دوشنبه 18 تير 1403 - 29 ذيحجه 1445 - 8 ژولاي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج اصول
>
مباحث الفاظ - بحث اوامر - مقدمه واجب (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
تدریس استاد
متن
40 331
مقدمه درس
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على سيّدنا و مولينا و نبيّنا أبى القاسم محمّدصلى الله عليه وآله وسلم وعلى آله الطيّبين الطّاهرين المعصومين و لعنة اللّه على أعدائهم أجمعين، من الآن الى قيام يوم الدّين.
متن درس
مركبات اعتباريه و نظر مرحوم محقق عراقى(ره)
خلاصه نظر امام بزرگوار (قدس سره) اين بود كه در مركبات حقيقيه بطور كلى چه در اجزاءتحليليه و چه در اجزاء خارجيه مسأله مقدميت مطرح نيست. و در مركبات غير حقيقيه هم مقدميتمطرح است و هم داخل در محل نزاع در باب مقدمه واجب است. و در اينجا هم فرقى نمىكند كهمركبات صناعيه باشد، يا مركبات اعتباريه. لكن بعضى از اعاظم، مثل مرحوم محقق عراقى (قدسسره) در مركبات اعتباريه كه عمده محل بحث ما هم در مقدمه واجب نسبت به مقدمات داخليههمين مركبات است، ايشان در مركبات اعتباريه تفصيل قائل شدند و مىفرمايند: تارتاً در يك مركباعتبارى مولاى آمر قبل از آن كه امر كند و هيئت افعلى را صادر كند، قبل از آن اين امور و اشياءمختلفة الحقيقة را كه هر كدامشان حقيقتى دارند و چه بسا از مقولات مختلف هستند، كه حتّى يكجنس هم جامع بين آنها نيست، اين امور و اشياء مختلفة الحقيقة را قبل از آن كه امر صادر كند اينها راملاحظه مىكند، اينها را مولا در ذهنش مىآورد و اينها را كأنّ در صف واحد قرار مىدهد و بين اينهإے؛ىىظظظاعتبار وحدت مىكند، كه چون قوام مركب اعتبارى به اعتبار وحدت است، نه اينكه نام فقط واحدباشد. نه، با ديد وحدت و لحاظ وحدت و اعتبار وحدت اينها را ملاحظه مىكند. بعد از آن كه اينكارها ولو به حسب رتبه تمام شد، آن وقت امر صادر مىكند، اين مركب اعتبارى را متعلق امر قرارمىدهد، «اقيموا الصلوة» مثلاً صادر مىكند، اما اين «اقيموا الصلوة» اين هيئت افعل كه دلالت برايجاب و الزام مىكند، اين مسبوق به لحاظ وحدت است، مسبوق به اعتبار وحدت است، كارها همهقبل از اين مرحله تحقق پيدا كرده است، يك مركب اعتبارى ايشان مىفرمايد: در اين قسم از مركب اعتبارى ما بايد هم قائل به مقدميت اجزاء شويم، چونمسأله مقدميت قبل از تعلق امر به ذى المقدمه است، آن وقت بگوييم: آيا بين امر متعلق به ذىالمقدمه و وجوب متعلق به مقدمه ملازمه وجود دارد؟ قائل به ملازمه مىگويد: بله. يا ملازمه وجودندارد، منكر ملازمه ملازمه را نفى مىكند. پس در اين نوع از مركب اعتبارى كه در حقيقت عنوانمقدميت قبل از تعلق امر به ذى المقدمه حاصل شده است، چون جزئيت در مرحله قبل الامر تحققپيدا كرد، اين كه اين اشياء متخالفة الحقايق را دانه دانه كنار هم چيده است و بعد با ديد وحدت اينها راملاحظه كرد، همه اينها قبل الامر بوده است و در نتيجه مقدميت قبل الامر حاصل شده است، يعنىهنوز امر نكرده ركوع عنوان مقدميت داشته است، سجود عنوان مقدميت داشته است. حالا كه صلاةمأموربه شد مىتوانيم بگوييم: آيا امر به وجوب صلاة ملازم است با وجوب اين مقدمات يا ملازمنيست با وجوب اين مقدمات ؟ پس در قسم اول از مركبات اعتباريه عنوان مقدميت هست و داخلدر محل نزاع در باب مقدّمه واجب هم هست.
