دوشنبه 18 تير 1403 - 29 ذيحجه 1445 - 8 ژولاي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
تدریس استاد
متن
40 336
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
تعريف مقدمة الوجوب يا مقدمة التكليف
يكى از مقدمات، مقدمة الوجوب است، يعنى مقدمة التكليف. «مقدمة تعلق الوجوب بالمأموربه» مثل مسأله استطاعت كه شرطيت براى وجوب حج دارد و مقدمه براى وجوب است. ترديدىنيست كه مقدمة الوجوب از نظر عنوان مقدميت مغاير با مقدمة الوجود است و مثل مقدمة الصّحةنيست كه به مقدمة الوجود رجوع مىكند چه اسامى و الفاظ عبادات را موضوع براى خصوصصحيح بدانيم يا موضوع براى مقدمه صحيح و فاسد؟ تفصيل آن را در به عبارت روشنتر: ما نمىتوانيم بگوييم: مقدمة الوجوب، وجوب دارد. همان طورى كه «اذاكان الصعود على السطح واجباً» نصب سلم هم وجوب پيدا مىكند، ما نمىتوانيم بگوييم: استطاعتهم وجوب مقدمى پيدا مىكند براى اينكه چه زمانى بگوييم: استطاعت وجوب دارد؟ در چهشرايطى بگوييم: استطاعت وجوب دارد؟ در شرايطى كه استطاعت تحقق ندارد و يا در شرايطى كهاستطاعت تحقق دارد؟ در كداميك از اين دو حال ما مسأله وجوب استطاعت را به عنوان مقدّميتمطرح كنيم؟ اگر استطاعت در كار نيست و در شرايط نبود استطاعت هستيم، اگر ما بخواهيم بگوييم:تحصيل استطاعت واجب است، اين وجوبش كه وجوب استقلالى نيست، وجوبش وجوب مقدمىاست و وجوب مقدمى تابع وجوب ذى المقدمه است. بايد از وجوب ذى المقدمه بنابراين تعبيرىكه مرحوم آخوند و ديگران مىفرمايند، ولو اينكه ما در اين تعبير مناقشه كرديم، وجوب مقدمهوجوب ترشّحى است. بايد ذى المقدمه وجوب داشته باشد تا يك وجوبى از ذى المقدمه ترشح پيداكند الى المقدمه. الآن كه استطاعت وجود ندارد حجى واجب نيست تا وجوبى از حج ترشح بهاستطاعت كند. شما وقتى كه مىگوييد: نصب سلّم واجب است، اول اين معنا را محرز و مسلممىدانيد كه «الكون على السطح واجبٌ»، از «وجوب كون على السطح» ترشح پيدا مىكند وجوبنصب سلم. اما اگر «كون على السطح» وجوب نداشته باشد، ديگر چه معنا دارد كه ما يك وجوبمقدمى و ترشحى روى نصب سلم ثابت كنيم؟ در باب حج وقتى كه استطاعت تحقق ندارد، اصلاًحج وجوب ندارد. وقتى كه حج وجوب ندارد «كيف يترشح منه الوجوب الى الاستطاعة و الىتحصيل الاستطاعة». پس اگر مسأله وجوب استطاعت را در شرايط نبود استطاعت بخواهيد مطرحكنيد، با نبود استطاعت «الحج ليس بواجب و اذا لم يكن الحج واجباً فكيف يكون تحصيل الاستطاعةواجباً من باب المقدمية» از باب مقدمه واجب.
