، واقعيت خارجيه آن بعد اراده است اما اراده و قبل الارادة همهمسائل نفسانى است. و نكتهاى كه تصديق به فائده هم نقش دارد اين را هم عرض كرديم.
مرحوم آخوند مىفرمايد: همان طورى كه در فاعل اختياريه مطلب اينطور است، اگر يك چيزىشرطيت براى تكليف پيدا كرد، تكليف چيست؟ تكليف هم «عمل اختيارى صادر من المولى»، مولىوقتى كه مىخواهد ايجاد كند، «على العبد ان يسافر غداً» نفس اين ايجاب كه از آن تعبير به تكليفمىكنيم، اين عمل اختيارى مولاست، وقتى عمل اختيارى مولا شد تمام خصوصياتى كه در اعمالاختياريه مطرح است، در اين تكليف هم مطرح است. اين عمل اختيارى اراده مىخواهد. مگرمىشود مولا بدون ارادة الايجاب ايجاب كند؟ مىتواند بدون ارادة التكليف تكليف از مولى صادرشود؟ تكليف مولا وقتى مىخواهد حكم صادر كند، اين هم با ساير افكار مولا چه فرقى مىكند؟مگر مولاى مجبور حكم صادر مىكند؟ مگر مولا را مضطر كردهاند به اين كه حكم را صادر كند؟مولا اختياراً دارد حكم صادر مىكند و اين صادر كردن حكم و ايجاب مثل ساير افعال اختياريهمولاست. همان طورى كه ساير افعال اختياريه مولى فقط واقعيت خارجى مربوط به خود فعل استو الاّ مقدمات ديگرش اراده و مبادى اراده است و همه آن مربوط به نفس مولاست در تكليف همهمين طور است. وقتى كه مولا مىخواهد ايجاب بكند با كلمه «افعل» به عبد بگويد: «ايها الله عبديجب عليك ان تسافر غداً» واقعيت خارجى اين حكم به همين است كه مىگويد: «يجب عليك انتسافر غداً»، اما قبل از اين هر چه هست مربوط به نفس مولاست. مولا تصور كرده است اينمسافرت غد را و صدورش را از عبد و تصديق كرده به فائده آن و كسى را كه شرطيت براى تكليفدارد آن را هم ملاحظه كرده است.
نقش قدرت مكلف در شرطيت
نكته اصلى اينجاست كه در كلام امام هم ذكر شده است و آن اين است كه مولا مىداند كه بايدمكلّف قدرت بر امتثال فى ظرف امتثال داشته باشد. حالا چه نقشى در اين شرطيت دارد؟ اگر يكعبدى به حسب واقع قدرت بر امتثال «فى زمن الامتثال» دارد، اما مولا چون يك آدمى است كه علمغيب ندارد، نمىداند كه اين عبد چنين قدرتى را دارد، بلكه خيال مىكند كه قدرت ندارد سؤال ايناست: «هل يجوز» كه چنين مولايى دستورى نسبت به اين عبد صادر كند؟ مولايى كه معتقد است كه«هذا العبد لايكون قادراً على الامتثال فى زمن الامتثال» مىتواند مبادى اراده حكم و ايجاب در اينمولا تحقق پيدا كند؟
نه! كما اينكه در عكس آن، اگر يك عبدى به حسب واقع قدرت بر امتثال فى زمن الامتثال ندارد،اما مولا معتقد است كه قدرت دارد، مولا اعتقاد پيدا كرده است به اينكه اين عبد فردا مىتواند بهمسافرت برود و قدرت بر امتثال فى زمن الامتثال براى او هست، آيا مولا حق ندارد در اينجا چنيندستورى صادر كند يا حق دارد؟ از اينجا مىفهميم كه مسأله قدرت بر امتثال فى زمن الامتثال، مثلمسأله تصديق به فائده است، كه آن چيزى كه در مبدأيت اراده نقش دارد، وجود فائده واقعيه براىشىء مراد نيست، آن چيزى كه نقش دارد اين است كه فاعل معتقد باشد به اينكه اين شىء مراد «لهفائدة». در باب قدرت بر امتثال فى زمن الامتثال هم مسأله به اين كيفيت است. قدرت واقعيه ملاكنيست، قدرت خارجيه ملاك نيست، آنچه ملاك است تشخص «المولى و اعتقاد المولى بثبوتالقدرة للعبد على الامتثال فى زمن الامتثال» است.
پس در نتيجه اگر اين طور تعبير كرديم، گفتيم: در نتيجه؛ وقتى كه ما تكليف را به عنوان يك عمل اختيارى صادره عن المولى در نظر بگيريم و باساير افعال اختياريه مقايسه كنيم و ببينيم كه در ساير افعال اختياريه تمام مراحل مقدماتى ارتباط بهمسائل نفسانى دارد، اينجا هم آن چيزى كه شرطيت دارد، تشخيص المولى است و تشخيص المولىمربوط به نفس مولاست و مقارن با تكليف هم هست براى اينكه در همان حال تكليف اگر مولامعتقد بود كه اين عبد فردا قدرت بر مسافرت ندارد، قطعاً تكليف نمىكرد. اگر از او مىپرسيدند كهشما چرا اين عبد را تكليف كرديد؟ جواب مىدهد براى اين كه من معتقد هستم كه فردا اين مىتواندمسافرت كند و مأموربه را در خارج انجام دهد. پس اين اعتقاد به عنوان شرطيت براى تكليف مطرحاست و بين اين اعتقاد و تكليف، تقدّم و تأخّرى وجود ندارد. اين توضيح و خلاصه بيان مرحومآخوند و امام بزرگوار است، مخصوصاً با اين مثالى كه ذكر كردم. دقت بفرماييد كه آيا در اين حرفمىشود مناقشه كرد يا نه؟
تمرينات
جواب مرحوم آخوند(ره) در رابطه با شرط متأخر و متقدم را بيان كنيد
ظرف تحقق قدرت بر تكليف چه زمانى است چرا
آيا در تصديق به فايده كه از مبادى اراده است، ملاك فايده واقعيه است چرا
تشابه اراده و قدرت را در مقام بيان كنيد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...