قسم دوم مركب اعتبارى
توضيح ايشان در رابطه با قسم دوم مركب اعتبارى اين است كه عنوان مقدّميت در مرحله متأخّرهاز امر تحقق پيدا كند. آن موقعى كه امر متعلق به ذى المقدمه شده است هنوز اين اجزاء عنوانمقدّميت نداشتند، رتبه مقدميتشان تأخّر از رتبه تعلق امر و وجوب ذى المقدمه دارد. حالا اين به چهكيفيت است؟ ايشان مىفرمايد: مولا يك اشياء مختلفة الحقايق را ملاحظه مىكند، اما بين اينها اعتبارو لحاظ وحدت نمىكند. اما بعد از آن كه اين اشياء مختلفة الحقيقة را مأموربه قرار داد و امر در اختيارمكلّف واقع شد و مكلّف اين اشياء مختلفة الحقيقة را ملاحظه كرد، اعتبار وحدت از ناحيه مكلّفتحقق پيدا مىكند، اعتبار وحدت از ناحيه مأمور تحقق پيدا مىكند. اوست كه اين اشياء مختلفةالحقيقة را شىء واحد مىبيند و با ديد وحدت با اينها نگاه مىكند. پس در حقيقت اين مركب اعتبارىبودن كه متقوّم به لحاظ وحدت و نظر وحدت است، اين عنوان بعد تعلق الامر پيدا مىشود و تازمانى كه اين عنوان پيدا نشود عنوان مركب تحقق پيدا نكند، عنوان جزء و كل حاصل نشود و ايناشياء اتّصاف به جزئيت پيدا نكنند، نمىشود اتّصاف به عنوان مقدّميت پيدا كنند. براى اينكه فرضما در مقدمه داخليه است و مقدمه داخليه در پرتو جزئيت در نتيجه مقدميت اين ركوع و سجود روى اين فرض و روى قسم دوم از مركب اعتبارى تأخّر ازصدور امر دارد، مقدميت آنها در رتبه متأخّره از «اقيموا الصلوة» تحقق پيدا مىكند. اگر مقدميتچيزى متأخّر از امر شد آيا ما مىتوانيم بگوييم: بين امر و وجوب ذى المقدمه ملازمه تحقق دارد؟مىشود كسى در اينجا هم مسأله تلازم را ادّعا كند؟ در آن شرايطى كه امر متعلق به اين مركب اعتبارىشد اين «لم يكن مركباً اعتباريا». مركب اعتبارى بودنش بعد تحقق پيدا مىكند و مقدميت و جزئيتاين اجزاء بعد تحقق پيدا مىكند و چون بعد تحقق پيدا مىكند، چطور كسى مىتواند ادعاى ملازمهكند بين وجوب صلاة و بين چيزى كه «لم يكن فى حال وجوب الصلاة مقدمةً و جزءً بل صار مقدمةًو جزءً بعد وجوب الصلاة». لذا مىفرمايد: اين قسم دوم نمىتواند داخل در محل نزاع در باب مقدمهواجب شود. قائل به ملازمه اينجا ديگر نمىتواند ادعاى ملازمه بين الوجوبين، يا مثلاً بين الارادةبنابر اينكه ملازمه طرفينش اراده باشد، نمىتواند يك چنين معنايى را ادعا كند. پس در حقيقت اينمرد بزرگ و محقق عاليقدر چنين ادعا مىفرمايند كه مركبات اعتباريه «على نوعين»، يك نوعشداخل در محل بحث است، اما نوع ديگرش خارج از محل بحث است، در باب ملازمه و وجوبمقدمه است. آيا بيان ايشان قابل قبول است؟ خالى از اشكال و ايراد است؟ يا اينكه اين بيان به نظراشكال بلكه اشكالاتى به آن توجه پيدا مىكند؟
اشكال استاد به تقسيم محقق عراقى (ره) در مركّب اعتبارى
مهمترين اشكالى كه به اين بيان وارد است اصل تصويرى است كه ايشان فرموده است. اصلاً مامركّب اعتبارى به اين كيفيتى كه ايشان تقسيم كردهاند نداريم، بر حسب آنچه كه به نظر مىرسد اينتقسيم، تقسيم غير صحيحى است و ما نمىتوانيم مركب اعتبارى را به اين دو قسم تقسيم كنيم، چرا؟اما قسم اولش كه
عدم صحت تعلق امر واحد به دو مأموربه با مصالح مختلف