و اگر در شرايط وجود استطاعت بخواهيد مسأله وجوب را مطرح كنيد، بگوييد: حالا كهاستطاعت آمد، حج وجوب پيدا كرد، يك وجوبى از اين حج ترشح پيدا مىكند به استطاعتى كهتحقق دارد، به استطاعتى كه در خارج وجود پيدا كرده است، اين تحصيل حاصل است. چيزى كه درخارج وجود دارد و فرض تحققش را شما كردهايد ديگر چه معنا دارد كه يك وجوبى به اين امرحاصل و اين امر متحقق در خارج تحقق بگيرد و توجه پيدا كند؟ پس در حقيقت در باب استطاعتعنوان مقدّميت محفوظ است. اما مقدّميت براى تكليف، مقدميت براى وجوب و مقدّميت براىوجوب مغاير با مقدميت براى وجود است. آن مقدمه اصل تحقق است. اما اين مقدمه ثبوت تكليفو تعلق تكليف است. از نظر مقدميت مغايرتشان روشن است. اما بدرد نمىخورد، به نزاع ما در بابمقدمه واجب نمىتواند ارتباط پيدا كند، به طورى كه ما روى مقدمه وجوب هم يك وجوب بياوريمبه عنوان مقدّميت. بله امكان دارد از طرق ديگر وجوب پيدا كند مثل اينكه كسى نذر كند كه برودآنقدر كار كند تا استطاعت برايش حاصل شود. اينجا استطاعت از راه وجوب وفاى به نذر تحصيلشلزوم دارد. اما بحث ما در لزوم مقدّمى است. در وجوبى كه از ناحيه مقدّميت مىخواهد تحقق پيداكند، در اين رابطه وجوب معنا ندارد.
خلاصة الكلام؛ با يك جمله مىتوانيم مقدمة الوجوب را از صحنه خارج كنيم و آن جمله ايناست كه ما در بحث مقدمه واجب، بحث در مقدمه واجب داريم، نه در مقدمه وجوب. اين حرفهايىكه هست كلمه مقدمهاش اضافه به واجب مىشود، نه اضافه به وجوب مىشود. و بين اين دومضافاليه اگر تغيير كرد، فاصله خيلى زيادى بين اين دو مطلب و اين دو عنوان تحقق دارد.
مقدمة العلم يا مقدمه علميه
يك عنوان چهارمى به نام مقدمة العلم باقى ماند كه در فقه از آن تعبير به مقدمه علميه مىكنند وفقها هم در كثيرى از موارد اين معنا را متعرض هستند و بلكه اين قاعده اشتغالى كه شما مىگوييد،قاعده اشتغال همين مقدمه علميه است. شما مىگوييد: اشتغال يقينى برائت يقينيه لازم دارد، يعنىوقتى كه تكليف به شما توجه پيدا كرد و ذمّه شما اشتغال به تكليف پيدا كرد، بايد آنقدر تلاش كنيدكه يقين كنيد كه اين مأموربه در خارج تحقق پيدا كرده است. مقدمه علميه عبارة اخراى "اشتغاليقينى برائت يقينيه لازم دارد" است. و در فقه مخصوصاً در باب شبهات موضوعيه موارد زيادى دارد.از جمله موارد آن گفتهاند: اگر كسى در بيابان است و قبله برايش مشتبه است، هر يك از جهاتچهارگانه را احتمال مىدهد كه قبله باشد و هيچ راهى براى تشخيص قبله وجود ندارد، نه بينهاىوجود دارد و نه اماراتى كه براى تشخيص قبله تعيين شده است، آن امارات هم وجود ندارد. يك روزابرى است اصلاً نمىداند كه قبله از كدام طرف است. اينجا گفتهاند: «يجب عليه ان يصلّى الى اربعجهات». اين بايد به چهار طرف نماز بخواند. چهار نماز ظهر بخواند و چهار نماز عصر بخواند.تصادفاً اين يك مسألهاى است كه روايت هم در بارهاش وارد شده است. ضمن اينكه خود عقل اينمسأله را حكم مىكند، روايت هم، بلكه رواياتى هم دلالت بر اين معنا مىكند. يا در باب مسأله وضوكه روزى چند بار مبتلىبه ماست، در رسالهها و در كتابهاى فقهى مىفرمايند:
حكم ارشادى شارع بر لزوم عقلى مقدمة العلم
پس يكى از مقدمات، مقدمة العلم است. اين مقدمة العلم ضمن اينكه عقل حكم به لزوم آنمىكند و عرض كردم اين همان است كه عقل مىگويد: اشتغال يقينى برائت يقينيه لازم دارد و اصالةالاشتغال كه يكى از اصول چهارگانه ماست، يك اصل عقلى است، اصلاً به شارع ارتباط ندارد، اگرشارع هم در بعضى از موارد مثل همين نماز به چهار طرف مطلبى را بيان مىكند، اين به صورت تعبّدنيست، اين ارشاد به حكم عقل است، ارشاد به اينكه عقل فى نفسه حكم به اين معنا مىكند، اگرروايات هم در مسأله صلاة الى اربع جهات وجود نداشت و ما مراجعه به عقل مىكرديم، خود عقلهم حكم مىكرد كه چون نماز الى القبلة لازم است و اگر بخواهى يقين كنى كه نماز الى القبلة يقينپيدا كرده است، بايد چهار نماز به چهار طرف بخوانى، لذا بر تو واجب است نماز الى اربع جهات تابرائت يقينيه نسبت به صلاة الى القبلة الواقعية براى شما تحقق پيدا كند. لذا مقدمه علميه ضرورتعقلى و لزوم عقلىاش يك مسأله مسلّم است و جاى بحث نيست. كما اينكه اين معنا هم مسلّم استهمان طورى كه در باب استطاعت گفتيم: از نظر معناى مقدميت، مغايرت مقدمة الوجوب با مقدمةالوجود روشن است، در باب مقدمه علميه هم مسأله همين طور است. ما نمىتوانيم ترديد كنيم كهمقدمه علميه غير از مقدمة الوجود است. مقدمة الوجود، يعنى تكوين مأموربه و خارجيت مأموربهبدون آن تحقق پيدا نمىكند. اما مقدمه علميه آن است كه در واقعيت و خارجيت نقش ندارد، فقطنقشش اين است كه شما را عالم به تحقق مأموربه مىكند. نماز خواندن به چهار طرف اينطور نيستكه واقعاً مقدمه براى صلاة الى القبلة الواقعيه باشد. ممكن است كه همان جهت اولى كه نماز خواندبه حسب واقع نماز الى القبلة باشد. اما مسأله اين است كه اگر شما بخواهيد عالم شويد به اينكهمأموربه كه عبارت از صلاة الى القبلة الواقعية است تحقق پيدا كرد، اين علم شما متوقّف بر نماز بهچهار طرف است اما اصل صلاة الى القبلة توقّف بر اين معنا ندارد. يا در باب غسل يد اينكه مىگوييم:يك مقدار بالاتر از مرفق شروع كنيد، اين در چه چيز نقش دارد؟ بالاتر از مرفق كه در غسل مرفقنقش ندارد. بالاتر از مرفق در علم به غسل مرفق نقش دارد. و الاّ معنا ندارد كه بگوييم: بالاتر از مرفقبايد شسته شود، براى اينكه واقعاً غسل مرفق تحقق پيدا كند. اصلاً اين يك تناقض صدر و ذيل دراين عبارت مطرح است. اما اگر اينطور گفتيم كه شما يك مقدار بالاتر از مرفق را غسل كنيد تا يقينكنيد به اينكه غسل مرفق تحقق پيدا كرد، اين يك بيان صحيحى است و هيچ گونه تناقضى در آنتحقق ندارد.
تفاوت مقدمه علم به تحقق واجب با مقدمه تحقق واجب
لذا از نظر معناى مقدّميت، مقدمه علميه هم خودش يك قسمى است و خودش يك معناى مغايربا مقدمة الوجود است و يك عنوان ديگرى است غير از عنوان مقدمة الوجود. اما در عين حال كه اينيك قسم و يك نوع است و مغاير با مقدمة الوجود است، معذلك مىگوييم: داخل در محل بحث مانيست، داخل در بحث مقدمة الواجب نيست به دليل همان نكتهاى كه بيان كرديم، كه ما نزاع در مقدمةالواجب داريم. مقدمة الواجب، يعنى «مقدمة تحقق الواجب، مقدمة وجود الواجب» اما اينجا اينعنوان، عنوان مقدمه علم بتحقق واجب است و بين اين دو عنوان فرق است، كه شيئى مقدمة الواجبباشد، يا مقدمة العلم بتحقق الواجب باشد. آنچه محل بحث ماست مقدمة الواجب است. آنجا بحثمىكنيم كه آيا بين مقدمة الواجب و بين مقدمه از نظر وجوب، ملازمه تحقق دارد؟ قائل به وجوبمقدمه مىگويد: بله ملازمه تحقق دارد اما آن كسى كه قائل به عدم وجوب است مىگويد: ملازمهتحقق ندارد. پس دليل بر اينكه مقدمه علميه از محل نزاع در باب مقدمه واجب خارج است هميناست كه محل نزاع ما روى عنوان مقدمة الواجب، مقدمة المأموربه است. نماز به چهار جهت اينمقدمه واجب نيست، بلكه مقدمه علم به تحقق واجب است، مقدمه برائت يقينيه از آن اشتغال ذمهيقينيه است. پس برائت يقينيه و مقدمه برائت يقينيه غير از مقدمه اصل الواجب و تحقق الواجباست.
اينجا يك نكتهاى است كه بايد به آن توجه بفرمائيد كه اين مسأله
اشتراك و مغايرت مقدمه و ذىالمقدمه
در باب مقدمه واجب ولو اينكه نزاع در يك امر عقلى است، اما طرفين ملازمه چيست؟ ما درباب مقدمه واجب در ملازمه بين چه چيزهايى بحث داريم؟ دو طرف ملازمه چيست؟ يك طرفملازمه وجوب شرعى ذى المقدمه و يك طرف ديگر وجوب شرعى مقدمه است. آنهايى كه در بابمقدمه واجب قائل به وجوب مقدمه هستند، مسأله وجوب شرعى مقدمه را مطرح مىكنند. آنهامىگويند: همان طورى كه نماز وجوب شرعى دارد، وضو هم وجوب شرعى دارد. اگر شما نذر كنيديك واجب شرعى را انجام دهيد، اگر يك وضو بگيريد، واجب شرعى انجام گرفته است، بنابر قول بهوجوب مقدمه. اما آنهايى كه منكر ملازمه هستند مىگويند: ما قبول نداريم كه وجوب شرعى براىمقدمه ثابت باشد بلكه آن چيزى كه براى مقدمه ثابت است همان لزوم عقلى است، آن لابديت عقليهاست كه عقل ما را الزام مىكند كه حالا كه مأموربه بدون اين مقدمه امكان تحقق ندارد پس حتماً اينمقدمه را انجام بده تا بتوانيم ذى المقدمه را در خارج ايجاد كنيم. پس نزاع در باب مقدمه واجب وطرفين ملازمه در بحث مقدمه واجب دو وجوب شرعى است، دو وجوب مربوط به شارع است ومضاف الى الشارع است. بلكه يك چيز اضافه هم دارد. وجوب شرعى مولوى، يعنى همان طورى كهذى المقدمه وجوبش وجوب مولوى است نه وجوب ارشادى، اين وجوب مقدمه هم بنابر قولملازمه وجوب شرعى مولوى است. اين مولوى نه به معناى اينكه استحقاق عقوبت بر مخالفتشمترتب مىشود بلكه بعداً ان شاء الله مىگوييم كه وجوب مقدمه در عين اينكه شرعى است بنابر قولملازمه و در عين اينكه مولوى است، اما روى اينكه غيرى است «لا يترتب على مخالفته استحقاقالعقوبة». استحقاق و عدم استحقاق ملاكش مولويت و عدم مولويت نيست، ملاكش نفسيت وغيريت است.