پس اين فرض كه هر كدام از اين اجزاء مستقلاً واجد تماميت مصلحت باشند و معذالك يك امربخواهد به اينها متعلق شود، يك امر غير معقولى است. و اما اگر شما بگوييد: نه، مسأله اين طورنيست، مسأله اين است كه اين مجموعه يك مصلحت تامّه لازمة الاستيفاء دارد، مجموعه صلاة،مجموعه ركوع و سجود و تشهد و تسليم و ساير اجزاء يك دانه مصلحت تامّه لازمة الاستيفاء دارد.بطورى كه اگر اينها هيئت اجتماعيه پيدا كردند و جمع شدند، معراج المؤمن تحقق پيدا مىكند. امااگر حتّى يك ركوعش ناقص شد ديگر معراج المؤمن تحقق پيدا نمىكند، پس اين كاشف از ايناست كه اين مجموع نقش در تحقق مصلحت كامله صلاتى دارد. مىگوييم: اگر مسأله اين است، آيااين به نظر شما جداى از اعتبار وحدت است؟ يعنى وقتى مولا اينها را كنار هم مىچيند و مىبيند كهركوع به تنهايى «ليس بشيىء»، سجود به تنهايى «لا يترتّب عليه اثر». تشهد به تنهايى «لا يترتب عليه»آن اثر صلاتى، اثر صلاتى را اين مجموع اگر دست به دست هم دهند و با هم باشند مىتوانند آنمصلحت را تأمين كنند و ايجاد كنند. اين با اعتبار وحدت چه فرق مىكند؟ مگر اعتبار وحدت يكچيز مثلاً غير مأنوسى است كه انسان بايد با او انس بگيرد؟ اعتبار وحدت همين است. و روى همينجهت است كه مولا امر مىكند و شاهدش اين است، اگر يك شاهد زنده بر اين حرف بخواهيد ايناست. شما كه مىفرماييد: وقتى «اقيموا الصلوة» به دست مكلّف مىافتد، مكلّف اعتبار وحدتمىكند. چه كسى به مكلّف گفته كه تو اعتبار وحدت بكن؟ چه ضرورتى مكلف را مجبور كرده كه اواعتبار وحدت كند؟ اگر خود مولا بدون اعتبار وحدت با اينكه مصلحت قائم به مجموع است و شمافرض مىكنيد كه اين ديد مجموعى غير از مسأله اعتبار وحدت است. مولا امر كرد، ديگر چه چيزىمكلّف را وادار كرده است كه او اعتبار وحدت كند؟ چه كسى به مكلّف گفته در باره امر مولا فضولىكند و اعتبار وحدت كند؟ مولا خودش در مقام تعلق امر هيچ ضرورتى براى اعتبار وحدت به قولشما احساس نكرد. اگر در مقام تعلق امر ضرورتى براى احساس وحدت ملاحظه نمىشود، پس «ماالذى يلجأ المكلف الى ان يعتبر الوحده»؟ چه كسى اين حق را به مكلّف داده و براى چه اين اعتباروحدت را مىكند؟ اوّلاً چه حق دارد؟ و ثانياً براى چه هدفى مكلّف اعتبار وحدت مىكند؟ امورمختلفة الحقيقهاى را مولا مأموربه قرار داده است به امر واحد، مصلحت هم قائم به مجموعاست و شما هم مىگوييد اين ملازم با اعتبار وحدت نيست.
پس اوّلاً مكلّف چه حق دارد اعتبار وحدت كند؟ و ثانياً چه ضرورتى و براى چه هدفى مكلّفاعتبار وحدت مىكند بين اين اجزاء؟ پس خود اينكه ايشان در حقيقت ضرورت اين معنا را قائلهستند كه بايد اعتبار وحدت شود، اين بايد در مرحله قبل از تعلق امر حاصل شده باشد. چونمصلحت متقوّم به مجموع است و اين طور نيست كه هر كدام از اين اجزاء يك مصلحت كامله لازمةالاستيفاء داشته باشند!! لذا لا محاله مجموعشان ملاحظه مىشود و معناى ملاحظه مجموع يعنىاعتبار الوحدة، يعنى با ديد وحدت به اين اشياء مختلفة الحقيقة نگاه كردن و ملاحظه كردن. پسمهمترين اشكالى كه به ايشان وارد است عدم تعقّل اين تقسيم است كه يك جايى واقعاً مركب،مركب اعتبارى باشد، اما اعتبارش در مولا مطرح نباشد و بلكه به دست مكلّف اين اعتبار تحقق پيداكند، اين يك امرى است كه نمىتواند انسان اين امر را تعقّل كند. لازمه مركب اعتبارى اين است كهوحدت اعتباريه در رتبه سابقه در امر هميشه و همه جا ملاحظه شده باشد، در آنجا هم شما مقدميتو هم دخول در محل نزاع را پذيرفتيد، اين مهمترين اشكال.
اشكال دوّم به مرحوم عراقى (ره)
لكن بعضى از اشكالات ديگر هم به ايشان وارد است. يك اشكال اين است كه حالا ما از اشكالاول صرف نظر مىكنيم. عدم تعقّل تقسيم را كنار مىگذاريم و مىگوييم: تقسيم شما
تمرينات
محقق عراقى(ره) مركبات اعتبارى را چند قسم مىداند توضيح دهيد
آيا مىشود يك امر به دو چيز كه هر كدام از اينها يك مصلحت كامله لازمة الااستيفاءدارد تعلق بگيرد
اشكالات وارده به تقسيم مرحوم عراقى(ره) از مركب اعتبارى را بيان كنيد
مراد از عدم صحت تعلق امر واحد به دو مأموربه با مصالح مختلف چيست
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...