پس در حقيقت مقدمه با ذى المقدمه روى قول به ملازمه در دو جهت اشتراك دارند و در يكجهت متغايرند. در اينكه وجوب هر دو شرعى است مشتركند. در اينكه وجوب هر دو وجوبشرعى مولوى است، هر دو اشتراك دارند. اما مغايرتشان در مسأله نفسيت و غيريت است. وجوبذى المقدمه شرعىٌ مولوىٌ نفسىٌ، اما وجوب المقدمه شرعىٌ مولوىٌ غيرى. در باب مقدمه واجبروى اين بحث داريم. اگر روى اين بحث داشتيم، ديگر اين روى مقدمه علميه چه ارتباطى مىتواندپيدا كند؟ مقدمه علميه اولاً وجوب شرعى ندارد. مقدمه علميه همان لزوم عقلى دارد، همان اشتغاليقينى، برائت يقينى مىخواهد، اين لزومش لزوم عقلى است، نه لزوم شرعى. كسى مقدمه علميه رابه عنوان لزوم شرعى مطرح نكرده و حتّى رواياتى هم كه مىگويد: نماز به اربع جهات لازم است،فقها مىگويند: اين ارشاد به حكم عقل است نه اينكه به عنوان يك حكم شرعى مطرح باشد، اينارشاد به همان «ما حكم به العقل» است. مثل اينكه اگر يك روايتى در مورد علم اجمالى مسأله احتياطرا مطرح كند، اين استقلال ندارد، تعبّد نيست، اين ارشاد به همان چيزى است كه عقل حكم مىكند.لذا مقدمه علميه لزومش لزوم عقلى است، نه شرعى. و آن قيد دوم هم باز در آن وجود ندارد.
علاوه بر اين كه لزومش لزوم عقلى است، لزوم عقلى ارشادى هم هست چون در احكام عقليههم مسأله مولويت و ارشاديت مطرح است. عقل وقتى كه حكم مىكند به اينكه «الظلم قبيح» اين چهجور حكم عقلى است؟ حكم مولوى عقل است. مسأله ارشاد نيست. عقل وقتى كه حكم مىكند «بانّالظلم قبيح» اين حكم «عقلىٌ مولوى» اما وقتى عقل حكم مىكند به اينكه به چهار طرف نماز بخوانبراى تحصيل قبله واقعيه، از او مىپرسيم چرا؟ مىگويد: براى اينكه مىخواهم آن صلاة «الى القبلةالواقعية» تحقق پيدا كند. پس در حقيقت ارشاد مىكند مثل يك طبيبى كه مىگويد: اگر مىخواهىسالم شوى بايد فلان دارو را مصرف كنى. اينجا هم عقل اينطور حكم مىكند. مىگويد: اگر بخواهىبدانى نماز الى القبلة الواقعية تحقق پيدا كرده است راهش اين است كه به چهار طرف حتماً نمازبخوانى.
لذا در احكام عقليه هم مثل احكام شرعيه مسأله مولويت و ارشاديت مطرح است. ما نمىتوانيمبگوييم: حكم عقل به چهار طرف نماز بخوان، با حكم عقل به اينكه «الظلم قبيح» هر دو يك نواختاست. حكم عقل «بانّ الظلم قبيح حكم مولوى، اما حكم العقل بالصلاة الى اربع جهات حكمارشادى». لذا مقدمه علميه اولاً وجوبش وجوب شرعى نيست و ثانياً جنبه مولويت در آن وجودندارد. در حالى كه ما در بحث مقدمه واجب بنابر قول به وجوب مقدمه مىخواهيم يك وجوبشرعى مولوى براى مقدمه
تمرينات
تفاوت مقدمة الوجوب با مقدمة الوجود را بيان كنيد
مقدمه علميه چيست، آيا برگشت به حكم عقل مىكند چرا
اشتراك و مغايرت مقدمه و ذىالمقدمه را طبق قول به ملازمه بيان كنيد
با ذكر مثال، حكم مولوى و ارشادى را توضيح دهيد
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...